آیت الله حائری شیرازی
خانه / مصاحبه ها / مصاحبه پیرامون نو آوری و شکوفایی

مصاحبه پیرامون نو آوری و شکوفایی

آیت ا… محمد صادق (محی الدین) حائری شیرازی، نماینده مقام معظم رهبری در فارس و امام جمعه شیراز است. وی  در اسفند سال ۱۳۱۵ در شیراز در خانواده ای اصیل و روحانی که به تعبیر وی « رغبتشان الی ا… بود » به دنیا آمد.  پدر وی  آیت ا… عبد الحسین حائری ، مجتهد زاهد و عارفی بود که جز به ضرورت سخن نمی گفت و مادرش بانویی مسلمان ، پارسا و دین باروری بود که در دوران منع حجاب و رضاخانی ، نزدیک به ۲۵ سال به اعتراض در خانه نشست.
آیت ا… حائری تحصیلات کلاسیک خود را تا اخذ دیپلم ریاضی در شیراز طی کرد و در سال تحصیلی ۳۵-۳۴ به قصد شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه راهی تهران شد . اما مأموران رژیم پهلوی ، وی را علیرغم داشتن همه شرایط برای ورود به دانشگاه به دلیل مسائل سیاسی از تحصیل در دانشگاه باز داشتند. او از آن پس ، به خاطر درک وجود جوهر استقلال در روحانیت و نظام طلبگی  و در سال ۱۳۳۵ به تحصیل علوم حوزوی رو آورد.
ورود آیت ا… حائری به عرصه مبارزات سیاسی به سالهای پس از تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه باز می گردد که به علت شدت تعلق خاطر به حضرت امام خمینی (ره) قادر به ادامه تحصیل در قم نشد و به شیراز مراجعت نموده و به تدریس دروس حوزوی و سامان دادن یک حرکت فکری و فرهنگی در این شهر پرداخت.
آیت ا… حائری شیرازی، پس از انقلاب جلسات درس منظمی را برای دانشجویان پیرو خط امام و دفتر تحکیم وحدت در محل لانه جاسوسی اداره نمود و به دفاع از مبانی نظام پرداخت که کتاب ولایت فقیه حاصل این جلسات است.
وی در دوره اول مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده اول شیراز به این مجلس راه یافت و ریاست کمیسیون اصل ۹۰ را به عهده گرفت.

پس از شهادت شهید محراب ، حضرت آیت ا… دستغیب در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ ،از جانب امام(ره)  به امامت جمعه شیراز منصوب شد. نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری از دیگر مسئولیت های وی است.
حاصل سالها امامت جمعه آیت ا… حائری ، ایراد خطبه های محققانه و تشکیل جلسات مستمر علمی با اساتید حوزه و دانشگاه حول محور علوم انسانی اسلامی است . تقدیم بیش از بیست عنوان کتاب و ارایه مقلات تخصصی در حوزه اقتصاد اسلامی از دیگر ثمرات این سالیان است. گفت و گوی زیر حول محور بحث نو آوری و شکوفایی با ایشان انجام شده است.

 اجازه بدهید بحث را با چالش های پیش روی  نوآوری و شکوفایی آغاز کنیم. به نظر می رسد  منشا تاکید مقام معظم رهبری بر این عنوان ، یک خلا تاریخی باشد.

برای بررسی این موضوع باید به ریشه کارها برگردیم و ببینیم قفل شدن نوآوری  از کجا آغاز می شود. فعالیت های استعمار را باید یک بار دیگر مرور کنیم. همان طور که بشر در طول تاریخ  از لحاظ علمی رشد می کند ، از نظر دینی و ضد دینی هم رشد دارد.  این  رشد علمی  همان طور که می تواند در اختیار دین باشد  می تواند در خدمت ضد دین هم قرار بگیرد؛ چرا؟ چون فطرت و طبیعت هردوهمزاد انسان هستند. انسان از اول با نطفه آ فریده شده است. فطرت و طبیعت، عقل و جهل ، نور و ظلمات همزاد انسان هستند. طاغوت انسان با خودش است. یک دریچه ای در انسان است که روبه خدا باز
می شود و انسان با آن چشم می بیند و آن چشم فطرت است؛” فطرت ا… التی فطر الناس علیها”.
یک طاغوتی هم هست که خدای تعالی از باب لطف به انسان عطا کرده تا بوسیله آن خود را بیازماید، با آن مقابله کرده، بجنگد و ترقی کند. ببینید چطور هوا با مقاومتی که در برابر بال های هواپیما می کند  یا مقاومتی که بال های هواپیما دربرابر باد از خودشان نشان می دهند  موجب اوج گرفتن هواپیما
می شود؛ اگر هواپیما می خواست در خلا این کار را انجام دهد به دلیل عدم مقاومت هوا، از ازمین کنده نمی شد و اوج نمی گرفت. ابلیس، نفس اماره و طاغوت انسان، زمینه های صعود وی هستند. اگر انسان وفاداری خود را به حضرت حق حفظ کند همه این تهدیدها به فرصت تبدیل می شوند و اگر انسان خدا را فراموش کند، عهد ها و پیمان هایی که در عمق وجودش با خدا بسته را فراموش کند ، تمام نعمت ها و فرصت هایی که خداوند  به انسان داده ، به تهدید مبدل می شوند.
فطرت و طبیعت با هم هستند. از این جهت استعمارگران که یک شیوه طبیعت گرایانه و ظلمت گرایانه دارند با گذشت زمان  از روش های پیچیده وپیچیده تری بهره می برند و راهکارهای استعماریشان، هرزمان که می گذرد، تغییراتی پیدا می کند که عوارض  کمتر و سودی بیشتر داشته باشند.
از این جهت چون دیدند روش استعمار نظامی موجب تحریکات و حساسیت می شود از شیوه های  استعمار تجاری و اقتصادی استفاده کردند.

یعنی تغییر شیوه دادند.
بله!شرکت هند شرقی انگلستان، هندوستان را به وسیله تجارت تسخیر کرد و بعد از آن می خواستند ازهمان برنامه در ایران پیاده کنند ؛ به همین خاطر قرار داد تنباکو را مطرح کردند که مرجع تقلید آن زمان مرحوم آیت ا… میرزای شیرازی ، با آن فتوای تحریم تنباکو و بازداشتن مردم از مصرف دخانیات ،مانع از اجرای این برنامه شد. بعد از مدتی وقتی دانش پیشرفت های بیشتر پیدا کرد ، آ ن ها از تعطیل فکربرای اهداف استعماری خود بهره جستند.

منظور شما از تعطیل فکر چیست و چنین دستورالعملی به چه صورت پیاده می شد؟
   آنها نمی توانستند اعلام کنند که فکر تعطیل و هرکس فکر کرد را مجازات کنند.نه، روش تعطیل فکربرای آن ها این طور بود که می گفتند به جای  اینکه نیازها به فرصت هایی برای فکر کردن تبدیل شود، ما نیازها را در اختیار آن ها( کشورهای تحت استعمار) قرار می دهیم تا احساس نیاز و در نتیجه احساس حرکتی وجود نداشته باشد و فکر تعطیل شود. مثالی می زنم.  اینکه خانم خانه دار ، به جای اینکه در آشپزخانه احساس نیاز به چیزی کند در ویترین مغازه آن نیاز را ببیند و خریداری کند یعنی قبل از احساس نیاز ، وسایل را در اختیارش بگذارند. این نمونه ای است برای استعماری که در پیش گرفته بودند . نمونه بالاترآن به این صورت بود که  در بحث دانش که عوما در نتیجه نیاز تولید می شود و راهکار حل مسائل و مشکلات است به جای اینکه آن ها در تنگنا قرار دهیم تا مجبور شوند فکر کنند ما حل المسائل رادر اختیارشان بگذاریم که نیاز به فکر کردن نداشته باشند و عادت کنند که اگرمسئله ای پیش آمد با رجوع به حل المسائل آن را برطرف کنند. دانشگاه ها و مراکز تدریس مارا حل المسائل قراردادند ؛ به همین دلیل مقام معظم رهبری مسئله تولید علم و جنبش نرم افزاری را مطرح کردند که خودمان به دنبال حل مسائل برویم.

منظور از نوآوری در این تعریف چیست؟
نو آوری یعنی اینکه انسان مسئله حل کن باشد؛ و اگرنه کپی کردن که هنری نیست . زمانی که نوآوری وجود داشته باشد  انسان می تواند شکوفا شود. می توان گفت نوآوریی و شکوفایی مثل پاهای چپ و راست هستند. انسان برنوآوری تکیه می کند و به مرحله ای از نوآوری که رسید ، شکوفا می شود. امام راحل(ره)  برای زمینه سازی عبور از مسائل یک جمله گفت: ما درصدد آزاد کردن انرژی متراکم اسلام هستیم. معنی جمله این است که اجانب و استعمارگران، برنامه ای گذاشته اند که انرژی متراکم ما قفل شود. حالا می خواهیم این انرژی را آزاد کنیم. امام آمد و گفت: ما می جنگیم با این ها و بعد ببینید که ما به چه نتیجه ای خواهیم رسید. ترس همه ریخت.  اشغال لانه جاسوسی آن ها را ۴۰۰ روز در این جا نگه داشت. همه عالم دیدند که آمریکا کاری نتوانست بکند و فهمید که ببر کاغذی است. این نهضت های آزادی بخش از این جا پا گرفت؛ لبنان از اینجا درس گرفت. حالا حرکت دومی هم اجانب می خواهند انجام دهند که  اصل تسخیر لانه را ما به عنوان  اشتباه تلقی کنیم. این رفت و برگشت استعمار است . این ها برای بازگرداندن ما به دوره ترس و وحشت و تعطیل فکر است.موضوع دیگری که باید ذکر کنم درخصوص  یکی از راه هایی است  که استعمار دارد تا این انرژی متراکم را متوقف کند و آن هم وجود تعلقات به دنیاست؛ یعنی وقتی انسان به دنیا و ظواهر آن دل ببندد انرژی متراکمش قفل می شود اما وقتی تعلق از خود به تعلق به جامعه برگردد تنازع بقای فردی جای خود را به تازع بقای جمعی می دهد و از آن جا شکوفایی شروع می شود. چگونه در تنازع بقای فردی فرد برای باقی ماندن خودش این نازع در بقا را فعال می کند؟ اگر به جای اینکه این قدر به خود دل ببندند، به جامعه اش دل ببندند، آن وقت  برای جامعه اش شهادت طلبی را سرلوحه خودش قرار می دهد و حاضر است مصیبت هایی را ببیند  تا بتواند قفل را باز کند . کسانی که حس کنجکاوی شان فعال می شود و می خواهند عالم را ببینید و بشناسند و نمی خواهند به آنچه دیگران کشف کرده اند اکتفا کنند می روند قطب شمال و جنوب را کشف می کنند . تنازع بقای شخصی شان را خرج می کنند برای رسیدن به هدف شان .

ماحصل فعالیت استعمارگران درمراکز تحصیلی به چه صورتی خودش را نشان داد ؟
قفل اصلی که اجانب بر انرژی متراکم جهان  اسلام زدند، دانشگاه ها را از حالت تولید علم به حالت تدریس درس تبدیل کرد. به این صورت که  تحقیق را دیگران بکنند و تدریسش را ما انجام دهیم. کاری کردند که آنچه در کشورهای تحت استعمار تدریس می شود  زمینه نو آوری نداشته باشد تا یک حالت مرید و مرادی پیدا شود. مرید هم فکر نمی کند و مجذوب و مغلوب مرادش می شود. از این جهت به جای اینکه شخص فکر کند، تعصبی به تفکرات دیگران پیدا می کند؛ در این شرایط  تحول و ساختار شکنی به وجود نمی آید. رهبری می گویند نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری ؛ به این دلیل از رییس جمهور حمایت می کنند  که در ایشان یک عشق به ساختار شکنی می بینیم. رییس جمهور به دنبال ساختار شکنی است و  بنابر این به دنبال یک وزیر ساختار شکن است و این می شود تجلی خواسته رهبری در انگیزه رییس جمهور. حال اگر دیگران هم به رییس جمهور کمک کنند، مجلس هم به دنبال وزیر ساختار شکن باشد آن موقع سال ما می شود سال نو آوری و شکوفایی. اهمیت موضوع  برای این است که ما را با این ساختارها قفل کرده اند.

این قفل هایی که شما برآن تاکید دارید چگونه شکسته می شود؟
 طرف دکترای اسمی می شود به جای آنکه کارشناس رسمی شود و ماکارشناسی را محدود می کنیم به مدرک. این قفلی است که باید شکسته شود. ممکن است کسی نتواند حتا امضا کند اما با فطرت روشن و با فکری باز و تجربه در امری صاحب نظر شود؛ این صاحب نظر رسمی است و صاحب نظر رسمی می تواند ساختارشکن باشد. صاحب نظران اسمی برای قفل بودن و قفل کردن کارها مناسب ترند تا برای ساختارشکنی. هرچه درجه علمی ایشان بالاتر می رود به این ساختارها  پایبندترند و فکرشان جامع تر و متحجرتر می شود. بسیاری اوقات اتفاق می افتد که یک مجموعه دکترهای برجسته در رشته ای دور هم می نشینند و یک بی سوادی که در امر کارشناسی قضیه نظات خود را در عمل پیدا کرده و با واقعیات مواجه بوده است ، بهتر از آن ها متوجه می شود. به خاطر اینکه آن ها را در یک ادبیات و فرایندی حل المسئله ای اسیرکرده اند.
اگر این مسئله در حل المسائل قبلا وجود داشته باشد آن ها با رجوع به حل المسائل پاسخ می دهند واگرنه این ها متوقفند چون عادت به حل مسئله ندارند. اما فردی که تجربه کاری دارد  و عنوان هم ندارد به دلیل اینکه عادت ندارد به حل المسائل مراجعه کند راه حل و پاسخ مناسب را می یابد و این می شود نوآوری و شکوفایی. آن ها انرژی متراکم را به وسیله همین ساختارها قفل کرده اند. ساختار شکنی می خواهد که بتوانند این قفل را باز کنند. در این جا مثالی می زنم. بانک جهانی برای ما نسخه ای می پیچد.
هر راه حلی که آن ها برای ما می گویند برای حل مسئله تورم خودش تورم زاست. نمونه اش را عرض می کنم: چهارراهکار بیشتر برای مبازه با گرانی نداریم. یک راه  کم کردن نقدینگی در جامعه از طریق بازگرداندن پول به بانک از راه بالا بردن بهره سپرده هاست  که مردم سود سپرده رابیشتر از سود حاصل از بازار بدانند و در نتیجه پول خود را در آنجا متوف نگه دارند. راه دیگر انتشار اوراق مشارکت و سودی  است که برای آن می گذارند؛ راه سوم  اوراق قرضه و سودی که برای آن تعیین می کنند . راه آخر هم افزایش واردات است؛ به  دلیل اینکه کالایی در مقابل پول وجود داشته باشد که مقابله بین پول و کالا حالت تعادل پیدا  کند. هر چهار راه به عنوان دارو مطح می شود اما هر کدام عوارض جانبی دارد. چرا؟ چون برای هرکدام از این روش ها باید اسکناس چاپ کنند؛ چه برای سود پول ، چه اوراق مشارکت ، سود سپرده و اوراق قرضه. اما وقتی واردات را آوردیم، جامعه اشباع می شود و آن موقع کارخانه های داخلی نمی توانند رقابت کنند ودر نتیجه تعطیل می شوند. در چنین شرایطی بیکاری افزایش پیدا
می کند. وقتی اشتغال کشور کم شد با هر وارداتی که می کنیم آبی به آسیای اشتغال آن ها می ریزیم و آبی از آسیای اشتغال کشور خود خارج می کنیم. دیگران این انرژی متراکم را به شیوه دیگری آزاد کرده اند . به عنوان مثال در مالزی اتیکت حلال و حرام بر روی اجناس زده اند. مردم آن محصولی که  آرم حلال دارد را به عنوان  کالای داخلی مصرف می کنند حال در بازار هرچه می خواهند بیاورند اما مردم نمی خرند و  به همین دلیل هیچ وقت کارخانه داخلی دچار مشکل نمی شود. به عبارت دیگر تولید داخلی خودمان را خودمان مصرف نمی کنیم. ما باید به  خودمان بگوییم: “هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ “؛ شما آنها  را دوست می دارید و آن ها  شما را دوست نمی دارند. چرا با کسی که شما را دوست ندارد مقابله به مثل نمی کنید؟  آن ها تولید تو را می خرند، چرا تولید آن ها را می خرید؟

اجازه بدهید بحث را با موضوع نوآوری و شکوفایی در حوزه فقه اسلامی پایان دهیم. پیشنهاد مشخص شما در این حوزه چیست؟
اگر می خواهیم در حوزه فقه اسلامی نوآوری و شکوفایی داشته باشیم باید برگردیم به اینکه ما علم را در هرجای عالم که باشد استقبال کنیم اما به خودمان عادت ندهیم که به حل المسائل آن ها رجوع کنیم. کتاب حل المسائل را ببندیم و خودمان فکر کنیم تا مسئله را حل کنیم. این می شود تولید علم، نوآوری و شکوفایی. یک راه غلطی هم که تحمیل کردند به علمای ما این بود که گفتند: اگر شما این مطلب را چون علمی است مخالفت کنید به شما برچسب می زنند که ضد علم هستید؛ پس بپذیرید. بعد آن شخص می گفت این مطلب با دین من مغایرت دارد، یک افرادی پیدا می شدند یک قرائت هایی از دین را عرضه می کردند  که با آن قرائت علم جهانی روز مطابق باشد و این را تطبیق علم به دین ومنت برسر دین می گذاشتند که ما اجازه ندادیم دین محجور بماند. می گفتند نگذاشتیم دین منزوی و متهم شود.
آن ها ادعا  داشتند که دین را از اتهام خارج کرده ایم که  همه عالم بدانند ما علم پذیر هستیم و دین اسلام نسبت به علم این همه ارزش قائل است. هزاران بار این کار را تجربه کرده اید. حالا بیایید یک بار فکر کنید. علم مگر چیست؟ علم راهکار است. علم همیشه میتواند متعدد القرائت باشد. ببینیم که این ارزش های ما با کدام یک از قرائتهای علمی هماهنگی بیشتری دارد آن قرائت از علم را برداریم؛ این می شود شکوفایی ما. یعنی استقلال دین خودتان را حفظ کرده اید ،پایگاه ارزش های خودتان را حفظ کرده اید و بعد هم از ابزارعلم برای توسعه کارتان استفاده کرده اید. پیشنهاد ما این است . قرائت های متعدد از علم را بر ارزش های خودمان عرضه کنیم ؛هرکدام با ارزش ما مطابقت بیشتری داشت همان را پیاده کنیم.