ایمان به غیب، مقدمه ی نماز است، چون قران می گوید: «الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه». این ایمان به غیب چیست و نقش نماز در آن کدام است؟
در مقابل ایمان به غیب، ایمان به شهود است. «شهود» یعنی آنچه را که انسان در حال حاضر می بیند و درک می کند. انسان در عالم طبیعت، مثل یک گیاه در گلدان است. اگر ایمانش محدود به داخل گلدان باشد، طبعاً احساس تنگنا در این گلدان نمی کند، بلکه احساس رضایت و کفایت می کند. اگر به این نتیجه رسید که حیاتی بالاتر از این حیات وجود دارد، این ایمان به غیبی که نمی بیند اما باور دارد، محرک او می شود برای رسیدن به حقیقت بالاتر و آنچه باید باشد.
انسانی که دلش می خواهد همین که هست باشد، اختلاف سطحی بین «باید باشد» و «هست» چون وجود ندارد، حرکتی هم در کار نیست.
اگر بین دو سر سیم برق از جهت برق، اختلاف فشاری وجود نداشته باشد، جریان برق متوقف می شود. مثلاً اختلاف بین دو سر سیم ۱۱۰ ولت است یا ۲۲۰ ولت است، هرچه این اختلاف بیشتر باشد، قدرت این برق بیشتر است.
چیزی که از بلندی به سمت پایین حرکت می کند، هرچه این اختلاف سطح بیشتر باشد، سرعت و شدت حرکت بیشتر می شود.
در حرکت انسانی هم همینطور است. هرچه اختلاف سطح بین «چه باید باشد» و «چه هست» بیشتر باشد، میزان فعالیت، قدرت، استقامت، مقاومت و قابلیت انسان بیشتر است. کسی که «آنچه هستِ» خودش را بزرگتر از می بیند و «آنچه باید باشد» را کوچک می بیند، فاصله ی بین این دو کم می شود، سرعت حرکت هم کم می شود. حتی انسان هایی که فکر می کنند بهتر از آن هستند که باید باشند، طبیعتاً رو به عقب به سمت ضایع شدن می روند.
ایمان به غیب یعنی وجود چنین خلائی در زندگی که انسان احساس کند بیش از آنچه هست جا برای رشد است. عالمی بزرگتر از این عالم و حیاتی بالاتر از این زندگی، وجود دارد. این اساس تحرک است.
سلام و رحمه الله
بسیار عالی بود