آیت الله حائری شیرازی
خانه / سایر سخنرانی ها / سخنرانی ها / سخنرانی به مناسبت سالروز سعدی: جوانان باید سعدی را پس بگیرند

سخنرانی به مناسبت سالروز سعدی: جوانان باید سعدی را پس بگیرند

برگزاری برنامه هایی چون بزرگداشت سعدی، زمینه مناسبی است برای اینکه سعدی دوباره وارد جامعه ما شود. ممکن است برخی از این سخن من تعجب کنند که سعدی دوباره وارد جامعه ما شود، چه مفهومی دارد.
در نسلی که من کودک خردسال آن بودم، وضعیت رواج کلام و اندیشه سعدی در بین مردم، مانند امروز نبود. هم خانواده ها وقتی پیرامون مسایل خانوادگی گفت و گو می کردند و هم مسوولان وقتی وارد مباحث اجتماعی می شدند، همه آنها کلام خود را با سخنان سعدی و حافظ شروع می کردند و با کلام آنها تمام می کردند.
آنها که تهاجم فرهنگی را برنامه ریزی کرده بودند، با یک دوراندیشی شگفت آوری توانستند گفته های محاوره ای جامعه ما را از محوری که در آن قرار داشت، جا به جا کنند و این رسالت که از آنها ربوده شده، پس بگیرند. اینکه تنها چند روزی از روزهای سال به عنوان روز یک شاعر یا نویسنده مطرح شود و بعد مقالاتی نوشته بشود، آن هدف اصلی را تامین نمی کند.
به امید روزی که همه گوینده های رادیو یا تلوزیون مباحثشان را با بیانات ادیبان ما تلفیق کنند. بی بی سی وقتی که می خواست جریان حمله به ایران را اعلام کند، از شعر فردوسی استفاده کرد. در شب حمله به کشور ما در شهریور سال ۱۳۲۰ به هنگام تهدید و تسلیم کشور این شعر را آورده بود:
اگر جز به  کام من آید جواب              من و گرز و میدان افراسیاب
حال، چرا ما باید سعدی را شروع و خاتمه کلاممان قرار دهیم؟ دوستان من می دانند که سال هاست هدیه ای که در دفتر من به عزیزان داده می شود « کلیات سعدی » است. دلیل من این است که امروز جنگ، جنگ « انسان شناسی » است. تمدن ها بر محور شناختشان از انسان برنامه ریزی می کنند. برنامه ریزان مکتب های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وادبی همه ریزه خواران مساله انسان شناسی اند. اگر غرب توانست شاهد تشییع جنازه تمدن کمونیستی شرق بشود، به این دلیل بود که در امر انسان شناسی، عمیق تر از روس ها وارد عمل شده بود. آقای جان. اف. کندی در کتاب « استراتژی صلح » وقتی این جمله را بیان می کند که « آزادی عمیق ترین و بالاترین خواسته انسانی است ». دقیقاً دارد روی این نکته تکیه می کند که روس ها در انسان شناسی اشتباه کردند. انسان را درست نشناخته اند و به زودی چوب این ضعف در انسان شناسی را خواهند خورد. دیدید که چوب اشتباه خود را خوردند.
امام راحل وقتی می خواست نسخه غرب را بپیچد و زوال آنها را در آینده نزدیک اعلام کند، چنین اظهار کرد: بیچارگی دشمنان ما در این است که اسلام را نشناخته اند، انسان را نشناخته اند. اگر قرار است که جواب تهاجم فرهنگی را بدهید، باید به انسان شناسی خودمان باز گردیم.
سعدی بزرگ در اثرش انسان شناسی کاربردی دارد. حافظ هم انسان شناس خوبی است، اما این ارتفاعی را که حافظ پیموده، به منزله مسیری است که در افق، سعدی طی کرده است. اگر فرهنگ ما قاعده و ارتفاعی داشته باشد، قاعده آن سعدی است و ارتفاع آن حافظ.
همیشه ارتفاع متکی به قاعده است.
انسان های ویژه ای می توانند از مزیت های خاص اندیشه حافظ برخوردار باشند، اما هیچ انسانی در هیچ حالی از سعدی بی نیاز نیست. چرا؟ برای اینکه، سعدی واقعیت های عینی را در مثال های بسیار مختصر و کوچک بیان می کند. مثلاً حضور آمریکا در افغانستان و عراق را تحلیل کنید. بسیاری در افغانستان هستند که تشکر می کنند از اینکه آمریکا به افغانستان آمد تا طالبان را بر اندازد. همچنین از آمریکا تشکر می کنند که به عراق آمد تا صدام را براندازد. شما برای تحلیل این ماجرا از سعدی سوال کنید. سعدی ماجرای افغانستان و عراق را به شیوه ای بیان می کند که برای رهبران هر دو کلام آموزنده است:
شنیدم گوسفندی را بزرگی            رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید           روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی             چو دیدم عاقبت، گرگم تو بودی
آیات قرآن یا نهج البلاغه یا چیزهای دیگر را در بیاورید و این ماجرا را به این شیوه ای بیان کنید. مگر قرآن غیر از این می گوید؟ مگر نهج البلاغه غیر از این می گوید؟ مگر روایات ما غیر از این می گویند؟
امروزه در عالم، سخنران هایی هستند که از هر مستمعی ۱۰۰ دلار برای حضور یک ساعته در یک سخنرانی دریافت می کنند و گاه هزار مستمع یا دو هزار مستمع برای این یک ساعت، مبلغ می پردازند. نه به خاطر اینکه آنها محتاجند وتجارت می کنند، بلکه برای اینکه قیمت کلام شکسته نشود. اما سعدی چون خودش را گران نفروخته، در جایگاه خودش قرار نگرفته است.
شما نمی توانید مطلبی پیدا کنید که سعدی در رابطه با آن سخنی نگفته باشد. ما امروز نفتمان را به دلار می فروشیم. سعدی در این باره بسیار سخن عمیقی دارد که ما با این کار به دشمن چقدر سود می رسانیم ودشمن باید بر این کار ببالد.
می دانید که دلار پشتوانه ثابت ندارد. پشتوانه اش میزان خرید مشتری است. ما وقتی که چهار میلیون بشکه را با قیمت بشکه ای ۷۰-۶۰ دلار می فروشیم، یعنی ۲۴۰ میلیون دلار را در هر روز خریداری می کنیم و به دلار اعتبار می دهیم. با خرید اجناس در بازارهای دنیا، دوباره قدرت دیگری به دلار می دهیم. سعدی در این رابطه چه زیبا بیان می کند: « هر نفسی که فرو می رود، ممد حیات است و چون بر می آید، مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب» یعنی، دلار دو سجده شکر برای هر معامله هر روز ما باید داشته باشد.
آمریکا به دنبال این است که با قدرت جنگی وارد میدان شود و دشمنان خود را سرکوب کند. سعدی اما در این باره می گوید که دشمن تو از وجود توست. اخلاق، رفتار و پر توقعی ات برایت دشمن به وجود می آورد، پس خودت را اصلاح کن.
تو خود را چو کودک ادب کن به چوب              به گرز گران مغز مردم مکوب
تو با دشمنت نفس هم خانه ای                   چه در بند پیکار بیگانه ای
تو دشمنت را در درون خود پیدا کن. دشمن تو کبر و خودخواهی توست. دشمن تو خود پسندی توست. این برای تو وسعت دنیا را تنگ می کند.
تو را کینه و حرص و آز و حسد                        چو خون در رگانند وجان در جسد
و چه زیبا در آخر، سرنوشت آمریکا را بیان می کند:
هر آن کس که دشمن سیاست نکرد                هم از دست دشمن ریاست نکرد
اگر آمریکا می خواهد ریاست کند، اخلاقش را باید عوض کند. منشش را باید تغییر بدهد. پیشنهاد سعدی این است که انسان ها را مثل حوض تلقی نکنید که علم را به صورت آب در حوض آنها بریزید. انسان ها را چاه تلقی کنید. به جای اینکه به آنها علم بدهید، از آنها علم بگیرید.
او به ما آموزش می دهد که از بچه هایتان سوال کنید تا بچه هایتان رشد کنند. از فرزندانتان نخواهید که مستمع شما باشند. شما مستمع فرزندانتان باشید. وقتی از سعدی سوال می شود که چگونه سعدی شدی؟ می گوید:
به خردی بخورد از بزرگان قفا                          خدا در بزرگی بدادش صفا
می گوید من همیشه ریزه خوار بزرگان بودم. او با هر که نشست، از او مطلبی آموخت. چاه سعدی پر آب شد. هر چه از او بر داشتند، آبدهی اش بیشتر شد. دیدگاهش نسبت به خود این است همه انسانند. پس آنکه می خواهد برای همه انسانها نافع باشد، باید با همه انسان ها معاشرت داشته باشد. سعدی این بود و این امتیاز او بر حافظ است. حافظ کم مسافرت کرده، اما سعدی در دنیای آن روز به همه جا سفر کرده و خدا برای سعدی چنین تقدیر کرده که با تمام ملت ها معاشرت کند و از همه چیز، نکته ای یاد بگیرد.
« خذ العلم من افواه الرجال، فأنهم  یحفظون خیر ما یسمعون و یقولون خیر ما    یحفظون » علم را از مردم بگیر. مبدأ و منشأ علم، در بین مردم است. مردم بهترین چیزی را که شنیده باشند، به خاطر می سپارند و بهترین خاطراتی که در ذهن دارند به زبان می آورند. یعنی از ۱۰ هزار شنیده، ۱۰۰ شنیده را انتخاب می کنند و به خاطر می آورند و از ۱۰۰ خاطره، بهترینش را برای شما بیان می کنند.
سعدی علمش را از همه مردم گرفته است. شاگرد خوبی برای انسانها، حوادث و برای خلقت بوده است. از هر مساله ساده ای یک درس گرفته است. اندیشه سعدی باید در مجلس عروسی، در مراسم عزا و در همه جا مورد استفاده باشد. اگر اینگونه شد، این تهاجم فرهنگی عقب نشانده می شود. اگر ما مردم را با سعدی و فرهنگ او اشباع کنیم، مثل مرتع مرطوبی می شوند که اگر یک تانکر بنزین هم بر روی آن بریزند و آتش بزنند، این آتش سوزی در این مرتع پیشروی نخواهد کرد و تنها تانکر بزرگ بنزین خواهد سوخت.
اگر آب سخن سعدی در قالب انسان ها برود و آنها را مرطوب و سرسبز نگه دارد، آتش تهاجم فرهنگی بی اثر است، اما اگر این آب را از آنها گرفتیم و این آب از کالبد آنها بیرون رفت، برای آتش زدنش یک آتش سیگار و یا اصطکاک خود درختان را باد تند و ایجاد جرقه  کافی است. قدرت پرتاب آتش دشمن هم برای ما ایجاد مشکل نمی کند، بلکه خطری که ما را تهدید می کند، ضعف تغذیه فرهنگی ما از میراث فرهنگی خودمان است. چرا که ما قدرت ارزش ها و گوهر هایی را که داریم، کمتر می دانیم. حافظ راست می گوید که این مطلب آب حیات است و آب حیات، افسانه نیست.