در مورد مشکلات جامعه ، اگر حرف حقی زده شود و کسی نپذیرد، نباید مأیوس شد . عالم است و آدم . آن اندیشه ای را که شما به عنوان یک انسان فکر می کنید مطلب حقی است، در عالَم هم کسانی هستند که همان فکری را که خدا به شما داده، به آن ها نیز داده است. بالاخره یک همصدایی انسان پیدا می کند. مثلاً درباره ی ماه دیدن، امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان رَاهُ واحدٌ، یراه خمسون»:”اگر واقعا یک نفر ماه را دیده باشد ، پنجاه نفر دیگر هم باید دیده باشند”. نمی شود در این جمعیت هیچ کسی نبیند.
همصدا نداشتن در محیط داخل، غیر از همصدا نداشتن در دنیا است. در داخل، جریان مثل مسئله ای است که موجب شد اجماعات بعد از شیخ طوسی اعتبار نداشته باشد. شیخ چون بر علماء عصر خودش سَلطه علمی داشت، علماء تحاشی داشتند که حرفی بزنند و به این ترتیب خود به خود استقلالشان گرفته شد. در محیط و جو حکومتی داخل خودمان هم وضع به همین منوال است. می گویند اگر در رابطه با وضع بانک ها حرفی بزنیم، معارضه با رهبری قلمداد می شود. چون شورای نگهبان منصوب شده ی رهبری است و یک نوع ایستادگی در مقابل نظام تلقی می شود. می گویند اگر این مطالب در مقام مباحثه باشد، اشکالی ندارد. اما وقتی بخواهد در عالم اجرا وارد شود، مستلزم یک سری عوارض است و نمی خواهند تاوانش را بپردازند.
بنابراین مردم، نه از باب این که قضیه بهره را پذیرفته اند، صدایشان درنمی آید. از بابت این است که می خواهند قداست شکنی پیش نیاید. پس آن چه در داخل می گذرد، ریشه در موافقت و تبعیت و باور این که نظام بانکداری را عادلانه دیده اند نیست. از بابت این است که می گویند ما باید کلیت نظام، شورای نگهبان و سلسله مراتب را حفظ کنیم. اما اگر جایی بحثی شد، بدون معارضه اظهار نظر می کنیم. با این حساب معلوم است صدایی از احدی بیرون نمی آید! اما خارج از ایران که چنین تعهدی ندارد. دلیل آن هم این جزوه ایست که از آن طرف دنیا آمده است.
بنابراین شما عزیزان هم حرف حق خود را برای این که خریدار پیدا کند، به نفع مشتری تغییرندهید. فروختنش چه ضرورتی دارد ؟ بگذارید بماند و نخرند و زمان بر آن بگذرد! حرف حق اگر حق است، باید پایش ایستادگی کرد! اگر پیرو علی علیه السلام هستیم، اگر واقعا حرف حق داریم، هفتاد سال بعد اگر هم ما را لعن کنند، بکنند! این معنی عَلَوی بودن است. این معنی دنبال راه علی علیه السلام رفتن است.
بانکداری ایران؛ مضاربه به جای ربا
گرچه نویسنده می گوید که اسلام همین امروز هم بهره را ممنوع می داند، اما متأسفانه در کشوراسلامی ما، آقایان اسم ربا را برداشته، به جایش کلمه ی مضاربه گذاشته اند. اسمش برداشته شده، اما رسمش مانده است! کاری که اصلاً ارزش علمی ندارد. زیرا اصل سیستم گرفته شدن از فقیر و دادن به غنی محفوظ مانده است. ما می گوییم آقایان نروند در اتاق های در بسته و تصمیم گیری کنند. بیایند در داخل مردم و به بینید که آن ها چه می گویند و چه می کشند؟ این که شما عنوانش را مضاربه کرده و ایجاد حق نموده اید، این حرف اتاق های در بسته است! باید نگاه به آثار اجتماعی فتوا کرد که آیا طرف کار کرده یا پولش؟ شما نمی توانید به صرف الفاظ، «اِنَّمَا یُحَلِّلُ الکَلاَم وَ یُحَرِّمُ الکَلاَم»، به نتیجه فتوایتان مطمئن باشید. فتوا، باید آثار خارجیه آن نیز جواب بدهد!
وقتی که از امام رضا علیه السلام سئوال شد: «مَا عِلَّهُ تَحرِ یمِ الرِّبَوا؟»: «علت تحریم ربا چیست»؟ فرمودند:«لِتَعطِیلِ التَکَسُّبِ وَ تَعطِیلِ اِصطِنَاعِ المَعرُوفِ» : «برای تعطیل شدن کسب و کار و تعطیل شدن قرض الحسنه”. حالا آقایان به بینند، این تصمیم اتاق در بسته، چه قدر بر تعطیل شدن کسب و کارِ مردم که ازاین آب و خاک ارتزاق می کنند، تاثیر گذاشته است؟ چه قدر قرض الحسنه راکد شده است و مردم بخاطر وام معطل مانده اند؟
آقایان وقتی از همه جا باز بمانند، در توجیه مطلب، به تنزل قدرت خرید پول استناد می کنند. باید گفت که تنزل قدرت خرید پول، نتیجه ی سامانه ی غلط پولی است! نتیجه ی سامانه که مجوز سامانه نمی شود! وقتی که گفته شود چرا بهره می گیرید؟ جواب می دهند چون پول تنزل خرید پیدا کرده است. اگر هم گفته شود که چرا پول تنزل قدرت خرید پیدا کرده است؟ می گویند چون بهره وحود دارد. این که خودش دلیل خودش شد!
راه اساسی این است که مشکل را در سامانه ی پول جستجو نمود. اگر پول، ما را به تعطیل تکسب(کسب و کار) و تعطیل استناء المعروف(قرض الحسنه) کشانده، برای حل مشکل، باید سامانه ی پول عوض شود.
ما سالهاست که بهره و بانکداری بدون ربا را قبول نداشته و نداریم. اما آن چه را که فهمیده ایم، اگر درست باشد، باید یک همصدایی در عالم داشته باشیم. اخیراً جزوه ای به دست من رسید که ضمیمه گردیده و مربوط به آن طرف عالم است. نویسنده نه مسلمان است که معتقداتش با ما مشترک باشد و نه لائیک می باشد! یک مسیحی متدین و از دانشمندان برجسته ی اقتصادی آلمان است. ایشان در جزوه خود، با ارایه ی نظریه ی «پول روان»، در رابطه با تغییر سامانه پولی، روی نشناختن سازو کار پول تکیه می کند ومی گوید:”ما فرمانبردار پولیم، چون ساز و کارش را نمی فهمیم”.
توضیحاً نکاتی را که ایشان مطرح می کند، ذیلاً به آن ها اشاره می شود.
۱- نویسنده مقدمتاً با بررسی یک دهه از اقتصاد آلمان، بین سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱، می گوید: “در واقع رشد بزرگ ثروت پولی، از کار شاغلان و پول مالیات دهندگان تأمین شده است». یعنی پول مالیات دهندگان و محصول کار و زحمت شاغلان، بصورت بهره در جیب سپرده گذاران می رود. به عبارت دیگر در تقسیم و باز پخش ثروت، از پایین یعنی فقیر گرفته شده و به بالا، یعنی غنی داده می شود. تا بهره، سامانه ی پولی را تشکیل می دهد، از زحمت و دستمزد زحمتکش ها به حساب صاحبانِ سپرده ریخته می شود. باید کاری کرد که باز پخش ثروت از پائین به بالا تعطیل گردد.
نکته ی اصلی که مطرح می کند این است که می گوید، «پول کار نمی کند ، بلکه این مردم هستند که کار می کنند». همان حرفی که امام ره گفته بود که «در اسلام پول کار نمی کند».
۲- علم امروزه سامانه ی بهره را پذیرفته است و”هیچ سیاستمداری را یارای انکار صلاحیت علم نیست. زیرا افکار عمومی هرگز زیر بار چنین کاری نمی رود”. الان دانشگاه ها برای تحقیقات پول خرج می کنند و بر نتیجه کار خود، اتیکت علمی می زنند. نظریه ای که اتیکت علمی رویش نخورده، محکوم به زوال است و افکار عمومی هرگز زیر بار آن نمی رود. در هنگام بیکاری و کسر بودجه، همین آموزه های علمی اقتصادی اتیکت دار، مستقیما توجیه طرح ها و برنامه ها را برای مردم به عهده دارد.
اگر از راه این علمی که سامانه ی بهره را پذیرفته، طرحی بخواهد برای رفع بهره و مسأله بیکاری و کسری بودجه داده شود، عملی نخواهد بود. چرا؟ زیرا “هر علمی، بر انگاره هایی بنا شده که درستی آن ها از آغاز مفروض تلقی شده است”. این همان حرفی است که در اصطلاح علوم، به آن امور مقبوله یا اصول پذیرفته شده می گویند. واقعیت این است که هر بدبختی که ما داریم، از همین نشأت می گیرد. در علوم، اگر این اصول را قبول نداشته باشیم، اصلا نمی توان در آن مباحثه کرد و سنگ روی سنگ بند نمی شود. اصول مقبوله را اصول مستغنی از استدلال می دانند. می گوید: هر دانشی، چون هزینه خودش را می پردازد و پول تحقیقات می دهد، خودش را تثبیت کرده، حرفش را پیش می برد. بعد که در این مسابقه برنده شد، طرف مقابلش را کنار می گذارد. مثل احزاب که وقتی حزبی حاکم گردید واداره کشور به دستش افتاد، به معترض می گوید که فعلا کار دست من است و دخالت نکن! علم هم همین کار را می کند و در نتیجه”طرح ها یی که می تواند به کار حل مشکلا ت بیایند، مسکوت می مانند”. واقعیت این است که آن چه بر چسب علمی رویش خورده، حق دارد طرح بدهد. اما نظریه ای که حقیقتاً می تواند به کار حل مشکلات کنونی و مسأله اقتصادی آید، مسکوت می ماند.
می گوید “واقعیت غلط است نه نظریه!”این خیلی حرف سنگینی است! در عین حالی که می دانیم نظریات حاکم اقتصادی غلط است، اما چون افکار عمومی اجازه نمی دهد با نظریات حاکم مخالفت شود، سیاستمداران هم، افکار عمومی را دنبال می کنند.
“سیاست نیز فرمانبردار اقتصادی است که ساز و کار پول را نمی فهمد. این فرمانروایی را باید پایان داد. در جامعه مداری، سیاست اقتصاد را به بند کشید و در سرمایه داری، اقتصاد سیاست را”. یعنی، در نظام سرمایه داری ، افکار عمومی تابع نظریات حاکم است و سیاست مدارها هم تابع افکار عمومی هستند و به این دلیل نظریات حاکم را می پذیرند. عکس آن در نظام سوسیالیستی یا جامعه مداری است که آن جا سیاست، اقتصاد را به بند کشیده است.
« راه سوم، اقتصاد منصف است که تعادلی را در این میان می سازد و در این جا معرفی می شود؛ راهی که با آن همانند برادران رایت برخورد می شود». برادران رایت همان هایی بودند که اولین بار هواپیما را ساختند و با آن پرواز کردند. می گوید این نظریه ای که ما می خواهیم بدهیم خریدار ندارد و مثل برخوردی که به برادران رایت شد و نطر گزارشگر نیویورک تایمز مبنی بر پرواز با دسنگاه پرنده را را جفنگ نویسی دانستند ،با نظریه من هم می شود.
۳- ربا بالاخره انفجار ایجاد می کند. می گوید اگر کسی صد هزار یورو را با بهره ی ۷% ، سپرده گذاری کند، پس از ده سال دو برابر خواهد شد. پس از ۲۵ سال ۵/۵ برابر. پس از ۵۰ سال ۵/۲۹ برابر. پس از۷۵ سال ۱۵۹ برابر و پس از ۱۰۰سال۸۶۷ برابر می شود. یعنی ۱۰۰۰۰۰یورو سپرده با بهره ی ۷% ، پس از صد سال، ۸۶۷۷۱۶۳۰ (حدود ۸۷ ملیون) یورو می شود. این ۸۶۷۷۱۶۳۰ یورو، حاصل جمعی از ۷۰۰۰۰۰ یورو بهره و ۸۵۹۷۲۶۳۰ یورو بهره ی بر بهره است.
چرا این طور می شود؟ به خاطر این که سامانه و گردش پولی غلط است. نهایتاً وقتی وام گیرندگان از نفس افتادند و نتوانستند به دلیل بدهکاری وام بگیرند، دولت مجبور است که از خزانه دولت بیآورد و بهره سپرده گذار را بدهد. مثل الان که در جمهوری اسلامی، دولت از بانک مرکزی برای کسری بودجه استقراض می کند!
در جهان تنها هنگام انفجاراتی که ناگزیر به فروپاشی می انجامد به تحولاتی جهشی با شتابی فزاینده بر می خوریم”. یعنی همیشه این تحولات جهشی با شتاب فزاینده، به انفجار منجر می شود.حالا هم که ما این تحولات جهشی را می بینیم، باید منتظر انفجاراتی در داخل جهان باشیم. یعنی ربا بالاخره یک جایی انفجار ایجاد می کند.
۴- “روند رو به تصادم سرمایه انفجاری را وقتی می توان متوقف ساخت که پول دیگر نه از راه بهره و بهره ی بر بهره که از طریق کارمزد یا تاوان دیر کرد ( مثلا ماهی هفتاد و پنج صدم درصد ) که از حساب های جاری گرفته می شود به گردش افتد.
این جا نویسنده دارد نظریه خود را مطرح می کند. می گوید مشکل سامانه پولی است. پول را باید مِثل کشتی دانست که در انتظار باراندازی است. کشتی اکر معطل کرد، مجبور است مبلغی به عنوان جریمه دیرکرد بپردازد. پول هم اگر راکد ماند و به سرمایه ی تولیدی تبدیل نشد، باید به آن مثل سایر کالاهای فرسودنی رفتار کرد و از آن ماهیانه جریمه دیر کرد یا انبار داری گرفت. امروزه در کشورهای اروپایی مثل سوئد و غیره، کارمزد نگهداری از پول می گیرند. نظر آیت الله شهید صدر هم همین است که برای نگهداری از پول باید کارمزد بدهند. در حالیکه امروز برعکس است.
پول، براساس سامانه بهره و پول براساس سامانه ی «دیرکرد»، دو فرهنگ جدا دارند. براساس سامانه ی بهره، پول وقتی در جایی ماند، صاحبش طلبکارانه برخورد می کند، چون ادعا دارد که در غیر این صورت می توانسته کارهای مختلفی با آن انجام گیرد. اما در سامانه ی دیرکرد، پول اگر در جایی ماند و به سرمایه تولیدی تبدیل نشد ، صاحبش بدهکار می شود. چون باید مقداری پول انبارداری مثل سایر کالاها که در یک جا انبار می شوند، بپردازد.
“چنین پول روانی حافظ ارزش نخواهد بود و فاقد هر گونه مزیتی در برابر دیگر انواع کالایی است که قدیمی می شوند، می پوسند و منقضی می گردند”. کالاهای دیگر با گذشت زمان و فرسوده شدن از قیمت آنها کم می شود، پول هم اگر در پروسه تولید قرار نگیرد، مثل سایر کالاها فرسوده شده و از قیمت آن کم می شود. اما از پولهایی که سرمایه گذاری می شوند، تاوان دیر کرد و کارمزد گرفته نمی شود. برای محاسبه تاوان دیر کرد، از «ریز چیپی» که بر روی اسکناس سوار و حک می شود و کامپیوتر آن را می خواند، استفاده می کنند. وقتی مردم دیدند پول نقد و بانکی آنها خرج «انبار داری» دارد، برای گریز از این هزینه ها، به دنبال گزینه مناسبی خواهند گشت تا سرمایه گذاری کنند. برای برقراری تاوان دیرکرد، بانک مرکزی باید بازار را گام به گام به سوی نرخ بهره ی صفر سوق دهد.
پول اسلامی در گذشته دینار و درهم بود. مانند سایر کالاها اگر تنزل قیمت پیدا می کرد، آسیبی نمی دید.
بعضی شبهه می نمایند که با حذف بهره ی بانکی، بانک ورشکست می شود. می گوید این طور نیست. بانک در چهار چوبی جدید اما بدون تغییر بنیادین، به فعالیت ادامه خواهد داد.
“پول روان”پیامد های گوناگون خوبی برای سامانه ی ارزی دارد:
۱- دولت می نواند از طریق تاوانهای دیرکرد، بخشی از هزینه هایش را تامین کرده و در نتیجه مالیانها را کاهش دهد.
۲- امروزه میانگین بهره، معمولا ۴۰% قیمت کالا را تشکیل می دهد. وقتی بهره در کار نباشد، قیمتها کاهش می یابد.
۳- این کاهش ۴۰ در صدی به همراه کاهش مالیات، قدرت خرید مردم را دو برابر کرده، امکان کمتر کار کردن به آن ها می دهد.
۴- در نبود بهره، سرمایه گذاری های کوتاه مدت و آسیب زننده به محیط زیست، فاقد توجیه اقتصادی گشته و در مقابل سرمایه گذاری های بلند مدت، مانند زیر ساخت سازی، محیط زیست، بهداشت و آموزش و پژوهش، سود آور می شوند.
۵- افزایش قدرت خرید از عرضه نیروی کار می کاهد و انبوهی از طرح های سرمایه گذاری بلند مدت سود آور، مهر پایانی بر بیکاری ( ناخواسته ) می زند.
بنابراین با این تغییر سامانه ی پول، به عکس سامانه ی بهره، توزیع ثروت از بالا به پایین تحقق می یابد.
۵- پول نه کار می کند نه زیاد می شود . امام ره به بانکدارها گفت که «در اسلام پول کار نمی کند». این کار انسانهاست که به وسیله ی آن پول به گردش می افتد. نویسنده هم می گوید باید دید که این پول افزون شده (بهره و بهره ی بر بهره ) از چه کسی گرفته می شود؟ از پیشه وران، کارگران و کشاورزانی گرفته می شود که با سر و دست و تنشان کار می کنند. از اهل فن و مهندسانی که دستگاه و کالاهای سرمایه ای می سازند، از کارخانه دارانی که آنها را می خرند، از کارگرانی که به کارشان گرفته و تعمیر می کنند و از فروشندگانی که تولیدات آنها را به فروش می رسانند، گرفته می شود. وقتی که در قیمت کالاها، سهم بهره و مالیات، ۵۰% شد، تنها اقلیت اندکی که درآمد بهره ی آن ها بیش از در آمد کارشان است، برنده این نظامند و دیگران همه با زنده اند.
۶- جنگ جهانی سوم مدتهاست که شروع شده است. صورت بندی های مالیاتی نظام بهره، همواره نشان دهنده ی باز پخش ثروت و در آمد از پایین به بالا است. یعنی هر مالیاتی که از طبقه بالا گرفته شود، مستقیماً بر روی قیمت ها تأثیر می گذارد و آن که گران می خرد، پول مالیات را هم داده است.
“جامعه ای که نتواند به خیل فقیرانش کمک کند، به یاری ثروتمندان اندکش هم نخواهد رسید”.
این حرف جان اف کندی حرف بزرگی است! چون با ضایع شدن فقیران، جامعه ضایع می شود و با ضایع شدن جامعه، ثروتمندان آن هم ضایع می شوند. پس اگر به این ها کمک نکردید، به آن ها هم کمک نمی توانید بکنید.
۷- مجازات سنگین دور اندیشی
“پیامد غمناک خصیصه ی اصلی سامانه ی پولی نابود کننده ی ما ، به کیفر دادن هرگونه دور اندیشی است. اگر کسی امروز ۱۲ یورو با نرخ ۱۲ درصد سیرده گذاری کند، صد سال دیگر یک ملیون یورو به دست خواهد آورد. با یک نرخ ۲۵ درصدی ، همانند بانک «دویچه» ی آلمان، این یک ملیون یورو از مبلغ یک سنت هم ایجاد خواهد شد! به عبارت دیگر می نوان گفت که با همین بهره، ولی بطور معکوس، یک ملیون یورو با بهره ی موجود (۱۲ در صد)، در صد سال آینده، ۱۲ یورو ارزش دارد! این که شما در کارهای دیگر برنامه ریزی و تصمیم گیری می کنید، اگر این مابه التفاوت را ندانید، در تصمیم گیری اشتباه کرده اید! شما قانونا باید به دور اندیشی پاداش بدهید! شما به خاطر این که به این سامانه گرفتارید، دور اندیشی را مجازات می کنید!
نتیجه گیری :
در پایان و در یک جمع بندی عرض می کنم که ما حق را به دلیل کم بودن مشتری تحقیر نکنیم. نگوییم مگر ما از مراجع بهتر فکر می کنیم. نگوییم اگر این مطلب درست بود”لَوکَانَ خَیراً مَا سَبَقُونَا اِلَیهِ”. اگر با وجدان و عقلی که خدا به ما داده، به یک نکته ای رسیدیم، عقل خودمان را محکوم نکنیم. ریشه این مسایل بر می گردد به این که انسان از کنار مسائل با مسامحه عبور می کند. یک مسامحه کافی است که یک حقیقت بزرگ از انسان مخفی بماند. توجیه انسان را متوقف می کند. وقتی اقتدار برای تغییر دادن چیزی نداریم، ارتکاض آن را نکار نکنیم.
این جزوه، صدایی است که از آن طرف دنیا آمده و نشان می دهد که اگر شما چیزی با با انسانیت خودتان فهمیدید، هر کافری می تواند این را بفهمد. چون کافر هم انسان است. مهم این است که شما با انسانیت خودتان به این مطلب رسیده اید . اَلله اَلله فِی القُرآنِ لاَ یَسبِقَنَّکُم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرَکُم. یعنی دیگران قبل از این که بوسیله ی تجربه، به هدایت و راهنمائیهای قرآن برسند، شما به هدایتها و راهنمائیهای قرآن عمل کنید. /
والسلام علیکم
محی الدین حائری شیرازی
مطلب عالی بود و حساب شده هم حرف دل مردم هم حرف بسیاری از کارشناسان اقتصادی و بازاریان و مردم ….
ولی توجیه بسیار بدی برای سکوت داشتید ( شرمنده که رک حرف میزنم) ولی در شرایط کنونی که بیکاری و بهرهای گاها تا ۵۰% بانکی امکان رشد اقتصادی رو نمیدهد و اکثر جوانان این کشور از عواقب این توانایی مالی برای تشکیل خانواده و یا حفظ شغل خودشون رو ندارند و به ناچار به لقمه حرام و فحشا و فساد روی می آورند….. و از طرفی موسسه های اقتصادی و بانک ها مثل قارچ روزانه در کشور گسترش میابند و بورس و فعالیت های اقتصادی پس رفت میکنند و………
شما از شکستن کدام قداست سخن میگویید؟!!
اگر شما که مراجع تقلید ما هستید اینقد عافیت طلبانه با مسایل برخورد میکنید و به این راحتی از رنجی که بر مردم میگذرد و موجب رشد سریع فحشا و سایر گرفتاری ها در جامعه میشود چشم پوشی میکنید
پس تکلیف ما مردم بی قدرت چیست؟ تن دادن به ربا و حرام؟
ثانیا چرا فکر میکنید تنها و بی صدا هستید؟ در نهایت باید از جایی شروع کنید. باید با کمک مشاورین اقتصادی و مجلس و …. یک جایی حرف حق را زد. چون این تعطیلی کسب و کار به معنای پایان بسیاری از زندگی ها است، که شما به راحتی با مسامحه از کنار ان می گذرید.
حداقل این حکم های قران را به اجرا بگذارید، مگر اینکه شما قسمتی از گناهانی که به موجب این فقر به دامن اکثر جامعه امده را هم به گردن بگیرید.
حدافل به عنوان نماینده ولی فقیه صدای ما جوانان را به همان قدیس برسانید