آیت الله حائری شیرازی
خانه / نامه ها / نامه به آیت الله هاشمی در بحث مقایسه تقسیمات صنفی و کشوری

نامه به آیت الله هاشمی در بحث مقایسه تقسیمات صنفی و کشوری

حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
سلام علیکم

در آخرین دیدار ، اموری که به نظر می رسید طرح آن برای مسئولین بی فایده نباشد عرض شد . اینک اشاره ای به آنها می کنم و همانگونه که وعده کردم درباره بحث پول کالایی و اعتباری مشروح تر تقدیم می کنم .
۱ ـ مقایسه تقسیمات کشوری و تقسیمات صنفی کدام غنای کارشناسی را افزایش می دهد؟ تفاوت در نوع انتخابات .
۱ ـ ۱ ) مجلس برای همه کشور تصمیم می گیرد . ممکن است نماینده هر شهرستان در مسائل مربوط به آن شهرستان اهل اطلاع و صاحب نظر و برنامه دار باشد اما برای مسائل مربوط به همه کشور صاحب نظر نباشد . مسائل کشوری ، انتخابات کشوری میطلبد و مسائل شهرستانی ، انتخابات شهرستانی .
انتخابات در تقسیمات صنفی کشوری اعضای رسمی صنف در کل کشور یکی را بر می گزینند و منتخب از کل کشور خیلی برتر از منتخب از یک شهرستان است . چون از کل کشور انتخاب شده به فکر کشور است .
نماینده شهرستانی چون در شهرستان انتخاب شده به فکر شهرستان است . چه بسا منافع و مصالح شهرستانی موجب فوت مصالح کشوری شود . بهر جهت کشوری برای مصالح کشوری و شهرستانی برای مصالح شهرستانی تناسب دارد و چون مجلس عموماً در مسائل کشوری بحث میکند منتخبین کشوری هم با مبناتر و هم سنجیده تر اظهار نظر می کنند .
۱ـ ۲ ) در انتخابات بر مبنای تقسیمات کشوری که امروز متداول است مردم با شناسنامه رأی می دهند اما در تقسیمات صنفی : هر صنف به کاندیدای خودش در سراسر کشور رأی می دهد نه همه مردم . مثلاً نظام پزشکی کاندیدایی برای دفاع از مسائل پزشکی و مشکلات پزشکان مطرح می کند  سپس اعضاء صنف با کارت نظام پزشکی در انتخابات ظاهر می شوند نه با شناسنامه و هزینه انتخابات را هم نظام صنفی تأمین می نماید. طبیعتاً با تجربه ترین عنصر از بین کارشناسان خود را انتخاب می کنند .
۱ ـ ۳ ) در تقسیمات  کشوری از هر بخش و شهرستان نمی توان انسان با تجربه و صالح را برگزید همه جا  کارشناس ندارد آنکه کارشناس است وجاهت منطقه ای ندارد و آنکه وجاهت منطقه ای دارد کارشناس در قانون گذاری نیست .
۱ ‌ـ ۴ ) با تقسیمات کشوری مخصوصاً در شرایطی که حزب استخوان دار نشده هزینه تبلیغات چون به عهده کاندیداست و هر سال هزینه بیشتر می شود نماینده ای انتخاب می شود که تبلیغات بیشتر کرده و ستاد فعّالتری داشته است . طبعاً هرکسی رانت خوارتر است شانس پیروزی بیشتری دارد . حالا اگر در مواردی انسان سالم وارد مجلس شود استثناء است . آن سالم هم رسماً خودش چیزی  نپرداخته اما ارادتمندان از باد قدرت او بهره می برند. وجور هزینه را به همین امید می کشند و اگر این سالم از این مسائل بی خبر باشد از کمال او نیست از نکات منفی شخصیت او است .
۱ ـ ۵ ) تاکنون معمولاً مدیران کل ، استانداران یا سرداران جنگ و یا روحانیون مسئول در انتخابات رأی آورده اند اگر چه مسئولیت داشتن قبلی نوعی تجربه است و ارزش افزوده است اما سبک حقوق گرفتن همه این مجموعه یک سبک مجازی است . روابط حقوق با زمان رابطه حقوق با سابقه کاری و رابطه حقوق با مدرک هیچ کدام رابطه تساوی نیست .
زمانی آقایان و خانمها بر اساس حقوق ماهیانه بدون ارتباط حقوق به میزان کار انجام شده حقوق گرفته اند حقوق در حقیقت در مقابل کار است . زمان نسبت مساوی با کار ندارد . وقتی حقوق در مقابل زمان است نه کار، طرف در هشت ساعت ۱۰ دقیقه کار کرده و حقوق هشت ساعت گرفته است این نسبت مجازی است .
اشکال کار تنها در این نیست که تورم را دامن می زند و مصرف بدون تولید آن قدرت خرید پول را کاهش می دهد و قضیه دیگ و چغندر تداعی می کند که چنین کاری شایسته چنین حقوقی است و بالعکس چنین پولی شایسته چنین کاری است . اشکال عمده کار در مجاز پروری آن است کارمند در هاله ای از روابط مجازی بزرگ می شود . بین او و واقعیت ها حجاب ضخیمی است اما حقوق و درآمد کار آزاد کارمزدی است هر اشتباهی که طرف در کار آزاد از او سر زند افت فاحش در درآمد روزانه و هفتگی و ماهانه و سالانه او به وجود می آید . همین ضرر طرف را بیدار می کند . درسی است که از شکست گرفته روابط اشیاء را شفاف تر درک می کند . بخش خصوصی هرگز به نفع قانون کار ، یک طرفه رأی نمی دهد تا قانون جامع نباشد از صاحبان کار آزاد مجوز دریافت نمی کند اما کارمندی که هرگز طعم تلخ افت درآمد را در نتیجه تصمیم گیری غلط نچشیده است و همیشه بر حسب زمان نه عمل حقوق گرفته است مغلوب کمترین جو سازی می شود و رأی می دهد .
۱ ـ ۶ ) حوزه و دانشگاه در نتیجه جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم بهم میرسند . حوزه از تجربه صرف در کار حضور در صحنه های سیاسی ، اجتماعی ، نظامی ، اقتصادی وارد شود و از کلی گوئی و ذهنی گرائی فرشته گونگی قداست ملکوتی عدم مسئولیت وارد قبول مسئولیت شود و برای حفظ قداست مسئولیت اداره سیاست را بعهده ظلمه نیاندازد . جهادی که امام کرد و نتیجه گرفت پایان نیافته دخالت در سیاست آخر خط نیست . حوزه باید در تمام رشته های زندگی با تمام خطرات قداست شکنی آن وارد شود تا موضوع شناس لااقل در حد احتراز از تصدیق و تکذیب بلا تصور .
حوزه از پول اعتباری تصور نداشت تصدیق او نتیجه عدم تصور او بود . هم امام راحل و هم اکثریت عظیم مراجع فرقی بین پول اسلامی و پول رایج جهانی نمی گذارند . سیستم پولی جهان غلط و غیر اسلامی تصاحب دارائی مصرف کننده پول به وسیله تأسیس کننده پول حتی ذره المثقال آن اسلامی و انسانی نیست .
دانشگاه های ما دانش را بومی نکرده اند . دانش ملی غیر از دانش بین المللی است همانگونه که باید لباس ملی غیر از لباس بین المللی باشد همانگونه که نسبت به زبان فارسی به عنوان زبان ملی حساس هستیم و سعی می کنیم زبان بین المللی جایگزین زبان ملی نشود راه حل مشکلات یعنی علوم می تواند هویت ملی داشته باشد از دانش بین الملل تغذیه می کند اما خروجی آن ویژگی ملی داشته باشد شرط این کار آن است که میراث علمی یک ملت فراموش نشده باشد ، نابود نشده باشد . تا بتواند جهاز هاضمه علم بین الملل را داشته باشد . دانشگاه درعصری تأسیس شد که نوکران اجانب برنامه ریز حکومت ما بودند آنها اول داشته ما را منقرض کردند و اجازه ندادند صاحبان تجارب و کارشناسی ملی ما در دانشگاه کرسی داشته باشند و تولید مثل کنند تا نسل آنها قطع نشود انواع حرفه ها و هنرهای ما با صاحبان آنها از دنیا رفتند . فولاد سازی ما و نساجی و ابریشم بافی ما ، پزشکی ما و مهندسی ما روش تجارت ما کشاورزی ما همه معدوم شد تا جای خود را در دانشگاه به دانش بین الملل دهد چرا انگلستان نه متر و نه کیلو و نه لیتر و نه هیچکدام در مقیاسات بین المللی را در داخل خود مصرف نمی کند؟ چون می گوید من بچه سر راهی نیستم که شناسنامه سرپرستم شناسنامه من باشد من پدر و مادر دارم از خودم نام فامیل دارم مقیاسات ملی من نام فامیلی من هستند شما فاقد هویت ملی بودید جامعه بین الملل شما را سرپرستی کرد و نام خود را روی شما گذاشت ما باید این شناسنامه را عوض کنیم و بگوییم ما خانواده خود را پیدا کرده ایم و نام خانواده ما باید در شناسنامه ما باشد هر چیز بین المللی را به ملی تبدیل کنیم شرط آن این است که رشته های قدیم خود را احیاء کنیم . لکه گیری کنیم زنگ زدایی کنیم مصرف کنیم در تمام رشته های علمی علوم جدید بین الملل را به صورت خوراک علم ملی خود مصرف کنیم در زبان عرب لغات وارداتی را اول معرب می کنند بعد مصرف می کنند تا ساختار زبان خود را حفظ کنند . مشکل دانشگاه ما این است که علومش مثل بذر خیار و سایر محصولات گلخانه ای هیبرید است نازاست . چگونه است که گلخانه دارها بذر خیار را دانه ای صد تومان یا بیشتر از هلند می خرند . بذر فلفل و گوجه فرنگی را گران تر از طلا وارد می کنند چون صنعت گلخانه وابسته است و دانشگاه های ما مثل گلخانه های ما هستند مرتباً وارد می کنند ولی تولید علم نمی کنند چون روش آموزشی تقلیدی است نه اجتهادی . از اول تحصیل هدف تأمین معاش است برای تأمین معاش مدرک تحصیلی لازم است برای تحصیل مدرک نمره امتحانی لازم است برای تحصیل نمره پس دادن درس استاد مطرح است نه نقض کردن نظر او ، درست بالعکس حوزه .
ما به مدارک نام کاردانی و نام کارشناسی و نام کارشناسی ارشد می گذاریم و کارشناسی را منحصر به مدرک می کنیم در حالی که تجّار در روش تجارت کاردان و کارشناس و کارشناس ارشد هستند و مدرک ندارند دیپلم و فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و دکترای بازرگانی اسماً کاردان و کارشناس و کارشناس ارشد هستند و رسماً خبری نیست .
وقتی این مدارک را شرط ورود به مجلس می کنیم راه ورود کارشناسان حقیقی را می بندیم آن قانون کار را مثل یک لباس بر تن کشاورز و صنعت گر و بازرگان می کنیم و همه را با پوشیدن این لباس از کار می اندازیم چون لباس متناسب با کار نیست کار تعطیل می شود . مجلس با طرح قانون کار خیاط خانه است شما در کارگاه خیاطی خود مجسمه تاجر و صنعتگر و کشاورز را هم ندارید تا با آن لباس دوخته خود را امتحان کنید نگاه به خروجی قانون کارتان بکنید از تجار و کسبه و کشاورزان و صنعتگران بپرسید که با قانون کارتان چه بروزشان آورده اید کارشناس حقیقی عوامل تولید هستند و شما در مجلس سراسر کارمندان دولت هستند . ای کاش یک تاجر یا یک کاسب یا یک کارخانه دار و یا یک کشاورز در مجلس بود تا مثل بلدچی شما را در این کویر که نشانه ای از راه در آن نیست شما را به مقصد می رساند کاروان های قدیم مبالغ سنگینی به هادی می دادند تا از جحفه به مکه بروند .
تا در کرسی های مجلس عوامل تولید مستقر نشوند خروجی مجلس کارشناسانه نخواهد شد قانون گذاری نسنجیده پایه و اساس قانون گریزی متعهدان و زیرک ها و با تجربه ها و  کاردان هاست قانون گذاری را سنجیده کنید قانون گزیری محدود به وحشی ها دیکتاتورها خود کامه ها و سبک مغزها و خود رأی ها می شود .
مسئولین شعاری و گفتمانی و بلاشرط و خیالباف در قانون گذاری خام می گنجند و انسانهای متعهد و کاردان احساس خفگی می کنند کرم ابریشم در قفس به رشد خود ادامه می دهد ولی وقتی پر درآورد احساس زندان می کند .
قوانین شما کارگاه قفس سازی است آدم حراف و غیر عملی و کسیکه همیشه میز نشین بوده یا همیشه در کمیسیونها حرف زده و حرف شنیده و گوشی است مثل کرم ابریشم خزنده است قفس برای او عالم گشادی است اما مسئولی که در عمل بوده کار کرده در کار بزرگ شده فهم او بال در آورده قفس قوانین خام شما برای او خفه کننده است شما می گویید حکم بین مجلس و مسئولین قانون ! شما قانون را بر اساس کدام تجربه وضع می کنید؟ شما قبول دارید هر قانون حداقل یک زنجیر صدتایی از لوام زنجیره ای بر روی آن سوار می شوند قبول دارید یک قانون ساده شما صد طبقه ساختمان روی آن گذاشته می شود و قبول دارید برای ساختمان صد طبقه نیاز به شصت هفتاد متر پی کنی و شمع کوبی است شما می دانید تحقیقات اولیه و مطالعات اطراف قانون همان پی کنی و شمع کوبی پایه های آن است نمایندگان دستور جلسه را چقدر مطالعه می کنند در کمسیونها چقدر سرمایه تجربه کارشناسی حقیقی دارند نه اینکه چند تا دکترا دارند چند تا فوق لیسانس دارند برای مزید اطمینانتان عرض می کنم : شورای عالی کشاورزی استان از من نماینده خواست یک عالم را به عنوان کارشناس حکم و یک کشاورز را به عنوان کارشناس موضوع به آنها معرفی کردم در جلسه ای درباره موضوع مهمی نسبت به مصرف آب سد بحث کردند و باتفاق آراء این دکتر ها و مهندس ها مطلبی را تصویب کردند این کشاورز دیر رسیده بود مصوبه را به اطلاع ایشان رساندند اجازه چند کلمه صحبت خواست بعد از پایان صحبت ایشان نظر همه برگشت و حرف خود را پس گرفتند . وقتی مصوبه شما قانون گذاران ، جامع و پخته نباشد انسان ضعیف العقیده یا کم اطلاع اطاعت می کند و مشکلی ندارد مشکل برای انسان متوجه و متعهد است .
به عکس مأمورین دولتی عوامل تولید همیشه چندین حرکت را پیش بینی می کنند . اگر قانون گذاری مثل حرکت های شطرنج باشد عوامل تولید شب و روز در حال حرکت دادن مهره ها هستند و می دانند اگر رقیب را مات نکنند مات خواهند شد . اینها لوازم حرکت ها را می خوانند . شما نمی توانید آنها را مات کنید آنها معمولاً شما را مات می کنند .
اجمالاً تربیت شدگان در سیستم حقوق بگیر روز مزد گرفتار نوعی بدآموزی می شوند و رفت و  برگشت عمل و عکس را که اساس سازندگی است از آن محروم هستند . عیناً سر زمین بازی فوتبال که بدون داور یا با داوری بدون کارت زرد و سرخ اداره می شود گرفتار سوء تربیت می شوند .
حال انتقال از تقسیمات کشوری به تقسیمات صنفی و عبور از کارشناسان اسمی و روی آوردن به کارشناسان رسمی و عبور از سیستم دولتی به مردمی اگر از مقدار کم آغاز شود و اشکالات کار و پیامدهای آن سنجیده شود و به تدریج که عیوب کار رفع می شود نحوۀ انتقال سالم تر صورت می گیرد.
به هر جهت تا آن قسمت بحثی بود در رابطه با انتقال از قانون گذاری سریع ، سطحی، ناپایدار، غیر جامع به قانون گذاری پایدار، مطمئن، جامع و ریشه ای . « قال الله تعالی مثل کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توئی اکلها کل حین باذن ربها و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجثثت من فوق الارض ما لها من قرار »
تغییر سریع قانون معلول آن است که اکثریت از راه یک مطالعه چند دقیقه به حدّ رأی رسیده است رأیی که با چند دقیقه فکر به دست می آید با چند دقیقه فکر جدید تغییر می کند رأیی که با مشورت با چند نفر به دست آمده باشد با مشورت با چند نفر دیگر تغییر می کند . نداشتن مبنا در قضیه ریشه در زندگی کارمندی دارد و گرنه هر صنفی در مسائل صنف خود صاحب مبناست . این کارمند است که جزء هیچ صنفی نیست از این رو صاحب هیچ مبنایی نیست . رأی او نتیجه چند سطر عبارتی که خوانده یا چند تلفن که به چند نفر زده است یا چند صحبت ساده که با دوستان درباره موضوع انجام داده است این گونه اظهار نظر ها نمی تواند امنیّت در قانون گذاری به وجود آورد.
نمی تواند قانون ماندگار و پایدار به وجود آورد و اساس امنیّت در امنیّت قانون گذاری و اساس امنیّت در قانون گذاری مبنا داشتن رأی دهندگان است . مبنا با چند کلمه صحبت به دست نمی آید مبنا حاصل یک عمر تجربه و اصطکاک با انسانها و با مسائل مختلف در جو آزاد است . وقتی قانون گذار مبنا نداشته باشد قانون متزلزل است فقط به زور قانون می توان عمر شش ماهه ای برای قانون نگهداشت . چون تا شش ماه از مصوبه ای نگذرد طرح مجدد مصوبه ممنوع است . عمر کوتاه قانون عیناً مثل خانه بی شالوده است که پس از چند سال عمر مفید خود را تمام می کند . بنیان های پایدار زیر ساخت محکمی داشته اند تجربه بهترین مصالح ساختمانی آن است و این مصالح فقط در دست تقسیمات صنفی است . اگر صد صنف را احصاء کنیم و از هر صنف دو سه نفر با کارت صنفی رأی بیاورند در تمام رشته های اقتصادی کارشناسان واقعی داریم که ممکن است فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشند اما در رشته خود صاحب مبنای اقتصادی اجتماعی فرهنگی تربیتی هستند غیر از نمونه ای که قبلاً در مورد شورای عالی کشاورزی استان عرض شد دو نمونه دیگر را عرض می کنم : یکی از نانواهای شهر شیراز در مورد مسائل آرد و نان مطالبی گفت که احساس کردم مسائل در دست اوست با تکرار جلسات به این نتیجه رسیدم نمایندگی به ایشان بدهم تا شورای آرد و نان را هدایت کند وضع نان شیراز سامان دهی شد شهرستان ها در خواست کردند برای سامان دهی نان به شهرستانها سفر کند ایشان در شهرستان ها حتی استانهای مجاور هم موفق بود امام جمعه محترم نی ریز در تماسی به من گفت این چه کسی بود که امر کیفیت و کمیّت نان را بالا برد و قیمت نان را پایین آورد ؟ او را معرفی کردم که فقط سواد امضاء کردن دارد ولی خواندن و نوشتن بلد نیست . وقتی این شخص آمد پرسیدم در نی ریز چطور کار کردی؟ گفت : به دکان رئیس نانواها رفتم با اجازه ی او و نشان دادن حکم مأموریت به داخل مغازه رفتم دستم را شستم و آستینم را بالا زدم چانه گیری کردم نان را پهن کردم به تنور زدم نان تمام برشته و بدون خمیر و سوختگی را به نانوا نشان دادم نانوا با دقت کار را نگاه کرد و دست مریزاد گفت . گفتم : حالا بگو چقدر روزانه می خواهی سود خاصل داشته باشی؟ مشخص کردم و به منشی ام گفتم یادداشت کن  میزان گندم میزان آب و مقدار نان حاصل از هر مقدار آرد را نوشتند تمام هزینه های جنبی و جانبی را ثبت کردند . کمیّت وزن نان و کیفیت پخت و توقف نان در تنور مشخص شد بر مبنای مجموعه امور   قیمت نان و کم و کیف نان رضایتمندانه تعهد شد .
مورد دوم : روزی مسئول انجمن کامیون داران پیش من آمد . فردی که مدرک تحصیلی حتی ششم ابتدایی را مطمئن نیستم داشته باشد گفت چرا بچه های ما این کارها را می کنند ؟ گفتم : منظورتان ؟ گفت : که بچه های سپاه . گفتم چه کرده اند ؟ گفت : ماشین کمپرسی را با اسلحه مجبور به جبهه رفتن کرده اند . چرا این کار را می کنند؟ به من بگویید به هر اندازه لازم باشد می روم در خانه آنها . با آنها صحبت می کنم که جنگ است لازم است همه باید مشارکت کنند با زبان نرمی و محبت آنها را به جبهه می فرستم . حتی نیمه شب از خانه به جبهه خواهند رفت . چرا با پای خود نروند ؟ چرا آنها را ببریم ؟ بعد برای من مثال زد و گفت : یک پهلوان یک بزغاله را یک میدان می برد ،  خودش خسته می شود ، بزغاله خسته می شود ، بزغاله را زمین می گذارد و کار ادامه پیدا نمی کند . یک پسر دوازده ساله ، دو هزار گوسفند را از شهری به شهری می برد . نه خود خسته شده و نه گوسفندان . و کار را ادامه می دهد . به شش پارامتر توجه می کند و فرق بین بغل کردن مردم و مردم سالاری را به این زیبایی درک می کند و عدم توجه مسئولین که از بالا اجازه داده اند با اسلحه راننده را به جبهه ببرند را متوجه می شود .
به هر جهت دانش بومی در تمام رشته ها در اصناف ماست گیرم از فیلتر دانشگاه وابسته نگذشته اند و داشته های سنتی و ملّی و فرهنگی و میراث کهن ما را از خاطرشان پاک نکرده باشند چه عیب دارد ؟ آیا اجانب همانگونه که مقیاسات ما را منقرض کردند و امروزه ما مقیاس بین المللی را در مملکت مصرف می کنیم و مردم انگلستان آن را عیب می دانند اما دانشگاهیان گذشته ما عیب نمی دیدند .
آیا همانطور که پزشکی ما را منقرض کردند تا ما را وابسته نگهدارند و جز واردات از آنها از نظر دارو و درمان چاره نداشته باشیم .
آیا همانطور که مهندسی ما را و مصالح ساختمانی ما با وارد کردن اصول ساختمانی مدرن نه برای ما و نه برای خانه خدای ما مکه هویتی نگذاشتند ساختمانهای سی طبقه در صد متری بیت الله الحرام چه می کند؟  اما در کشورهای اروپایی به هیچ وجه چهره خارجی شهر ها عوض نمی شود اما در کشورهای آسیایی چهره ماندگار یا یک خیابان یا چهره فرهنگ ساختمانی ملی نمی بینید. این کارها شده است اما خطرناک تر از مسئله مقیاسات و اصول ساختمانی و لباس و مدل غذا فرهنگ فکر کردن است .
اینکه یک نفر که تحصیلات دانشگاهی ندارد به این زیبایی فرهنگ کهن خود را حفظ کرده است و تحصیل کرده ها برای هر ترجیحی نیاز به یک مرجع از خارج دارند وقتی ورود به مجلس منحصر به استحاله شدگان باشد کار مشکل می شود .
صحبت زیاد است و آمار و ارقام فراوان . اما آنچه ملاک باید قرار گیرد خروجی برنامه است . بالاخره فرهنگ دست نخورده ما تا از میان نرفته باید از آن نگهداری کنیم   اجازه تولید مثل دهیم مثل اطباء قدیم ما نشوند که اجازه داشتن کرسی در دانشگاه های پزشکی را نداشتند حال که آنها مرده اند می خواهیم طب سنتی و یا ملی و یا اسلامی را از صفر احیاء کنیم .

پر و بال ما شکستند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند

در آخر صحبتم در زمینه غنای کارشناسی در قانون گذاری عرض می کنم ممکن است این مشکل را از طریق داشتن دو مجلس حل کنیم یکی همین مجلس بر اساس تقسیمات کشوری با هدف حضور نماینده هر قطعه از این آب و خاک در مجلس به عنوان سطح اتکاء نظام بر مردم که هر چه این سطح اتکاء وسیعتر باشد پایداری نظام در مقابل فشارهای خارج بیشتر است .
مجلس دوم بر اساس تقسیمات صنفی مثل نظام مهندسی نظام پزشکی به عنوان مجلس کارشناسان به طوریکه طرح ها و لوایح بعد از نظر مجلس اول برای بررسی نهایی و رفع ایراد های کارشناسی از فیلتر این مجلس بگذرد اگر چنین امری اتفاق افتد دولت می داند تکیه گاه کارشناسی کارها محکم است وقتی دولت از قدرت کارشناسی مجلس دوم مطمئن شد دلیلی برای قانون گریزی نخواهد داشت .

مطلبی درباره دانش بومی .
منبع دانش تجربه است . هر صنفی در رشته خود تجربه دارد . هر هنرمندی تجربه دارد . اگر این تجارب باصاحبان آنها دفن نشوند و به شاگردان منتقل شود علم استمرار پیدا میکند . تکامل پیدا میکند جهاز هاضمه علم خارج را پیدا میکند و مصداق : « اعلم الناس من جمع علم الناس الی
علمه » می گردد . ولی با وضعیت فعلی که دانشگاه از خارج تغذیه علمی میشود تجارب هنرمندان و صنعت گران بومی با خودشان دفن میشود . چون صنعتگران و اصناف همانگونه که از مجلس محرومند از دانشگاه هم محرومند و همانگونه که باید مجلسی از اصناف باشد بایستی دانشگاهی برای اصناف باشد که تجارب به شاگردان منتقل شود .
قانون کار و قانون بیمه وقتی صنعتگر را از داشتن شاگرد محروم میکند موجب انقراض تجارب داخلی و علم بومی و در نتیجه وابسته تر شدن به دانش خارجی می گردد .
فشرده بحث قانون گذاری :
۱ ) استعمار علمی مثل محصولات گلخانه ای است . بذر حاصل از محصول قابل کشت نیست و باید مجدداً بذر جدید وارد شود . علوم دانشگاهی عیناً کشاورزی گلخانه ای وابسته به خارج است .
۲ ) استعمار علمی جایگزین کردن علم وارداتی به جای دانش بومی است در هر شهری هر سال حدود صدها هنرمند بومی قبل از تولید مثل از دنیا میروند .
۳ ) ریشه استعماری علمی قوانین وزارت خانه های آموزش و پرورش و علوم و فن آوری و آموزش پزشکی است . مدرک به فهم و درک داده نمیشود مدرک به تقلید و حضور در کلاس و پس دادن درس داده میشود . حوزه مدرک را به نقض نظر استاد میدهد و کاری به مدت تحصیل ندارد بعضی سطح را در سه سال و بعضی در پانزده سال تمام می کنند .
۴ ) بین تخصص و مدرک در حقیقت اگر عموم و خصوص من وجه باشد اما عملاً معامله متساوی میشود تخصص بدون حضور در مشاغل آزاد کاذب است .
۵ ) مشکل مجلس قانون گذاری مشکل حوزه و دانشگاه است . حوزه در موضوع شناسی دوره
نمی بیند و دانشگاهی قبل از حضور در مشاغل وارد مجلس میشود در نتیجه شورای نگهبان وقتی موضوع را تصور نکرده چطور تصدیق و تکذیب کند و دانشگاهیان مجلس در تجربه آزاد مسائل نبوده اند که در موضوع شناسی مجتهد و صاحب مبنا باشند .
پیشنهاد :
۱ ) حوزویان که بناست در شورای نگهبان و یا در بانک ها و مؤسسات اقتصادی اظهار نظر کنند چند سالی وارد آن رشته بصورت آزاد شوند . با تجارت یا کشاورزی یا بانک داری یا صنعت در حد اینکه تصدیق و تکذیب بلا تصور نباشد .
۲ ) دانشگاهیان به دنبال جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم باشند .
۳ ) یا مجلسی از تقسیمات صنفی به عنوان مکمل مجلس فعلی تحت عنوان مجلس اصناف یا کارشناسی نهائی داشته باشیم یا فعلاً در تکمیل مرکز پژوهش ها  هسته نمایندگان اصناف برای نظر کارشناسی بکار گرفته شوند .

والسلام
محی الدین حائری