آیت الله حائری شیرازی
خانه / نامه ها / نامه ای به رییس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم

نامه ای به رییس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم

جناب آقای پور نجاتی

ریاست محترم کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی حفظه  الله تعالی

سلام علیکم

    ضمن تشکر از ابراز لطف شما و اعتذار از تاخیر در پاسخ اینجانب ، در دیدار با مقام معظم رهبری اشاره ای به مطلب خطبه قدس کردم که از نظر ایشان استفاده کنم ،‌تائید فرمودند ، احساس خودم این بود که با یک بنده روبرو هستم نه یک آقا . بنده ای که به بندگان خدا بنظر مخدوم و بخود بنظر خادم می نگرد و بخود اجازه نمی دهد یارگیری کند . هر فرد و یا گروه که از وی استشمام بندگی خدا و خدمت به مردم شود برای او عزیز است از هر دسته و دیدگاهی که باشد و هر کس لذت آقائی به او اجازه چشیدن طعم بندگی نداده و طبعاً‌ رابطه اش با مردم رابطه مالک و مملوک است نمیتواند با او کنار بیاید . در خطبه اخیرم هم عرض کردم :

        “ رهبری ، یک ذره این جناحی ، آن جناحی ، این طرفی ، آن طرفی ، ابداً ‌نیستند . فقط مسلمان بودن متقی و درستکار بودن برای ایشان اهمیت دارد رهبری طرفدار درستکارهاست حالا درستکارهای این طرف یا درستکارهای آن طرف . مخالف بزهکارهاست ،‌یا بزهکار این طرف یا بزهکار آن طرف ، ‌هر طرفی کمتر بزهکار داشته باشد رهبری کمتر اعتراض دارد . هر طرف بیشتر بزهکار داشته باشد رهبری بیشتر به او تذکر می دهد . این بستگی به خودشان دارد شأن ایشان بالاتر از این مسائل است که بخواهند در چارچوب گروه ، دسته و جمعیتی بگنجند . هیچ چیز برای ایشان جز تقوی مطرح نیست . رعایت مصالح عالیه نظام برای ایشان مهمترین مسائل است . ”

        و اینک عرضم با همه عزیزان اینست که اگر رهبری و مردم نمیتوانند آقائی آمریکا و اسرائیل را تحمل کنند ، بدلیل این است که  طعم شیرین بندگی خدا را چشیده اند . حال ما که طبقه میانه هستیم اگر بتوانیم بجای آقائی ، بندگی را برگزینیم میتوانیم در صف جماعت جای خود را پیدا کنیم ، همانگونه که مأموم به امام خود اقتداء میکند و با این اقتداء وحدت و جماعت حاصل میشود . امت و امام هم در قیام لله و درکفر به طاغوت ، یک نماز ، یک عبادت ،یک اطاعت گروهی دارند رهبر برای خدا ، بنده ، و برای امت ، خادم ، و امت ، بخداوند عاشق ، و به عاشق خداوند ، عشق بازی میکنند .

         و اگر نتوانستیم آقائی خود را کنار بگذاریم به جماعتی که آقائی ما را قبول دارند امامت میکنیم و به آقایانی که جماعت ما را به رسمیت بشناسند اقتداء میکنیم ، در آن حال رابطه ما با مردم رابطه خادم و مخدوم نخواهد بود بلکه رابطه مالک و مملوک است ، چه بخواهیم و چه نخواهیم .

        کلّی این قصایا ، یک ارزش است  . اما روش اجرائی آن یک دانش فنی و یک کارشناسی را میطلبد که بدون آن بیراهه رفتن است .

       امام راحل نوشت آیین نامه مبارزه را بر مبنای قیام لله و کفر بطاغوت و خدمت به مردم  ، رابطه اش با مردم بر همین مبنا بود به مردم به چشم مخدوم می نگریست از آنها جز بندگی خدا انتظار نداشت ،  هر کس از هر طائفه برای بندگی خدا آماده تر بود پیش او عزیزتر بود . توحید همین است و غیر از این شرک است  . دریافت انسان از نزدیک نسبت به رهبری فعلی هم ، همین است که به مردم به چشم مخدوم  می نگرد و انتظاری جز بندگی خدا از این مخدومین ندارد .

        مردم در زمان امام راحل و امروز به رهبر به چشم بنده خدا مینگرند و به خدا به چشم محبوب ،اگر در دیدار او سر از پا نمیشناسند بخاطر این است که بنده خدایِ محبوبشان را می یابند  .

        ما در مسئله امام و امت مشکلی نداریم ، مشکل در طبقه متوسط و دانشمند است . ما باید این صفوف وسط را پر کنیم ، وگرنه مردم اجازه نخواهند داد نمازشان باطل شود این صفوف متوسط را پر خواهند کرد     تا اتصال بهم نخورد .

اینک نکته ضعف هایی از ما ،‌ طبقه میانه ،  عرض کنم  :‌

        دولت مالکی و دولت سالاری و دولت اجرائی همه منتهی به رابطه مالک و مملوک میگردند . با شعار دولتِ خدمت خدمتگزار ، این کلی گویی مصداق پیدا نمیکند .  آن کلی یک ارزش است و برای پیاده شدن بدانش فنی خودش نیازمند است و بدون این دانش فنی بیراهه رفتن و سر از رابطه مالک و مملوک درآوردن است . چه میگوییم هیچ مالکی این توقعات را از مملوک خود نداشته است در یکی از شهرهای کشور جماعتی از قوانین موجود استفاده کرده و با مجوز ، آب مزاحم شهری را ،  به ارتفاعات حاشیه شهر برده و بیابان را احیاء کرده اند . دولت در این قسمت نه دیناری تسهیلات بانکی ، نه دیناری کمک ، نه ذره ای راهنمایی  نه یک ساعت همکاری نداشته است . حال دولت میگوید بیائید زمین را اجاره کنید و علاوه بر اجاره حالا که کار تمام شد از من بخرید !‌ چون نماینده خدا هستم و زمین ملک خداست من به نمایندگی از خدا به شما میفروشم !‌ اسم کار را دولت طرح طوبی نهاده است . و اعلام میکند تا چند ساعت اگر مبلغ را نپرداختید از شما سلب تصرف میکنیم و اجازه ورود به محل به شما نمیدهیم و اگر در این مدت آثار احیاء از بین رفت و بیابان شد شما مسئولید!

        کدام ارباب اجازه میدهد ملک خودش ویران شود که طبقه میانه تا پای ویرانی  آبادی ایستاده است ؟ اگر در آنچه میگوییم تردید دارید تا نامه کتبی نماینده دولت را بشما ارائه دهم و مورد و سابقه را بشما  نشان دهم . دانش فنی احتراز از رابطه مالک و مملوک و رسیدن به   رابطه خادم و مخدوم جمع بین ارزش و دانش است .

        غرب دانش را بکار گرفته اما ارزش رابطه خادم و مخدوم را از کف داده ، چون بدون نیت قیام لله مردم ، مخدوم انسان نخواهند شد   وقتی قیام برای نفس است جز مردم را مملوک دیدن چاره ای نیست ،  چه در نظام دولتی شرق و چه در نظام سرمایه داری غرب ، مردم  مملوکند . یک جا دولت مالک است و جایی سرمایه دار .

        اگر دولت خادم است و مردم مخدوم ، مردم عجب مخدومی هستند که اختیار ثمره کار خود را ندارند . چه مخدومی که اختیار هیچ اقدامی را بدون اجازه خادمش ندارد ؟ همه بارها بر دوش مخدوم ، و خادم جز فرماندهی و دستور کاری ندارد .

       از یکی از آقایان سؤال کردم :‌ اگر کسی بشما امانتی بدهد که با آن برایش پیمانکاری بگیرید و خانه ای بسازید و شما دو پیمانکار پیش رو داشته باشید یکی ضمانت پذیر و غرامت پرداز ،‌ و دیگری غیر قابل ضمانت و ممنوع از پرداخت غرامت ،‌ و شما به پیمانکار دوم قرارداد بستید و خسارت واقع شد ، آیا شما شرعاً ‌و عقلاً‌ ضامن هستید ؟‌ یا خیر . گفت :‌ ضامن هستم . سؤال کردم :‌ آیا دولت ضمان پذیر و غرامت پرداز است؟‌ ‌ او از من سؤال کرد :‌ آیا شما دولت را صالح برای اجراء‌ نمیدانید؟‌  عرض کردم : دولت داور است . داور فوتبال هیچ مشارکتی در بازی  ندارد بهمین دلیل میتواند داور باشد . با هیچ یک از دو طرف بازی ، قرارداد ندارد .

        بهرجهت ارزش رابطه خادم و مخدوم نیاز بدانش سیستم گذاری دارد و این کار دست نمایندگان را میبوسد اینکه در همه صحنه ها گفته میشود ما خلاء‌ قانونی نداریم و هرچه دولت بخواهد تصویب میکنیم ،‌ همین بالاترین مصیبت است . شما باید دولت را از جایگاه اجراء به جایگاه داوری هدایت کنید . دولت داوری ،‌ دولت ناظری همان دولت خادمی است . دولت مالکی ،‌ دولت تاجری ،‌ دولت زارعی ،‌ دولت صانعی ،‌  پیامدی بجز رابطه مالک و مملوک نخواهد داشت .

        حضور همه جانبه حکومت در ایجاد هماهنگی و وحدت رویه ،‌ در نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و امنیتی اساس و بستر برنامه ریزی و سرمایه گذاری است . مشغول شدن دولت و حکومت به هر امر اجرائی و پر شدن وقت او به اموری که از مردم برمیآید  نتائجی هولناک دارد که شمه ای از آن را عرض میکنم :

الف ) سنگین و پر پرسنل شدن دولت که مثل هواپیمائی و یا چرخبالی که بیش از ظرفیت بار زده  یا مثل کشتی و یا پرنده ای که بیش از ظرفیت باربرداشته یا از زمین بلند نمیشود و یا بعد از بلند شدن به زمین میخورد ،  کشتی یا به گل مینشیند و حرکت نمیکند و یا بعد از حرکت به قعر آب میرود ، پرنده هم پرواز نمیکند یا سقوط مینماید .

ب ) کثرت عائله ، دولت را گرفتار مداخل گرایی میکند . بهرچیز از زاویه مداخل مینگرد چه طرحها و پیشنهادها که بهترین نیست  ، ‌اما بدلیل مداخل حاشیه ای پذیرفته میشود اگر حلال بود بهترین و گشادترین ممّر ارتزاق ، ارتباط با دولتمردان بود .

        در امر معدن ، کسانی معدن را بنام خود و با شرکت خویش ثبت مینمایند و سالهاست قسمت قسمت معدن را بشرکتهای دیگری واگذار میکنند  . از هر تن سنگ که آنها استخراج کنند چندین هزارتومان دریافت میکنند . تنها کارمند آنها یک زنجیربان است که مقدار محصول خارج شده و کیفیت آن را ثبت و بدون هیچ عملکرد دیگری سالانه مبالغ سنگینی برداشت میکند در حالی که اگر ورشکستگی باشد به معدن کاران مربوط میشود ، وزارتخانه معمولاً بی ارتباط به این شرکتها نیست و بسیاری  اوقات  از کارمندان گذشته و حال آنهاست ، و یا در نوع ارتباط ،در پرده با آنها هستند . گاهی مداخل را تاراج میدهند و گاهی برای شرطیت مداخل کاری را قفل میکنند . طرح طوبی با تمامی  تبلیغاتی که درباره آن میشود ، یک طرح قفل شده است . زیرا معقول نیست با این شرائط سرمایه گذاری در طرح ، مقرون به صرفه باشد . تسهیلات بانکی با بهره های ۲۰% و بالاتر از یک طرف و فشار تورم از طرفی دیگر و خشک سالی از راه دیگر و در آخر سر ، مال الاجاره ابتدائی و قیمت فروش نهایی آنکه هیچ اقدامی در احیاء نکرده مالک ،‌ و آنکه تمام هزینه احیاء‌را پرداخته غیر مالک ، حال این غیر مالک باید از آن مالک بهر قیمت که تعیین کند خریداری نماید .

ج ) نمونه دیگر از مداخل گرایی دولت ،  امر صادرات و واردات و گمرکات است . گاه ورود کالایی فاجعه مسلم است ، اما به تاجر مجوز میدهند   هم حق کمیسیون مطرح است و هم مسائل دیگر ، چرا شکر وارد میشود ؟ در حالیکه شکر داخلی در انبارها مانده است . چرا چای وارد میشود ؟   در حالیکه چای واقع در انبارها ضایع میشود . چرا روغن زیتون ترکیه به اندازه مصرف چند سال وارد میشود ؟ و کارخانه دار روغنی را که برایش بیش از سه هزار تومان تمام شد باید دوهزارتومان بفروشد ،‌ طبیعی است اقدام به خرید زیتون نکند و کشاورز اقدام به توسعه باغ زیتون ننماید و یا به کشت رقیب روی آور شود . همه بدلیل مداخل گرایی است و مداخل گرایی بدلیل مخارج دولت ، و مخارج  ، بدلیل پرسنل زیاد ، و پرسنل زیاد بدلیل آلودگی بکار اجرائی است.

         ما راهکار خروج دولت از بن بست اجرائی شدن ، روی  دستان مبارکمان مانده . مسئله جناح گرایی برای ما ، فرصتی جهت غم خوردن و نگران بودن هم نگذاشته است . این دو جناح  ، دو دست ملت شریفند که از اشتغال بدعوی زیاد نمی آورند . آیا آن ظریف که وضعیت را به ضرب المثل {{ ‌اشغل من ذات لحبیین }} تشبیه میکرد ،‌ دردآور نیست ؟

        جریان مربوط به قبل از اسلام است ، ابن خوأت انصاری در قبل از اسلام اقدامی کرده بود که بعد از مسلمانی . حکایت دوره جاهلیت خود را کرد . که در بازار زنی را با دو مشک روغن دیده بود بعنوان معاینه روغن و آزمایش آنها ، محل خلوتی را بفروشنده پیشنهاد کرد . مشکی را بازکرد آزمود و بی آنکه سر مشک را باهمان ریسمان محکم کند گلوی مشک را در یک دست فروشنده گذاشت مشک دیگر را بهمین ترتیب . فروشنده دودستش گرفتار است و تمام هستی او در خطر است یا خود یا مال و  هستی ،‌ یکی را باید انتخاب کند . نتوانست از ثمره زحمت چندین ماهه خود صرف نظر کند  فقط آخرین جمله فروشنده به خریدار این بود که :‌ هناک گوارا !‌

        افغانها ، طالبان و ضد طالبان شدند . حال به واردین میگویند : هناک . عراق ،‌ بعث و ضد بعث شد . ما راهم دوم خرداد و ضد دوم خرداد کرده اند .

        خوش بحال مردم که نه از این دست و نه از آن دست هستند . آنها میتوانند برای خدا نفس  بکشند و آنچه میکنند لجاجتی و رقابتی نیست . خوش بحال نماینده ای که در این کشمکش ها تعصب نداشته باشد .  از خلاف در هر جا هست فاصله بگیرد و حق گویی و انصاف در هر مورد  ‌هست حمایت کنند .

        گویی این جناح بندی ها همان نهری است که طالوت علیه السلام داوطلبان جبهه را بر سر آن آورد و اعلام کرد :‌ هر که از این آب بخورد از من نیست و هر که از آب نخورد از من است . همه از آب خوردند الا جماعت اندکی .

         گروه گرایی یکی از شعب آن نهر ،‌ بهره برداری از امکانات شعبه دیگر و همه مان از این شعب نوشیده باشیم  مگر اندکی ، الاعمال بالنیات ،‌ چه بسا اهل نیات پاک در هر دو طرف وجود داشته باشد و اهل نیت نادرست هم در هر دو طرف وجود داشته باشد . چه خوب است نیت های پاک نقش آتش نشانی و اطفاء حریق داشته باشند اگر چه ممکن است در دنیا مهجور الطرفین گردند همانگونه که نفوذیها مقبول الطرفین هستند . زیرا کار به جایی میکشد که هرگروه شرط عضویت را تبری از طرف مقابل بداند بنده خدایی در دور اول مجلس شورای اسلامی عضو هیچ گروهی نبود چون دفتر هماهنگی بنی صدر زمینه او را دیده بود از او نام برده بود در معرفی نامه که بین نمایندگان توزیع شد او را بنی صدری معرفی کردند در حالیکه او به حبیبی رأی داده بود و هیچ ارتباطی با بنی صدری ها نداشت  . بنده خدا هم اطلاعی از عمل دفتر هماهنگی هم نداشت ، هر چه به توزیع کنندگان گفت اشتباه را اصلاح کنید ،  گفتند : استان تو باید اعلام کند این کارها زرنگی نیست خوردن از نهر طالوت است .

  والســــــلام

محــی الــدیــن حــائــری