همه ما می دانیم کشورهایی که سرانشان طاغوتی و قدرت طلب هستند و کسانیکه نظام حکومتی تشکیل داده اند و هدفشان خدمت به انسانها و بندگی خداست هر دو ارتش و سرباز دارند و هر دو کشته می دهند و می کشند. اما تفاوتی وجود دارد که وقتی خانواده سلطنتی است طرف دست نشانده اجنبی است اما فعلاً عنوان شخص اول مملکت است. خوب در آن دوره سرباز به جبهه می رفت یا افسر عضو این نهاد می شد همیشه خیالش راحت بود، شاید مثلاً اگر من را به سومار ببرند که آنجا بجنگم، خوب با چه کسی و برای چه بجنگم؟ در سلطان نشین عمان یک طایفه ای در مقابل سلطان عمان موضع گرفتند، آن موقع رؤسای کشور ما وابسته بود به آمریکا، لشکر کشی کردند و برای دفاع از سلطان نشینهای عمان علیه طایفه. حالا این طایفه چه برسرشان آمد که قیام کردند ،خدا می داند.
خوب آنها در خانه شان نشسته بودند و لشکر کشی می کردند به آنجا و قیامت باید جواب بدهند.برای حفظ چه چیزی جوان باید کشته می شد یا با چه مدرکی کسی را می کشته. این قضایا آن موقع از اسرار بود و کسی نمی پرسید. کسی هم آزاد نبود که جواب بدهد.
خوب امروزه هم سربازی است، کشته شدن است. سالها به دور از خانواده زندگی کردن است.اما دیگر دست اجنبی روی این مملکت نیست. اجنبی اگر بتواند این حکومت را براندازد تردید نمی کند. نه تنها وابسته نیست بلکه سعی می کند تا کشورهای وابسته را هم از وابستگی خارج نماید. لبنان وابسته بود، حزب ا… این وابستگی را در حوزه خودش برطرف نمود.
پس رنج و زحمت برای این ارتش و ارتش قبل از انقلاب یکسان بود. دردسرها آن موقع بوده و حالا هم هست. شب بیداریها، تمرین ها، آموزش ضمن خدمت و …، منتها آن موقع برای یک هدفی، اما حالا برای هدف دیگر. آن موقع برای هدف سلطه اجانب بود و الان برای رفع سلطه اجانب، سلطه و رفع سلطه ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارند.
آن موقع برای تداوم استعمار بود، حالا برای مقابله با استعمار. آن موقع برای دربار بود که دربار وابسته به اجانب بود. حالا رهبری در کار است که وابسته به خداوند متعال و امام زمان (عج)است.
از این جهت اگر کسی درآن رژیم تلاش می کرد در این رژیم می آید باید بیشتر تلاش کند. آن موقع می گفت: من سربازم، برای وطنم و آب و خاکم دفاع می کنم. اما سوء استفاده آن را دیگران می برند. اما من هدفم سربازی و خدمت به هدفهم است. اما الان همین خدمت به وطن و کشورش وجود دارد و هم می داند مسئولشان سالم و مستقل است که همین موجب بالا رفتن روحیه می شود. موجب اقتدار می شود. اینکه ملتی هشت سال جنگ را ادامه دهد تا خود آنها قطعنامه را تنظیم بکنند، این توفیق بسیار بزرگی است. مثل جنگ ۳۳ روزه حزب ا… که برای نجات اسرائیل قطعنامه صادر کردند.
نقش ارتش در افزایش ارزشهای انسانی
به هر حال هرچند کارتان کار درستی است، دورانتان دوران خوبی است شما در نوک پیکان مقابله با آمریکا قرار دارید که این نوک پیکان خود بسیار ارزش دارد. شما پرچمدار مقابله با آمریکا هستید. پای این پرچم سینه می زنید، این بزرگترین قیمت را به شما می دهد، نرختان بالا می رود. خوب آنهایی که خودشان را به قیمت کم می فروشند بی خبر از قیمتشان هستند امام حسین (ع)از قیمت خود خبر داشت، می دانست انسان چقدر قیمتی است می دید که بچه خودش از بی آبی دست و پا می زند اما از اصول و قیمت خودش دفاع می کند.
حال شما ببینید قبر امام حسین (ع) در عالم چقدر قیمتی است. روضه اش چقدر قیمتی است و اشک برای او چقدر قیمتی است و دلیلش هم این است که خودش را به کمتر از آنچه ارزش داشت نفروخت. گفت: قیمت من رضای خداست و خودش را با رضای خدا معامله کرد نه به کمتر از آن.
خوب رضای حسین و همچنین رضای خالق این همه هستی خیلی قیمت دارد. انسان هم وتی خودش را با رضای خدا معامله کرد قیمتش بالا می رود. شهدا خودشان را با رضای خدا معامله کردند حالا شده اند رضای خدا.
انسان را با این وزن ۸۰ تا ۹۰ کیلویی آورده اند دراین آشیانه و خانه دنیا تا ماموریتش را انجام دهد، وقتی مأموریتش تمام شد آشیانه را می گذارد و می رود. به قول حافظ:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
اما خوب انسانهایی خودشان را ارزان می فروشند. آقای بوش خودش را فروخته به ریاست جمهوری آمریکا که از این معامله ماندن هشت سال در کاخ سفید نصیبش می شود. بعدش هیچی، خیلی رئیس جمهورها بودند که الان نیستند.
نقش ارتش در ظهور حضرت مهدی (عج)
به هر حال هر چند مدتی که شما در ارتش خدمت می کنید قیمتتان بالا می رود، چون دارید از خواسته های خدا و دین و بندگان خوب خدا دفاع می کنید، ازهزار سال غیبت امام زمان عج ا… تعالی فرجه الشریف دفاع می کنید. برای اینکه بعد از هزار سال آقا در جایگاهش مستقر شود، برای این دارید کار می کنید. این خیلی ارزش دارد. شما برای ظهور کار می کنید، ظهور خیلی قیمتی است. ظهور یعنی ورق برگردد و عالم به دست یک مربی بیفتد که از بچه کوچک تا آدم بزرگ تربیت بشود. عشق و محبت بینشان رواج پیدا کند و معرفت بیاید بالا و این همه امور کثیف تعطیل بشود. این ور عالم و آن ور عالم به همدیگر. آن زمان موبایلها هم صاحب تصویر شده است. همدیگر را می بینند و حرف می زنند. آن وقت همه شان مرید یک آقا ومرید خدا هستند. همه احساس برادری می کنند که بنده خدا هستند و می خواهند برای بندگان خدا کار کنند. از صمیم قلب به هم علاقه دارند.
شما این ضریح امام رضا علیه السلام را ببینید که چه جوری وقتی دستت به آن رسید نمی خواهی ولش کنی ولو اینکه زیر فشار باشی، همان یک دقیقه هم یک دقیقه است.
انسانهای آن روز وقتی به هم می رسند مثل اینکه به ضریح امام رضا علیه السلام رسیده اند، قدر همدیگر را می دانند. شما می گویید این ضریح امام رضا علیه السلام واقعاً امام هست. ببین این روایت ” من زار اخاه المؤمن کمن زارا… فی عرشه ” امام رضا علیه السلام کجاو عرش خدا کجا؟ امام رضا علیه السلام بنده ای از بندگان خدا هستند می گوید اگر کسی بنده ای از بندگان خدا را زیارت کند مثل اینکه خدا را در عرش زیارت کرده است چرا؟ یعنی این انسان مظهر خداست. اگر کسی برادر دینیش را عارفاً بحقه زیارت کند یعنی بگوید این مظهر خداست یعنی همان حالتی که انسانها ضریح را می گیرند این دو مؤمن همدیگر را در بغل می گیرند. شهدای ما در شب شهادت با هم چنین حسی داشتند.
به هر جهت قیمت دوره خودتان را بدانید، آموزش شما عبادت است. تربیت نیروی تحت امرتان عبادت است اگر آنها را بازداشت کنید عبادت است و اگر تنبیه کنید باز هم عبادت است.
همین پسرم زمانی که دوم ابتدایی بود با داداش بزرگترش دستشان را گرفته بودم و در خیابان نزدیک منزل قدم می زدیم. دیدم گفت:بابا مرا کتک بزن. گفتم برای چی؟ گفت برای اینکه تربیت بشوم. مگر اگر ما بی تربیت بشویم خدا ما را به جهنم نمی برد. جهنم بدتر است یا کتک؟
فطرت انسان است، ببینید. اگر بخواهید از میخ کجی استفاده کنید، آن را که دور نمی اندازید بلکه صافش می کنید. می گذاریدش و چکشش می زنید تا صاف شود. اگر سوزن باشد با دستتان صافش می کنید اگر میخ نازک باشد با ضربه ملایم چکش صاف می شود. اگر میخ کلفت باشد چکارش می کنید؟ در کوره می برید، سرخش می کنید و بعد صافش م یکنید. این بستگی دارد به اینکه هر چه انسان بزرگتر شود این سوزن تبدیل به میخ کلف می شود. مجازات ها سخت تر می شود. در این دنیا باشد بهتر از آن دنیاست. توی آن دنیا آدم خیلی کلفت شده و باید به کوره بردش تا بتوان صافش کرد. حتی اگر اخم کنید فریاد کنید.
فرمانده نیرو تاها که منضبط باشد عبادت کرده است. آن کسی که زیر دستیش لوس و ننر شده دارد معصیت می کند. اگر چه بگوید فرمانده من فرمانده خوبی است. فایده ای برای تو ندارد.
نقش تغذیه مناسب در کارایی ارتش
شما مکلفید بدن سربازان را طوری بار بیاورید که مثل درخت دیم باشد. درخت دیم ۹ ماه آب نمی خورد اما سرحال است. درخت آبی یک هفته ، دو هفته و فوقش چهل روز طاقت بیاورد. بعدش خشک می شود. علی علیه السلام گفت: من خودم را طوری تربیت کرده ام مثل درخت دیم. انسانی که بدنش را مثل درخت دیم بار می آورد، کمترین غذا را می خورد و بیشترین کار را می کند. با یکی دوساعت خواب مشکلش حل می شود. چرا؟ چون به خواب عمیق می رود با یک مقدار نان ساده کارهای سنگین می کند.چرا؟ چون از این بدنش می تواند کار بکشد. شیره این نان را می کشد. اما کسانی هم هستند که یک مرغ می خورند اما نمی توانند از جایشان بلند شوند. چرا؟ چون بدنشان نتوانسته شیره غذا را بکشد. هنر ندارد. اگر یک روز گوشت نخورد احساس می کند زانوهایش شل شده. بالاخره عادت به پرخوری دارند. عادت به خوب خوری ندارند. سربازی یعنی یک غذای بهداشتی به اینها بدهید. سوال کنید. پزشکان را بیاورید نگاه کنند. اینها امانت دست شما هستند. هیچ چیزی که کاملا بهداشتی نباشد به سربازها ندهید.
دکتری که می خواهد برای نظارت بهداشت سربازان می آید نباید دکتر خوش خدمتی نباشد که اینها سرسری بگیرند. یک دکتر سخت گیر بیاید که از کارتان ایراد بگیرد. رژیم غذایشان را دقیقاً با نظر پزشک بدهید. متناسب با ورزشی که می کنند غذایشان را انتخاب کنید. روزهایی که می خواهند کوهپیمایی کنند غذاهای پرانرژی بدهید. به هر جهت امانت های مردم و اسلام دست شماست. هر چه ارزش این هایی که تربیت می کنند بالا برود، مزدی که عندا… می گیرید، بیشتر است. چون ارزش افزوده این بیشتر است.
طریقه نوشتن نامه اعمال ارتشی ها
ورودی این ها سرباز صرف است ولی خروجی اینها باید یک فرمانده لایق باشد. یک مدیر خوب باشد. یک انسان به درد بخور باشد. پیچی که یک جایی به کارش می برند لق نباشد. مهره ای که مصرف می کنند سست نباشد. اگر پیچ شد پیچ محکمی باشد اگر مهره شد مهره ماندگاری باشد. اگر کوه بود کوه بلندی باشد. حالا شما بگویید اگر فرمانده شد فرمانده خوبی بشود، درجه دار شد، درجه دار خوبی بشود. بعد از این که او خوب شد، هر چی کار کند در نامه اعمال شما خواهد بود.
شاید بپرسید چه جوری؟ مگر می شود که او کار کند و برای شما بنویسد؟ بله. یک کاربن می گذارند اسم شما هم داخلش است. وقتی می خواهند در ان بنویسند در اولی که نوشته در بقیه هم چاپ می شود. برای پدر و مادر، مربی و … و گاهی تا صد نفر همگی چاپ می شوند. آیا شما دلتان نمی خواهد در کاربن عملیات نام شما را ثبت کنند؟
آخرین توصیه
شما در دارنگون دارید آن جا کسانی که قبل از شما کار کرده اند وجود دارد و این را فقط کسانی می بینند که آنجا حضور دارند و اگر این در مرکز پیاده یا دروازه قرآن بود، افرادی که از آنجا عبور می کردند آن را می دیدند.
توصیه ای از قول من که به بالا منتقل کنید این است که شما دیر یا زود پادگانتان به خارج از شهر منتقل خواهد شد و از اختیارتان خارج می گردد و تا دیر نشده هر کسی در پادگان الان که اختیار دارد یک بنای یادبود شبیه آنچه در سیاخ دارنگون گذاشته اید که تمام اجزاء و تکه تکه نام افراد در آن باشد که بعداً اگر آن جا پا گذاشتید بگویید اینجا قبلاً پادگان بوده و این هم نشانیش.