آیت الله حائری شیرازی
خانه / نامه ها / نامه آیت الله حائری به آیت الله هاشمی رفسنجانی

نامه آیت الله حائری به آیت الله هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت دام عزه

سلام علیکم

پیرو توفیق زیارت در مورد مسئله مهم اشتغال که دغدغه آن همگان را بفکر واداشته نکاتی که به نظر می رسد توجه به آن مفید باشد و در بحث به آن رسیده و یا در تجربه حاصل گردیده معروض می دارم.

۱) اولاً، مشکل پیش آمده ، محصول عدم تقدیر معیشت است که یکی از سه رکن کمال است کنترل جمعیت از ابعاد تقدیر معیشت است . اگر علی علیه السلام یا موسی بن جعفر علیه السلام بیش از سی فرزند دارند دقیقاً توام با برنامه ریزی است وقتی تنها دوملک علی (ع) هشتصد هزار درهم و هر ده درهم معادل قیمت یک گوسفند باشد نه نظام خانواده و نه تربیت و نه ارتقاء کیفی هیچک آسیب نمی بیند ، و در میان چشمه آب شور دیگران هرچند چشمه آب شیرین جوشان باشد کیفیت مجموعه بهتر می شود موسی بن جعفر(ع) هم  در زمانش اراده کرده بودند که  چشمه آب شیرین اولاد علی (ع) خشک شود.

         رهایی از تنظیم خانواده را تقدیس کردن و هر نوزاد را تیری به قلب دشمن دانستن خروج از دستور العمل تقدیر المعیشه است و این جمعیت چون سیلی است که به هرجا برسد چهار دیوار را از هم می پاشد وقتی به مدرسه رسید، آموزش و پرورش را گرفتار ناراسایی کمّی کرد. بدلیل عطف تمام توجه به کمیت ، امکان حفظ و ارتقاء کیفیت میسر نشد و اساس و هدف آموزش و پرورش کیفیت است این سیل با عبور از مدرسه و ورود به اجتماع به انفجار مسئله اشتغال انجامید در آینده در   سر راه خود مسئله ازدواج و مسئله مسکن را خواهد داشت تا با  آنها چه کند و میدانیم که از اول با تربیت چه کرد و چگونه این غذای نجویده و رفتن از حلقوم خانواده به جهاز هاضمه نظام ، یعنی مدرسه و دانشگاه رسید. ضعف کیفیت با تراکم کمیت ترکیب شد و مشکل تربیت را در مرحله دوم نیز تشدید کرد. آنچه نارس و عمل نیامده از محیط مدرسه و دانشگاه به جامعه منتقل می شود طبیعتا اشکال افزایش کمّی و کاهش کیفی ، بهر چیز برخورد کند آسیب میرساند .

        مسئله دوم ، شعبه دیگری از تقدیر معیشت است ، ببینیم امکانات در خوردن و پوشیدن و مسکن چه مقدار مصرف می شود و در تامین  ابزار کار مثلاً انرژی چقدر سهم کارخانه هاست و چقدر شهرها و خانه ها ، آهن و مصالح ساختمانی چقدر در تاسیس کارخانه ها و چطور در خدمات مصرف می شود .

        تقدیر المعیشه ، دادن اولویت به تولید و اشتغال است. اما عملکرد ما کاملاً معکوس است ، بکارخانه می گوییم ظرفیت برق تو این مقدار است اما تمام چراغهای معابر در شب تا صبح روشن است در حالیکه میتوان در حد حفظ امنیت، از انرژی استفاده نمود .اصل را بر مصارف کارخانه قرار داد و سهمیه سایر امکانات نیزبایستی بیشتر در توسعه     ابزار تولید ، مصرف شود نه در خدمات .

۲)  دانشگاهها ، بایستی به تناسب دانشجویی که تربیت می کنند، طرح اشتغال را ارائه کرده باشند.

 ۳ ) مسئله بهره ، عبدا… بن نسان از امام رضا (ع) می پرسد چرا ربا حرام شد ؟ میفرمایند : بدلیل تعطیل تکسّب ، و بدلیل تعطیل قرض الحسنه. در این دو فراز باید تحقیق کرد . اما فراز  اول ، تعطیل تکسّب چند مورد دارد

 الف ) تعطیل کار و کاسبی شخص و اکتفا کردن بدریافت بهره ،

         طرف استاد دانشگاه است و اگر تمام شب و روز را تحقیق کند و تدریس کند بالغ بر چهارصد هزارتومان دریافت می کند و اگر هم بیست میلیون تومان با بهره ۲۵% به مضاربه و یا سود تضمین شده و یا سپرده ثابت قرار دهند بیش از چهارصد هزارتومان در ماه درآمد دارد . طبیعی است با اسکان بهره ،کار تدریس این است و تعطیل می گردد. پزشک و مهندس و تاجر و کاسب و مکانیک و تمام مشاغل وقتی درآمدِ بدون مالیات و عوارض ، و بدون دردسر و زحمت در دست است ،حاضر نمی شوند خود را به زحمت بیاندازند و کار تدریس و تحقیق و طبابت و تعلیم  و تربیت و کسب و تجارت تعطیل می شود  .

ب ) مورد دوم ، وقتی کار تولیدی و سرمایه گذاری در تولید نیاز به پرداخت مالیات و عوارض و اشکال تراشی کارگر و سخت گیری بیمه و عدم همکاری مسئولین و برخورد اداره کار و عدم اطمینان به ثبات نرخ و یا اجازه وارد کردن مواد اولیه از خارج یا صادر کردن محصول بخارج و یا اشکالات گمرگ و یا گشایش اعتبار و از همه بدتر عقب افتادن جواب استعلام ها تا از میان رفتن فرصت و از طرف دیگر شرط و شروط تسهیلات بانکی و درخواست وثیقه چند برابر و امضاء ضامن و در صورت تاخیر در پرداخت اقساط  حالّ شدن دین و مطالبه دیر کرد و بالاخره اجرائیه صادر کردن و بحراج گذاشتن ،مقایسه این دو سرنوشت با یکدیگر یکی آنچه را داشت به سپرده تبدیل  کرد و دیگری آنچه داشت سرمایه گذاری در تولید کرد و از تسهیلات هم استفاده کرد، اولی بدون دوندگی و تلاش بهره ماهانه خود را دریافت می کند ، دومی بعد از سالها رنج تعب تمام اموالشان حراج شده و کنج زندان افتاده و در بین مردم بعنوان اختلاس کننده و یا حداقل ورشکسته بدون تقصیر،  اما تعطیل قرض الحسنه که در لسان روایت تعطیل اصطناع معروف ، از این یاد شده اینکه چون بهره معمول شد هیچکس بدون دریافت جایزه و بهره پولش را جایی  نمی سپارد بعضی قرض الحسنه نمی دهند وقتی موسسات اعتباری با پرداخت جایزه های سنگین و بهره های مکفی موفق به جذب سرمایه گذاری می شوند دیگر نمی توانند بی بهره قرض دهند و حداقل بیش از آنچه را داده اند مطالبه می کنند تا بتوانند به چرخش خود ادامه دهند . در حقیقت مساعدت و اصطناع معروف تعطیل می شود و تسهیلات بانکی از دید انسان هوشیار دام است و اصطناع معروف نیست و از همان آغاز ، بهترین سرنوشت برای وام دهنده بدترین سرنوشت برای      وام گیرنده است .

        همینکه وام دار نتواند قسط ها را سرموقع بپردازد اگر تسهیلات از نوع تبصره سه باشد و سه الی چهار درصد بهره آن باشد با بهم خوردن قرارداد به بهره سی درصد می رسد و طرف را بعد از اینکه از هستی ساقط کرد به زندان می اندازد . جشن بانک ها شنیدن صدای استرحام وامدار است بهیچ وجه با بهره اصطناع  معروف ممکن نیست چون بانک بدون  ملاحظه ی تضمین وثیقه ، چیزی نمی پردازد و بهیچ وجه در وضعیت عادی با ورشکست شدن وامدار ،بانک متضرر نمی شود . موارد ضرر بانک اختلاس های داخلی و قراردادهای صوری است که به کمک نفوذی های درون بانکی انجام می گیرد .

        در کشورهای خارج نرخ تورم و نرخ بهره چون بآیین است و ضریب اطمینان بالاست و کشورهای توسعه نیافته بازار مصرف آنهاست فشار و زیان بهره به مصرف کننده نهایی منتقل میشود . در شرائط پول تورمی ، سودی عاید وام گیرنده نمی شود که بتواند تاوان تورم پول را بپردازد . سود تورم عائد چاپ کننده اسکناس می شود که با پایین آوردن قدرت خرید اسکناس های سابق ،کاغذهای جدید را بهادار می کند .

        در حال بهره یعنی بهره کشی و استثمار ، هر چه درصد آن بیشتر باشد خطرناک تر است و سیستم دولتی هم دردسر مضاعف است و همین بهره دو رقمی درصد اموال مردمی است که مرتباً دولتی می شود و تمام ثروت مردم است که به دولت منتقل میشود و چون در جای خویش ثابت شده که ظرف مالکیت دولت ظرف نگهدارنده خوبی نیست چون کارمند که به نیابت دولت می خواهد مسئله جلب  نفع  و دفع ضرر مال را حل کند در نفع و ضرر شریک نیست ، نگهداری مهمل واقع می شود و در حقیقت ظرف مالکیت دولتی ظرفی سوراخ است ، درست برعکس مالکیت مردم که صدرصد مسئله جلب نفع و دفع ضرر مراعات می شود پس مسئله بهره در نظام بانک دولتی خارج کردن آب از ظرف سالم به ظرف غیر سالم است  که امری سفیهانه است و خداوند متعال ، سفیه را بدلیل عدم اقتدارش بر جلب  نفع و دفع ضرر، نگهبان خوبی برای مال نمی داند و سفارش میکند مال که قوام هستی شما به آن است، درّ است ، سفیه را بدلیل ضعف، نگهبان قرار ندهید. دولت هم نگهبان خوبی برای مال خود نیست چون دولت وجود خارجی ندارد کارمند مباشر است مسئله ایمان و تقوا و خدا ترسی کارمند یک عامل موسمی تصادفی است نه یک عامل دائمی . زیرا کارمند بر اساس مدرک و کارشناسی بکار گرفته می شود نه رعایت امانت و دینداری ، ممکن است در بعضی موارد امانت داری جزو مزایا باشد که این هم امری موسمی است . بهر حال نظام بانکی دولتی به گونه ای سد راه اشتغال است و نظام بانکی خصوصی اگر چه برای رشد بانک موفق تر است و برای پرداخت و تسهیلات متواضع تر و برای جلب مشتری فعال تر و برای قرارداد بستن سریعتر و برای کارگشایی جدی تر ، اما بهره بهره است ، وامِ با بهره دام است اما تفرعن و تحقیر مشتری در بانک خصوصی بر طرف میشود . اما پایین آمدن نرخ بهره و قبول تعهدات کم بهره کمتر خواهد شد ولی بدلیل لیاقت و کارائی بخش خصوصی سیطره و انحصار دارا بر مردم سریعتر و امپراتوری سرمایه با برخورد خوب و زیبا شدید تر خواهد گشت . و فاصله فقیر و غنی افزایش یافته وابستگی به خارج از طریق  یک سرمایه دار قهار خطر جدی نظام بانکی خصوصی است . اما اگر پول معادل کالا یا پول با پشتوانه ثابت تاسیس شود یا پول اعتباری که با افزایش تورم نرخ برابری آن با پول فعلی به همان نسبت تورم بالا رود و به عبارت دیگر نرخ برابری آن با کالا ثابت بماند و تسهیلات بانکی با این پول داد و ستد شود در آن صورت بانک خصوصی هیچگونه خطری نخواهد داشت . پیشنهاد اینجانب این است که بخش خصوصی پول ثابت خود را تاسیس کند و از این پول ثابت برای داد و ستد تسهیلات استفاده نماید  و کارمزد مناسب را دریافت کند اینچنین بانکی اگر حمایت شود سیستم بانکی بدون ربا را بوجود ‌‌‌آورده است . بانک ادعا می کند نصف نرخ تورم به صورت بهره سپرده ثابت به مشتری می پردازد اما بانک خصوصی با پول ثابت خود صددرصد تورم را جبران می کند اگر چه به ظاهر بهره ای نمی پردازد بالاخره  برنده مسابقه بخش خصوصی می گردد اما چون برنامه بجای بهره بر قرض الحسنه واقع است شکاف بین غنی و فقیر ، مناسب نرخ بهره نخواهد بود که به تناسب ضریب هوش و تفاوت استعدادها خواهد بود چه بسا فقیرِ فعال با دریافت قرض الحسنه رقیب برتر ثرومتمند غیر فعال گشته و بالاخره برنده مسابقه گردد .

 ۴ ) علت دیگر مشکل اشتغال عدم حضور کارمندان در سرنوشت کارشان است . اگر با همین نظام دولتی حقوق کارمندان بجای محاسبه زمان محاسبه ارزش کمی و کیفی کار می گردد مسئله اشتغال بهبود می یافت زیرا در وضعیت فعلی که حقوق ، روزمزدی است و ارتباطی با کمیت و کیفیت کار ندارد درست شدن و درست نشدن کار ارباب رجوع دخلی به حقوق و مزایای کارمند ندارد از این رو پیشرفت کار بستگی به به ایمان  و کارایی کارمند دارد  که این هم دائمی نیست بلکه مورد و موسمی است همین عقب افتادن ، بسیاری از اوقات منتهی به خسته شدن طرف و تعطیل کردن طرح اشتغال زای او می گردد . چه بسا انسانها با  برخورد سردِ متصدی ، از عشق خود پشیمان  شوند و از برخورد بی ادبانه و یا متکبرانه و تفرعن متصدی ، وضع غیر قابل تحملی برایشان  پیش ‌آید . و برای همیشه از فکر طراحی و پیگیری طرح اشتغال زا منصرف شود همین انصراف ها وقتی روی هم جمع شود درصد کلی در تعطیل و عدم تاسیس را بوجود می آورد حال اگر اداره ، حقوق کارمند را با حل مشکل ارباب رجوع و نظر مساعد وی پیوند بزند برنامه آن اداره این باشد که فرمی را به ارباب رجوع تحویل می دهد که در آن نحوه برخورد و در آخر سر حل شدن  یا حل نشدن مشکل ،باز شدن یا باز نشدن گره کار در فرم درج شده باشد قسمت عمده از حقوق  و مزایا مربوط به نحوه پاسخ ارباب رجوع باشد به اینطریق کارمندان در حل مشکل ارباب رجوع مسابقه می دهند . ادارات در حل مشکل از یکدیگر سبقت می گیرند و طراح وقتی در یک دو مرحله تشویق شود  و با حسن برخورد کارمند مواجه شود در توسعه و تکمیل طرح و پیگیری طرح های اشتغال زا فعال می شود وقتی یک چند نفر طرح موفق داشتند بقیه که مایوس شده اند امیدوار می گردند کم کم بازار تاسیس طرح و اشتغال زایی رونق  می گیرد . مثل آتش هایی که شعله می کشند و آرام آرام بهم وصل می شوند یکدیگر را گرم می کنند . بهرجهت اگر کارها از سیستم دولتی به شرکت خصوصی تبدیل شد طبیعتاً این مشکل حل است و رقابت جای انحصار را خواهد گرفت . هر حرارتی در رقابت بوجود خواهد آمد اما انتقال از سیستم دولتی به سیستم

مردمی و غیر سرمایه داری زمان می طلبد فعلاً تا زمانی که کار مردم به مردم واگذار شود بخش عمده حقوق نه بصورت کارانه که امروزه بعنوان فوق العاده و جبران تورم توزیع می شود بلکه در قبال کار عینی و ثبت شده پرداخت گردد میتواند کار گشا باشد . و دیگر از موانع اشتغال ایرادات بی پایه بر امور اشتغال زاست مثلاً چرا در وقتی که مردم مسکن ندارند و خانه بیست متری هم برایشان مقدور نیست عده دیگری باغ     دو هزار متری یا هزار متری یا نیم هکتاری یا بیشتر یا کمتر داشته باشند چرا عده أی که در برج و یا در غیر برج خانه دارند یک زمین کشاورزی پانصد متری یا مشجر بزرگتر، بنام حیات برج داشته باشند ؟چرا در وقتی که جماعتی در خیابان ها پشت مغازه ها می خوابند بعضی دیگر ، در باغ حومه شهر خود ویلا میسازند؟ اینها یک نوع اشکال که ماحصل آنها اینست که ما که در بعضی جاها از ضروری ترین ضرورات بعضی از مردم  محروم هستند . چرا دیگرانی مازاد بر خانه داشته باشند !؟ پاسخ اینست که اگر بودجه ای که مشترک بین سکنی مضطر و باغ برای صاحب مسکن بود و اختصاص آن به صاحبان مسکن موجب بی خانه ماندن مضطری به سکنی بود ، اعتراض وارد بود اما در شرائطی که چه باغ ساخته شود چه نشود نه پول باغ خرج خانه و نه زمین آن در مصرف خانه میشد تعطیل کردن این باغ سازی نه تنها به سود بیکار و بی خانه نبود که بضرر او هم بود چرا ؟ برای اینکه مشکل اصلی بی خانمان ها، بی پولی است و مشکل اصلی بی پولی ،  بی کاری است .  مشکل بی کاری، مانع تراشی برای کارهاست . اگر پول آن خانه دار خرج تبدیل شن های روان در بیابان و خارستان و صحرا و کوه پایه ها و سنگستان ها ی متروک ، که گاه چرای عبوری عشایر و گاه مواشی محلی ها بوده ، به باغ نشود و آن پول ، بکار تولیدی باغ سازی مبدل گردد بیکار نخواهد ماند یا وارد بازار اجناس

خواهد شد و موجب کمیاب و گران شدن و واسطه زیاد شدن می گردد یا بصورت سپرده ثابت و بهره سالانه به او داده میشود موجب افزایش نقدینگی نگردد اما وقتی در کار تولید میرود کار ایجاد میکند و آن بی خانه کار پیدا میکند، ازپول کار ، خانه پیدا میکند . نه باغ شهر و نه ویلا موجب بیکاری و یا بی خانگی نیست بلکه بهانه جویی و مانع تراشی موجب بیکاری و بی پولی و بی خانگی است فرض کنیم هفت هزار باغ در صحاری و کوهپایه ها و شن های روان و غیره ساخته شود ، پولِ قریبِ بتمام آن در اشتغالات مختلف صرف شده و کار و پول و خانه بیآفریند .

        حتی اگر برای هر باغ یک ساختمان پنجاه متری یا بیشتر اجاره داده شود هفت هزار ضربه در پنجاه ضربدر پنجاه هزارتومان که حداقل قیمت ساختن یک متر ساختمان است صرف ایجاد اشتغال میگردد .

۰۰۰/۰۰۰/۵۰۰/۱۷=  ۰۰۰/۵۰۰/۲      ۰۰۰/۷

        اگر در آمد خانواده کارگر را سالی نیم میلیون تومان فرض کنیم سی و پنج هزار شغل سالانه بوجود می آمد. از موانع دیگر ایجاد اشتغال بهانه تملک و یا تبدیل بشهرک شدن باغات است کوهپایه هایی است که برای نهال دیم مناسب است . هم احداث باغ اشتغال زاست و هم نگهداری آن و هم درآمد زاست و هم امکان صدور دارد اروپائیان که نسبت به کود شیمیایی حساسیت دارند محصولات درختانی که در تولید محصول آنها کود شیمیائی  بکار نرفته است را گران می خرند روستائیان اگر حریم روستای خود را در کوهپایه های مساعد آباد کنند کمتر بدلیل بیکاری بسمت شهرها هجوم می آورند.

        وقتی درختی کاشته می شود در اطراف آن زمین نیاز به کار پیدا می کند وقتی در زمینِ دور از شهر ، ساختمان میشود در کنار ساختمان کار بوجود می آید و زندگی بنوعی از مرکز شهر های بزرگ باطراف منتقل میشوند در آنجا فرصت تحرک و آزمایش و خلاقیت است زیرا تراکم شهری، شهر را مصرف زده میکند . تراکم اجازه تولید نمیدهد وقتی در روستای دور افتاده حتی اجازه یک نهال نشاندن نیست چه کاری امکان دارد پیدا شود که طرف به شهر نیاید ،کنار روستا زمین ها بلا استفاده مانده هیچکس امنیت ندارد که یک درخت بنشاند در باره   این مطلب در آینده در بحث اصاله المنع یا اصاله الجواز کدام مصلحت است صحبت می کنیم .

        اگر قرار است اشتغال ایجاد شود ، باید اصاله الاشتغالی شد و اصاله التعطیل را کنار گذاشت. اصاله الاشتغال یعنی هر جا به مصلحت اندیشی ها و احتیاط ها جلو کار را می گرفتیم از این پس بدلیل اصالت اشتغال  را بر مصلحت های دیگر ترجیح دهیم چه ما اصاله الاشتغالی باشیم چه نباشیم اصاله الاشتغال ، واقعیتی است که دیر  یا زود به ما تحمیل خواهد شد روستایی نمی خواهد آواره شهر باشد نمی خواهد از سرزمین فرهنگ و آباء خود و از اخلاق و روحیات خود  جدا شود . اصاله الاشتغال او را بهرجا که بتواند شغل پیدا کند میکشاند اگر در کشور نشد بخارج می رود مشاهده می کنیم که سیصد نفر سیصد نفر در کشتی ها نشسته بسمت استرالیا میروند و در آنجا اجازه ورود نمی دهند و مرتباً کشتی غرق می شود و باز هم مسئله اشتغال جوان را بسمت محلی که بتوان در آن کاری کرد میفرستد. وقتی فرزند یک شهید از رنج بیکاری پنج بار خودکشی کند پیداست که اشتغال چقدر مهم است بهرجهت هرکاری که تسلط دشمن را بر ما پیش نیاورد ، باید آزاد شود ، هر کار تولیدی . قال علی علیه السلام لیس العاقل من جانب الشر بل العاقل من جانب شر الشرین و قال الصادق علیه السلام اختار من الخیرین خیر هما و احذر من الشرین شرهما شرالامور ، عدم اشتغال است . باید از طرحهایی را که میتواند پول مردم را صرف آبادانی کرد ، حمایت کرد . چون هم نیازی بدادن نیست و هم درصدی برای مهار پول نیست ، و هم برای ایجاد فضای سبز نیازی به هزینه کردن نیست ، و هم برای بیکار را بیمه بیکاری دادن نیاز به هزینه کردن و هم برای نگهداری های سبز نیازی بهزینه کردن نیست . چه زمین ،چه پول ، چه آب ، چه کارخانه ، چه مدرسه و چه بیمارستان  ، هرچه از مالکیت دولت خارج وبمالکیت مردم درآ یدگویی از صافی خارج و  به ظرف سالم وارد شده است . هرچه املاک واموال دولت بیشتر باشد کارمند بیشتر لازم دارد وهر چه کارمند بیشتر شود مداخل بیشتر لازم میشود بطوریکه تنها از زاویه مداخل بهر طرح و برنامه أی نگاه می کنند . دولت مشکل خود را از مشکل همگانی بیشتر میداند از این جهت بخود حق می دهد که حتی در قالب حل مشکل مردم در معنا ،به حل مشکل خود اقدام کرده باشد .

        در اینصورت همه چیز از زاویه مداخل مورد توجه واقع میشود ، پلیس  راهنمایی گزارش میکند دارایی سه ماهه از محل جریمه متخلفین فلان مبلغ بزرگ را بخزانه واریز کرده است و یا شهرداری از محل تخلف در عدم اقدام به ساختن پارکینک ،  فلان مبلغ دریافت کرده است .

        وقتی از زاویه دریافت جریمه به مسئله نگاه شود و هر چه بیشتر دریافت شده باشد تشویق بیشتری در کار است جریمه نوعی واقع میشود که اخذ جریمه بیشترین درآمد را داشته باشد نه اینکه این چشمه پربرکت را بخشکاند . جریمه اگر بسمت اخذ درآمد و از ابزار مداخل حرکت کرد نتیجه معکوس را در فلسفه جریمه خواهد داشت . زیرا فلسفه جریمه برای تعطیل جرم است پس باید جریمه گرفتن و  قانون جریمه وضع کردن و اندازه جریمه را معین کردن بنوعی باشد،که در کوتاهترین دوره ،  بیشترین تاثیر را در تعطیل جرم داشته باشد . اینکار مثل مبارزه با مالاریا و یا پرسلوز تب هاری گاوی است که شیر چنین گاوی موجب بیماری تب مالت در انسانها می شود.  اگر در کشور پنجاه هزار گاو پرسلوزی است و ما اعتباری برای چهل هزار گاو در سال اول تعیین نکردیم و چهل هزار گاو خریده و معدوم شدند ده هزار تای باقیمانده در سال بعد مجدداً رقم بالایی را دارد و ما کمتر از آن مقدار اعتبار وضع میکنیم  باز سال بعد همین مشکل را داریم و ممکن است ما در طی بیست سال مبارزه با پرسلوز دویست هزار یا یسصدو یا چهارصد هزار گاو معدوم کرده باشیم ، اما  نتیجه نگرفتیم زیرا سال اول در ده هزار گاو چانه زدیم . در مسئله امنیت نباید از زاویه تامین اعتبار و یا تامین مداخل به قضیه نگاه کرد حرص در تامین مداخل و ترس در تامین اعتبار موجب انحراف از امر اصلی که تامین امنیت است خواهد بود و علی (ع) در عهد نامه مالک اشتر فرمود  که وارد حوزه وزارت و مشورت تو اینگونه انسانها نشوند وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً یُضَعِّفُکَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِیصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ  ، چون بخیل ترا از خرج کردن بموقع و ترسو ترا از خطر کردن و اقدام بموقع و حریص ترا  از دست اندازی و تملک بی موقع قرار می دهد . حریص مشکل را برایت آسان جلوه می دهد ضرر بزرگ را که در پشت قضیه است پنهان می کند و سود مختصر را در نظرت بزرگ می نماید  فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ  هر چه هست از صفات ذمیمه از ضعف ارتباط و اعتقاد بامبداء است و هرچه هست از صفات حمیده از حسن اعتماد و اعتقاد باوست و این لازمه آن کلام بالای کلمه الله هی العلیا است لوکان فیهما الهه الاالله لفسدتا اگر همانطور که از عدم فساد در آسمان و زمین عدم الهه الاالله را استفاده میکنیم و باعتقاد ، به تک خدائی میرسیم و در کل هستی چنین استدلالی را حاکم میکنیم در جزء به جزء هستی باز همین قانون را پیاده میکردیم نتایج خوبی در زمینه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی میگرفتیم  و هر جا در برنامه ای بفسادی برخورد میکردیم ریشه آن را در الهه الا الله میدیدیم ما در اداره و رهبری سیاسی بصلاح  رفته ایم و بعزّت رسیده ایم از آن می فهمیم که الهه الاالله در کار نبوده است و ما در تدبیر اقتصادی در حوزه های مختلف ، به از آنچه بوده ایم دورتر شده ایم ( بانک ها مرتباً بهره بیشتر می طلبند و مردم غرامت بیشتر می پردازند )

        نمونه عرض کنم : تعاونی معدن کاری ، برای خرید بولدوزر از  بانک صادرات ، بیست و هشت میلیون استقراض کره است از محل تبصره سه ، وقتی در بازپرداخت بدلیل کمبود مشتری اقساط را بموقع نتوانسته بپردازد بانک طبق قانون قضیه را از بهره ۳% به بهره ۳۰% درصد رسانده و خود بولدوزر  را به کارشناس ثبت  داده تا بولدوزر نود میلیون تومانی را چهل و هفت میلیون تومان نرخ گذاری و تصرف کرده و در  عین حال ، طرف خانه را فروخته و ده میلیون داده حال هم خانه را و هم بولدوزر را و هم ده میلیون تومان ، وی را بدهکار کرده و بزندان میاندازد و همه را طبق صریح قانون . آیا ما با چنین قانونی میتوانیم اشتغال ایجاد کنیم ؟ این جا الهه الا الله عمل کرده و ما در اعتماد لازم بخداوند ، گرفتار سوءظن شدیم این فساد نتیجه الهه الاالله است .

        آن عزت سیاسی نتیجه عدم الهه الا الله است. در قانون گذاری بایستی الهه الاالله دخالت نکند بخل و جبن و حرص یا سایر اخلاق ذمیمه ملاحظه بنماید تا طرح مبارزه با فقر مثل طرح مبارزه با طاغوت موفق باشد.  اگر در حکم سارق مسلح و یا اجرای حدود در موارد مختلف بعد از خشکاندنِ اشتباهات قانونی عمل کنیم به همان نتایج میرسیم که در حوزه سیاسیت رسیدیم .

        وقتی قانون قرض الحسنه بتواند جایگزین ربا شود و تنها به تغییر نام اکتفا نشود بیکاری مهار میشود ، با مهار بیکاری قسمت اعظم سرقت خشکیده میشود ، با خشکیده شدن بخش اعظم ، تنها سارق فرصت طلب و طماع است که بکار خود ادامه می دهد درآن زمان با یک قطع دست ، عبرت بزرگ و درسی قاطع به طماعان داده میشود و امنیت برقرار می گردد .

        ما نمیتوانیم سرقت اضطراری را ، با سرقت از روی طمع یک سان بدانیم . چرا سرقت عندالمجاعه و سنه المجاعه حد اشتیاقی ندارد زیرا اسلام دست دزدی را قطع میکند که می گوید من که میتوانم دزدی بکنم چرا کار کنم ؟ نه آنکه میگوید از بیکاری چندین بار دست بخودکشی زده ام حال از فقر به دزدی رسیده ام  اگر دزدی نکنم چکار کنم ؟

        ما سد معبر را بد میدانیم اما وقتی کار دیگری نیست لااقل بازار  روز درست کنیم بازار هفتگی درست کنیم و روزهایی  معبر را کاملاً در اختیار بازار بگذاریم تا آن کسی که سرقفلی خرید دکان ندارد ، محروم از کسب نشود. این اصاله الاشتغال است حق اشتغال و هم حق: لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ  .

        بهرجهت اگر در قانون گذاری سوءظن بخداوند نفوذ کرد و قانون  بر مبنای ترس و یا حرص و یا بخل و یا صفات دیگر وضع شد این جا بدلیل ضعف ارتباط با خداوند الهه الا الله روی کار آمده و طراح طرح قانونی و یا اجرایی و یا قضایی شده است نتیجهء الهه الا الله لفسدتا روشن است حرف و نتیجه ای در کار نیست پس اعتراف میکنیم راه نیافتادن اشتغال یک مفسده است ، بایستی در کشف الهه الا الله تلاش کنیم ، در کشف ریشه حرص و ترس و بخل که در روح قانون دمیده شد و جهت غیر خدایی در نتیجه نیرو و انگیزهغیر خدایی بوجود آمده این فساد در متن طرح و روح جریان اجرایی و یا قضایی است نمیتوان با ملاحظه آن را اصلاح کرد . طرح برنج در پختهء آن است به برنج خام . شما وقتی در سینی پلو فضله موش را دیدید از خوردن صرفه نظر میکنید نه اینکه فضله را پاک می کنید و مصرف می کنید ، بلی اگر برنج خام و خشک را جستجو کردیم و فضله موش را برداشتیم ریشه خرابی را درآورده ایم و بقیه پاک و قابل مصرف است مسئول پاک کردن برنج باید قبل از آب ریختن برنج دست بکار شود ، باید قبل از تهیه طرح حضور داشته باشد و یا در اصل طرح حاضر باشد و یا خودش طراح باشد شما ملاحظه فرمائید در مسئله پول اینکه اسکناس بر اساس نیروی کار تاسیس شود مبنایش این بود که شما هروقت به من اسکناس من را بدهید کالا که نتیجه کار من هست دریافت میکنید پس بایستی میزان کالا مشخص باشد تا بهمان میزان اسکناس وارد بازار شود اگر بیشتر وارد بازار شد غیر خدا وارد کار شده ، شما کالاتعهد داشتید خلاف تعهد میکنید  خدا در کار نیست ، حرص یا ترس و یا بخل در     کار است خلاف امانت در کار است شما با این مقدار اسکناس اضافی دارایی مردم را تملک می کنید یکی از آقایان گفت:  فلانی شما  خیال میکنید ما در جلسه تصمیم گیری برای چاپ اسکناس نمیدانیم      چه میکنیم ؟ ما بر حسب مصلحت ، چه و چه میکنیم . مومن که قصد شر نمیکند خیر را عوضی می فهمد خیر را عوضی فهمیدن الهه الا الله دیگران را متوجه نشدن بدلیل کمتر در کار بودن و بیشتر در بحث بودن و مطالعه کردن و گفتگو کردن است . چرا خداوند عالم قضیه حضرت آدم (ع) را مرتباً تکرار میکند تا بچه های خردسال هم میگویند  و عصی آدم ربه فغوی و یا وعهدنا الی آدم من فضل نفسی و لم تجد له عربا ، این برای آن است که بزرگان خود را ایمن از چنین مسائلی نداند وقتی تورم آمد درست است که پول برای احتیاجات حکومت و پرداخت بمستخدمین و اجرت کارها تامین میگردد اما همه چیز از بالا تا به پایین فروکش میکند طرح ها ضرر میکنند زیرا صاحب طرح پولی برای کار و خریدی اندوخته کرده است آن پول چهل درصد و یا بیست درصد کاهش قدرت پیدا میکند از عهده بلند کردن بار مخارج بر نمیآید طرح شکست میخورد علت بیکاری ها شکست طرح هاست و آنکه نباید شکست بخورد بلکه باید شکست طرح ها روز جشن او باشد بانک هاست طبیب قاتل شده و دارو سم مهلک ، خرابی از عدم هماهنگی پول و کالا آغاز شد نفت را انحصار کردیم و فروختیم و دلار بدست آوردیم در اینجا حرص غالب شد و ترس حاکم ، ترس گفت : اگر دلار را کم قیمت بزنیم  حقوق کارمندان را نمی دهیم ، و حرص گفت : با یک دلار مقدار زیادی پول استحصال میکنیم ، اما آن بیچاره که میخواهد طرح را اجرا کند بایستی با چقدر پول چقدر دلار تامین کند تا با آن دلار قطعه ای و یا کارخانه ای وارد کند و یا مواد اولیه ای را تامین اعتبار نماید .

        اینکه با چاپ اسکناس مقداری از قدرت خرید پول مردم کم می شود تا کجا کار خراب میشود ، تا آنجا که فرزند شهید پنج بار از یاسِ از کار پیدا کردن بعد از چند سال دست بخود کشی میزند بخاطر گران شدن ارز و ارزان شدن پول رایج است بخاطر عدم هماهنگی پول و کالاست . از این اسلام کالائی را برای پول انتخاب کرده که بین کالاها با ثبات تر است اصل اتحاد پول و کالاست طلا و نقره با قوانین حمایتی  پول میشوند نه خود صالحِ برای پول هستند ، مهم قانون حرمت استعمال ظروف طلا و نقره مهم قانون و چوب زکوه در تعطیل نقدین است .

         مهم قانون حمایتی است اصل ثابت ماندن رابطه پول و کالاست پول کارت باشد هر چه باشد اگر معادله آن با کالا ثابت باشد سالم است و اگر کاهش و یا افزایش یابد بیمار است بیماری پول بیماری خونی اقتصاد است بیماری خونی از بیماری عضوی خطرناک تر است درست است که همین تورم برای مقطعی توانسته در گذاشته و تواناست در مقاطعی که مشکل پولی دولتی راحل کند و از ورشکستگی نجات دهد اما هرچه باشد دارو است و هر دارویی سم است که در مقطعی میتواند معالج باشد. مواد مخدر هم همین طور است اما اعتیاد بآن خطاست اعتیاد بتورم پوشاندن بیماری است استعراض مخفی است استتار استعراض و عدم  استجازه در استعراض است این کار با اصول ما سازگار نیست این جا الهه الا الله عمل میکند که در استعراض استجازه نکنیم بدلیل ولایت گویی ، لَا یَحِلُّ مَالُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِیـبَه ِنَفْسٍ مِنْهُ

بسادگی قابل عبور است اصول اقتصاد ما بر مبنای عدالت است و عدالت لا تظلمون و لا تظلمون است امکان ندارد بدون ثابت نگهداشتن پول از عهده   لاتظلمون و لا تظلمون برآیید نه تنها دولت مردم هم نمی توانند یک قرض یک روزه بدون ظلم با حد طرفین بیکدیگر بدهند مگر اینکه چشم خود را از واقعیات ببندیم و بخواهیم با تسامح و تساهل از کنار قضیه بگذریم وقتی تورم در سال مبلغی دارد در ماه و هفته و روز و ساعت نمیتواند اثر نداشته باشد اگر تاثیر دارد مثقاله ذره است و  حق الناس است چگونه بدهکار برائت می یابد با بازپرداخت پول دیروز !؟ اما پول اسلام چون خود کالا است ، بموازات سایر کالاها ست تا هرزمان . الآن دیه هم به پول اسلام هم به سایر حیوانات ، قابل پرداخت است .

        اگر لو کان فیهما الهه الا الله مراعات شود و سوءالظن بالله که ریشه ترس و بخل و حرص است در کار نباشد، طرح تاسیس پول ثابت محال نیست اما مامون گل میخورد و اطباء با داروها نتوانستند عادت او را ترک دهند به جعفر بر مکی گفت : این گل خوردن ما خوب نشد جعفر پاسخ داد :  این عزیمه من عزمات الملوک؟ مامون تکان خورد و تصمیم به ترک گرفت و عادت برطرف شد. این پولِ فعلی ، خوب شدن آن و عده است. این پرباشد بر مبنای همین پول پول اعتباری ثابت بنا شود و آن پول هر روز قیمتی شناور داشته باشد مثل دلار و سایر ارز،  بآن بگوئید:  اسلامی ! شما که دانشگاه آزاد را که همه از آن می ترسیدند تاسیس کردید .

        و اگر کارشکنی ها نبود خیلی پیش از این پیشرفت کرده بود دولت مثل مرد دوزنه که یکی عقدی و یکی صیغه ای با امور آزاد رفتار می کند چون خود را در آئینه کارمندان می بیند . مشکل اینجانست که شوهر از زن عقدی پول می گیرد و زن عقدی پول به شوهر می دهد برای زن صیغه ای نه اینکه مرد آزاد است دخل و خرج به دست همسر اول است که نمی خواهد مرد او همسر دیگری داشته باشد متاسفانه مردم در اقتصاد وزنه همسر دوم هستند آنچه در قلک فرزندان است لدی الاقتضاء برای مایحتاج آنها برداشته میشود در حالی که دولت خود فرزند مردم است و صحیح تر اینکه بفرموده امام راحل خادم مردم و مردم ولی نعمت دولت هستند حال اموری خود ولی نعمت اداره می کند . و آنچه را میسر نباشد خادم انجام می دهد یک وقت مردم می گویند ما مردم اگر خودمان خواستیم فلان کار را بکنیم بین ما اختلاف می شود رای براین است که خادم ما این فرمان را ببرد مشکلی نیست حتی اگر مردم جعل پول را بعهده حکومت قراردادند خودشان از امثال خودشان سلب صلاحیت کرده اند و اشکالی در آن نیست زیرا هر دو بنده خدا هستند چه مردم و چه دولت و در بندگی و احساس ولایت خداوند و به حکم لوکان فیهما الهه الا الله لفسدتا اگر ولایت خداوند نباشد یا ملت عزیز است و دولت ذلیل و یا طبق معمول دولت عزیز و ملت ذلیل . اما بر محور خدا سالاری عمل کنند و انسان چنانکه سلامت او اقتضاء میکند باشند هر دو عزیزند در وضعیت الهه الا الله حتی زن و شوهر پدر و فرزند دو برادر و حتی دو دوست یکی ذلیل و یکی عزیز است تنها در وضعیت لا اله الا الله است که عزت یکی موجب ذلت دیگری نیست .

        بالاخره نه وضع پول  با تغییرات آن و نه وضع تسهیلات بانکی با عواقب آن نه وضع دولت و مالکیت آن و تصدی گری وسیع آن هیچکدام با امنیت تولید سازگار نیست با امنیت سرمایه گذاری نیز اگر دانشگاهها که متولی تربیت کادر هستند طراح اشتغال هم میشدند و همانگونه متولی بررسی و تحقیق و مطالعه جاهای خالی برای کار و خلق طرحهائی که بدون هزینه دولتی بالا میتواند مشاغل بسیاری ایجاد کند عمده اینست که همین معاونت های اشتغال بازوئی برای گرفتن گوشه طرحها باشند معاونت وزارت علوم مسئولیت طراحی و ارائه مشاغل و تقسیم کار را بعهده داشته باشند و معاونت اشتغال سایر وزارتخانه ها برای برپا شدن آن کمک کنند امروز چین اگر چه یک نظام دولتی است اما نظام بازار را پذیرفته است و برای یک میلیارد و دویست میلیون نفر ایجاد اشتغال میکند از جوانان آماده کار او ، تا می پرسند چگونه است که چین مشکل بیکاری این جمعیت را حل میکند و شما مشکل این جمعیت کوچک را حل نمیکنید اگر بگوییم بدلیل محاصره اقتصادی و کارشکنی و نفوذ نفوذی ها و هر چیز دیگر خواهند گفت همین محاصره اقتصادی در مسائل سیاسی به صورت محاصره سیاسی بود و تمام انواع کارشکنی خارجی و داخلی و اعمال نفوذ نفوذی ها و حتی ترور شخصیت مسئولین و سپس ترور آن اشخاص اما محاصره سیاسی شکسته شد و تروریست ها منزوی شدند و نظام در داخل و خارج به اهداف سیاسی خود رسید اما در جبهه اقتصاد وضع  چنین نبود این همه بخاطر آنست که در جبهه سیاسی طرح و برنامه شفاف بود مردم و رهبری با بصیرت به راه خود   می رفتند واقعاً الهه الا الله در مسئولین کنار زده و لا اله الا الله در قانون در اجراء در استراتژی حاکم شده امام آیا در مواضع اقتصادی به همان مقیاس مواضع سیاسی الهه الا الله حذف شده بود که فساد و تباهی را انتظار داریم حذف شده باشند ؟ مثلاًَ در قضیه ربا آیا بوضعیت  لا تظلمون و لا تظلمون رسیدیم ؟ در مسئله لَا یَحِلُّ مَالُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِیبَهِ نَفْسٍ مِنْهُ در رفتار شهرداران با مردم انجام گرفت حکومت ولو بصورت شهرداری میتواند حتی مسجد را خراب کند در این بحثی نیست اما یک بام و دو هوا نیست وحدت رویه است بازی با قانون نیست در محاکمه شهردار تهران یکی از مسئولین شهرداری اعتراف میکند که ما زمینهای مردم را بدون اطلاع صاحبان آنها در کمیسیون تغییر کاربری می بردیم و کاربری فضای سبز میزدیم وقتی او می خواست زمین معامله کند در پاسخ استعلام متوجه میشد مدتهاست کاربری زمین او فضای سبز شده است وقتی پس از مدتی دست و پا زدن تسلیم میشد زمین را بقیمت بسیار نازل از او میخریدیم و به کمیسیون تغییر کاربری میبردیم و کاربری مسکونی تجاری و غیره برای آن ترتیب میدادیم و تفکیک کرده میفروختیم بازی باقانون بازی با رشته ارتباط مردم و حکومت است آتش گرفتن این رشته فروپاشی در پی دارد . تخلفات اجرائی شکسته شدن دانه تسبیح است تسبیح را ناقص میکند اما بازی با قانون پاره شدن بند تسبیح است فروپاشی دانه های تسبیح است هرچه وضع قانون و نسخ قانون کار دشوارتری باشد نشان استحکام نظام است وضع و نسخ قانون نوشتن و پاک کردن نوشته یک صفحه است اگر صفحه از سنگ سخت باشد قرن ها نوشته ها میماند اگر نوشته بر روی گل و خاک باشد بهمان اندازه که نوشتن آسانتر است پایداری کمتر است وقتی ارکان قانونگذاری رعایت نمیشود پایداری قانون کم میشود پایداری نظام تجلی پایداری قانون است عزل و نصب ها هم نوعی نوشتن و پاک کردن نوشته است هرچه سریعتر صورت گیرد و میزان تغییراها سریعتر باشد آسانتر باشد پایداری نظام کمتر است قانون آمدن و رفتن نباید سیاسی باشد باید حاکم بر وضع و رفع مناسب شغل و شاغل و عدم تناسب شغل شاغل باشد همانگونه که علت وضع و رفع قانون بایستی تناسب حکم و موضوع و عدم تناسب حکم و موضوع باشد در مسئله ازدواج بعد از طلاق بعد از  آزاد شدن بازگشت طرفین  بوسیله محلل مشروط میکند بازگشت را به إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ توان اقامه حدود الله و عدم توان اقامه حدود پایه و جواز رجوع و عدم جواز رجوع است در امور اقتصادی هم امری باید اساس بایدها و نباید ها باشد این همان وحدتی است که باید مرجع کثرت باشد لاتظلمون و لا تظلمون معیار اساسی در بایدها و نبایدههای اقتصادی است اقامه حدود هم دراقتصاد بهمین لاتظلمون و لاتظلمون برمیگردد یا بعبارت دیگری مفهوم تئوریک لاتظلمون و لاتظلمون اقامه حدود الله است و مفهوم کاربردی اقامه حدود لاتظلمون و لاتظلمون است .

        ظلم امر ناشناخته ای نیست اگر چه مواردی از آن در عمل بر انسان مخفی میماند یا بدلیل توجیهی که انسان نسبت به رفتار خودش دارد که برای کشف آن کافی است انسان جای خود و دیگران را عوض کند تا بفهمد قضاوتش صحیح بوده و یا منسوب  به تعصب بوده است همانگونه که شک در ترازو را با جابجا کردن بار کفه ها برطرف می کنیم .

       بر همین اساس که عرض میکنم با تبدیل شدن مرابحه به مضاربه و مشارکت مدنی اگر چه صریح عنوان ربا در کارنیست اما این کار برای رسیدن به نظام لاتظلمون و لاتظلمون کافی نیست .

        در رابطه با حدود مسئولیت و اختیارات دولت ها هم لاتظلمون و لاتظلمون شاقول خوبی است هرکدام از مردم و دولت بایستی به آن ماموریتی اقدام نماید که ابزار لازم و انگیزه کافی برای آن کار دارد و در مقابل اختیارات لازم برای آن کار دریافت نماید . دولت ابزار لازم برای امانت داری ندارد چون نمیتواند خسارت پرداخت کند ظلم به مال است که در اختیار دولت قرار گیرد و هر کس در آنچه در دست دارد جریمه خسارت را نپردازد بد عادت میشود ارفاق خوب است اما بد عادت کردن انسانها ظلم به مال و ظلم به خود آن انسانهاست چون متوقع بار میآیند توقع دور از واقعیت نوعی بیماری است ریشه واگذاری مالکیت و اجراء به دولت با علم به عدم امکان مطالبه خسارت از آنجا آغاز شد که غیر دولت چه فرد و چه شرکت چه تاجر و چه زارع و چه صنعتگر در نظر قانونگذار و مسئولین رده اول زیاده طلب تلقی میشدند سوءظن به مردم موجب خروج مال از جایگاه اصلی آن یعنی مردم گردد و همچنین اجرائیات چون وقتی قرار نبود دولت خسارت بپردازد تعطیل خسارت ظلم به مال است و چون قوام نظام به دارائی است این کار تیشه به ریشه نظام است بهمین دلیل بودن مال در دست سفیه ممنوع شده که سفیه از عهده حفظ آن بر نمیآید و رکن نظام به خطر میافتد وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً              

دولت وقتی وارد اجراء شد در صدد انحصار امر در خود برمیآید و این طبیعت هر عامل نسبت به رقباء اوست چون خود را خادم میداند به خود حق میدهد که بلا تراحم باشد و در این حال کرسی اصلی او که داوری است معطل میماند داوری بین فقیر و غنی داوری بین کارگر و کارفرما ، داوری بین موجر و مستاجر ، داوری بین خریدار و فروشنده ، داوری بین شریک هایی که با هم در رقابت هستند ، داوری بین دانش آموز و آموزگار  بین طبیب  و بیمار ، بین صاحب بیمارستان و طبیب هرکدام از این  داوری ها اگر بخواهد با ضابطه و سنجیده باشد نیاز به تحقیق و تفحص دارد .

        داوری هم امری نیست که تاخیر پذیر باشد چه بسا با عقب افتادن داوری در یک دعوا گاه خسارتها پیش میآورد مثل عقب انداختن پلیس راهنمایی داوری در تصادفی که در مرکز شهر واقع شده و مردم ماشین ها ی مورد تصادف راه را کمک کرده اند و هرزمان ممکن است ماشین های دیگری تصادف کنند .

         اگر نگاه اجمالی بوضع جهان کنیم و سپس نگاهی بوضع خودمان نمائیم می بینیم که جهان ، اعم از شرق چپ گرا و سوسیالیستی و غرب راست گرا لیبرال دموکراسی و سرمایه داری در بکار گرفتن دانش بشری و استفاده از علم برای سامان دادن باقتصاد و توسعه ، خود گامهای بلندی برداشته اند مهم توسعه صنعتی در کشور کوچکی مثل آلمان ، مغلوب جنگ جهانی که هنوز غرامت پس میدهد و هزینه لشکریان فاتح را در خاک خود می پردازد و رشد یار دیرین آن که اولین قربانی سلاح هسته ای است و با تسلیم بلا شرط او جنگ جهانی دوم پایان یافته این دو نمونه رشد نظام سرمایه داری و چین که یک میلیارد و ربع جمعیت خود را از نظر تحصیل و اشتغال و خوراک و پوشاک تامین نموده و رشد دو رقمی را سالانه پشت سر می گذارد اینها نمونه موفقیت دانش بشری در حل مشکل توسعه است از این سه کشور در رشد و توسعه ، پیشرفته تر و پر شتاب تر ، جماعت کلیمی هستند که نهضت صهیونیزم در میان آنها به حرکت در آمده است . این مجموعه آواره و پراکنده در میان ملل بوسیله برنامه ریزی چگونه از زیر صفر، مدتی قبل بوضعیت جهانگیری خزنده ارتقاء یافته اند اگر نگوییم در این جهان در تمام ارتفاعات سنگر گرفته اند باید قبول کنیم چیزی نمانده است که تمام ارتفاعات را در صحنه قدرت اشغال کنند .

        ببینیم شکست خوردگان جنگ جهانی آلمان و  ژاپن چه کرده اند ببینیم چین که فروپاشی شوروی را تجربه کرده چگونه از خطرات آن خود را کنار کشیده و در چنین شرائطی این سنگینی و این شتاب را چگونه بهم جمع می کند مثل اینکه یک کمر شکن با بار پنجاه تنی از یک ماشین مسابقه ای در سرعت سبقت بگیرد جریان برنامه ریزی صهیون که می خواهد قوم پراکنده را در سراسر جهان آرایش دهد کار دشوارتری را انجام می دهد زیرا آن دو کشور سرمایه داری و آن یک کشور سوسیالیستی هر سه بر یک قوم مجتمع و در یک کشور واحد عمل می کنند اما این نمونه چهارم با قومی سرو کار دارد که لقمه لقمه و تکه تکه در لابلای امت ها و قبائل و طوائف و ادیان دیگر مشغول زندگی بسیار ناامنی بوده است همینکه با تلاش و فعالیت ، اندوخته ای می یافتند و دیگران از آن خبردار می شدند به بهانه ای خانه ها غارت می شد و آنها عادت کرده بودند چگونه خانه ها را مربوط بهم بسازند و موجودیهای  گران قیمت را دست بدست کنند و از هفت دربندان ، رد کنند. جمع آوری چنین قوم ترسیده و در لابلای ملل ، قایم و پنهان شده اینها را امید دادن ، هماهنگ کردن و از زیر زمین به اوج قله های قدرت و تصمیم گیری رساندن جای مطالعه و عبرت دارد .

        این چهار نمونه را از زاویه مثبت ارزیابی کنیم کار به خوب و بد فعلاً نداشته باشیم تنها از زاویه از کجا به کجا و چگونه رسیده اند این فاصله از کجا به کجا در این مدت کوتاه چگونه طی شده ؟ در هر چهار مورد ما به الاشتراک و ما به الامتیازهائی  است  . شیوه های عمل متفاوت است صهیونیزم روی جدایی ملتش از ملت ها کار کرده مرتباً به نژادش میگوید ما و بقیه اهل عالم را ، آنها او با ضرب و ریتم با آنها جماعت خود را به رقص وحدت خوانده است  سوگنامه آنها به ما چه  کرده اند؟ برای روادید ، با آنها چه کنیم ؟ این پراکندگان مثل ظروف مرتبطه هر که هر چه دارد برای رشد همه مصرف می کند وقتی پای دیگران در کار بیاید همه پشت سر این یکی که از خود است مثل ظروف مرتبطه عمل می کنند آیا دیگران حتی برادر با برادر پشتیبان نیست ؟عرض کردم کار ندارم که این فضائل ریشه در رذائل داشته باشد یا نداشته باشد این کینه به دیگران است که بصورت ارادت به یکدیگر جلوه می کند و اگر پای دیگران در کار نباشد از همه به همه بی رحم تر خودشان بخودشان باشند بحث جای دیگری است بحث در سرود وحدت و رقص اتحاد و پیدایش وضعیت ظروف مرتبطه است اما آن سه کشور دیگر آلمان یا ژاپنی  وضع متشابهی دارند هر دو چون شکست نظامی خوردند بفکر تلافیِ در نبرد اقتصادی درآمدند . نوسازی ابزار و کارخانه ها بعد از نوسازی مردم و فرزندان چگونه از آب ، خاک و معدن بهره گیرند ؟ چگونه نیروی کار را هرچه بیشتر به مهارت برسانند؟ چگونه وقت ها را از کار پر کنند؟ چگونه از میان توقعات کارگرو سرمایه دار عبور کنند؟ که نه کارگر به اعتصاب کشیده شود و نه سرمایه دار از سرمایه گذاری قهر کند بهر دو آموختند که تعطیل کار مرگ است هر دو در مقابل این مرگ فجیع باید کوتاه بیایند و کوتاه میآیند آنها گمان میکنند در رقابت تجاری و تولید فاتحان دیروز را سرجایشان می نشانند اما سومی یعنی چین، چگونه از  کمونیزم آغاز میکند و به بازار آزاد میرسد؟ چگونه نظم دیسیپلین حزبی را با بازار آزاد جمع کند ؟چگونه از شکم و لباس یک میلیارد و ربع جمعیت برای هزینه رقابت فضایی و تسلیحاتی استفاده کند ؟ چگونه در بازارهای عالم رخنه کند و جای پای خود را محکم  نماید ؟ قدر مشترک این چهار نظام برای بحث ما مهم است که تفاوت های آنها .

        این چهار، هر یک ایده ای را بر گزیده اند و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرده اند مهم داعیه ای بود که برای میزبان ،کمربندها را محکم بستند هرچهار، هر چه دارند از برکت داعیه آنهاست اگر فردا عقوبتی داشته باشند از آثار همین داعیه است . صهیونیسم با این داعیه پیش رفته است اما جهان دعا گوی او نیست او همیشه همه کس همه چیز را دور زده عاقبت کار دشمن دیدن دیگران ، دشمن شدن دیگران است و چون همیشه دور خورده اند حاضر به یاری با طرف نیستند مثل کسی که هر بار قمار کرده باخته است وقتی از قمار دست میکشد باخته های خود را بصورت قهرآمیز مطالبه میکند .

        آن سه قدرت دیگر هم وقتی به کمال خود رسیده اند انگیزه کم  می آورند و از درون پوک و پوچ میشوند زیرا داعیه بیش از این اقتضاء ندارد از اول بُرد داعیه بیش از این نبوده است .

        اما وضع خودمان ، امام با داعیه   إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ  مردم را دعوت کرد از زیر صفر تحریم دخالت در سیاست بزرگان که  ( ما تجربه کردیم هر وقت در سیاست دخالت کردیم  شکست خوردیم )  آغاز کرد در شرائطی که همه قدرت بدست دیگران بود و بلامنازع برنامه ریزی برای خنثی کردن چاشنی های انفجار اجتماعی را تحت پوشش برنامه انقلاب سفید پیش میبردند برای مبارزه با داس و چکش اصلاحات اراضی و شدید کردن کارگران در سود کارخانه ها برای انرژی جوانی و خنثی کردن چاشنی آن جشن هنر و انتخاب دختر شایسته برای خطر انفجار احساس حقارت چاشنی جشن دوهزارو پانصد ساله و برای نراندازی خطر اعتقادات مذهبی جایگزین کردن احساسات ملی و تبدیل تاریخ از هجرت به شاهنشاهی ، اگر تبدیل تاریخ گرفته بود بقیه تغییرات از مذهب به آیین قبل از اسلام مطالبات بعدی می شد .

        امام با داعیه ان تقوموا لله آغاز کرده همه برنامه ها بر مبنای قیام لله انجام گرفت ترسوها تبدیل به قهرمان شدند در همین مدرسه فیضیه قبل از اینکه روح ندای امام در خون و گوشت و استخوان طلاب برود بعد از آن عملیات زدن و از پشت بام بزیر انداختن ، یک افسر بعد از چند ماه از ماجرای جاوید شاه گفتن ، روز شهادت امام صادق علیه السلام و قبل از تاثیر گذاری لازم از ندای حضرت امام یک روز یک افسر شهربانی به مدرسه فیضیه آمده بود و یک دفعه طلاب را صدا کرد همین طلاب که بعد ها مثل شیر در همین مدرسه فیضیه در مقابل تمام تهدیدات می ایستادند آنروز که هنوز اهل داعیه امام نشده بودند گمان کردند مثل روز شهادت امام صادق علیه السلام توطئه ای است و می خواهند عمل کنند طلاب از دارالشفاء به بیرون ریختند و حالت وحشتناکی پیدا کرده بودند چرا ؟ چون آن اهل ریا که به اینها قدرت می داد هنوز عمل نکرده بود  . امام از اینگونه ترس گرفته ها شجاعان آفرید از مردم بازاری که بزحمت میشد برای کار خیر از آنها چیزی گرفت سخاوتمندانی درست کرد که کل دارایی خود را صرف مبازره میکردند و از زنان خانه داری که از دیدن مرد اجنبی وحشت میکردند کسانی ساخته شدند که با فرزند در آغوش به میدان توپ و تانک رفتند از بچه های خرد سال که از بازی و تفریح زیاد نمی آوردند مزاحمینِ خیابانیِ نیروهای شاه را درست کرد که با سنگ به میدان تانک میرفتند . پیرمردان روحانی که همیشه تکیه کلامشان این بود که کاری نکنید که از بینی کسی خون بیاید اینها به شهرها میرفتند و مردم را برای شهادت به خیابانها می فرستاند سربازی که بدستور افسر خود حاضر بود مردم را به رگبار ببندد با همین نداها آن چنان پخته و ساخته شد که وقتی امام گفت از پادگانها بیرون روند  پادگان ها خالی شد  این قیام لله ‌آنچنان طرقیت جهانی داشت که بعد از کشور با لبنان و جوانان شیعه لبنانی با هیمن داعیه ان تقوموا لله قیام کردند و اسرائیل را از خاک خود بیرون ریختند. امروز اهل سنت در فلسطین قیام لله میکنند و مثل حزب میدرخشند فردا از عالم اسلام وارد مسیحیت خواهد شد و قیام لله جهانی خواهد گشت و چون این فضل و فضیلت مثل قیام های دیگر نیست که رنگ ملی و یا نژادی و یا تعصبات سلیقه ای بخود گرفته باشد در هیچ حصاری محبوس نمیشوند و هیچ پیروزی انگیزه او را تخلیه نمیکند زیرا انگیزه الهی و متصل به بینهایت است این داعیه نه از هیچ شکستی می برد و نه از هیچ پیروزی مغرور میشود که با این غرور از درون پوسیده و متلاشی شود و در یک کلام نه خود باخته پیروزی و نه خود باخته شکست می شود . در حالی که داعیه های دیگر هر دو خطر دارند .

        واقعاً تمام داعیه ها هلوعانه است جزع در حین ناکامی و غرور در حین کامیابی مثل خورشیدی در چهره آنان آشکار است یک عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر چیزی برای مردم آمریکا باقی نگذاشت آنگونه خود را باختند که گویی مرگ در آسمان و زمین بر این مردم باریده است و از طرفی داشتن سلاح ها آنچنان آنها را مغرور کرد که در استعمال بمب ها در افغانستان به فکر عاقبت اینکار و تاثیر آن در افکار نیستند این جزوعان در داخل و منوعان در خارج کجا ، جماعت حزب الله لبنان و یا انتفاضه فلسطین کجا ؟ نه جزوع در کشته شدن و نه منوع در فتح و پیروزی .

        ما در ندای امام به همه جا و همه چیز رسیدیم نهضت جهانی شد و هر روز به پیشروی بیشتر می رسد رهبر عالیقدر حاضر ما، با تکیه برهمین اصل قیام لله توطئه ها را یکی پس از دیگری از کار می اندازد و بعد از اینکه دشمن سحر عظیم خود را از راه مقاله ها و روزنامه های وابسته و گروه های غیر مستقل و کم جنبه و خودخواه و مغرور به ادبیات خاص خودشان عمل می کنند ایشان مثل موسی که عصای او سحر ساحران را میبلعد سخنان ساده و بی تکلف و در نهایت آرامش و آزادی او توطئه ها را خنثی میسازد .

امروزه نه تنها در داخل که در خارج هم همین کلمات و گفتار   باطل اسحر شده است وقتی آنها با موج ضد تروریسم میخواهند رهبری جهان را بدست بگیرند و غیر مطیعان را تحت عنوان طرفداران تروریسم منزوی کنند و در محاصره قراردهند با ندای ایشان که لازم نیست هر که مخالف شماست طرفدار تروریسم باشد ما هم مخالف تروریسم هستیم و هم با شما مخالفیم و اسرائیل هم تروریسم است و هم شما با او متحد هستید شما در این رهبری نه صداقت دارید و نه صلاحیت می بینیم خود آنها منزوی شده اند و همه می گویند این مبارزه بایستی از کانال سازمان ملل انجام شود .

        وقتی آنها می خواهند از راه لیبرال دموکراسی وارد شوند ایشان مردم سالاری دینی را در داخل بعنوان تز پیروز در میدانها معرفی می کنند و لیبرال دموکراسی غرب را با جریان جنایات در افغانستان بی محتوا شده و خارج از گردش تلقی میکنند .

        ما درصحنه مبارزات سیاسی فعال و با انگیزه الهی عمل کردیم امام راحل و رهبر معظم هم در طراحی برنامه ها ابتکار عمل داشته و دارند و موفق بوده و موفق هستند .

        اما آیا با ندای قیام لله که با جلوه سیاسی آن در حال پیشروی هستیم اگر گردانهای دیگر مثل اقتصاد و فرهنگ دو طرف گردان سیاست را پوشش ندهند و به هردلیل نتوانند خاکریز دشمن را بشکنند و زمین گیر شوند آیا تا چه حد گردان سیاست میتواند به پیشروی خود ادامه دهد و خطر قیچی شدن را نداشته باشد ؟ وقتی مسئله اشتغال لاینحل مانده باشد موج ناامنی و سرقت تاکجا پیشرفت خواهد کرد؟ و آیا با گرفتن و زدن میتوان به حل معمای سرقت امیدوار بود؟ امروزه افرادی که ماشین آنها به سرقت می رود یک میلیون تومان جایزه برای سارق تحت عنوان یابنده معین می کنند آیا این همان قیام لله است ؟ ناراضیان از بیکاری و نا امنی و تورم و فساد و رشوه هنوز مایوس نیستند و هرجا مسئولین حاضر شوند با تمام وجود به میدان میآیند و ابراز وفاداری می کنند زیرا بطرفیت مسئولین خوشبین هستند میگویند آنها با توکل به خداوند بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی هم پیروز خواهند شد چون مخلص هستند خدا نمی گذارد خون شهیدان به هدر رود این کلیات درست است اما فقر خطر کمی نیست چون ظرفیت انسان حدود دارد و ان حملته اکثر من طرفه فقد کسرته و ان کسرته فعلیک جیره فقرِ بیش از طاقت هم ،کمر شن است وقتی کمر ایمان بشکند همه چیز اتفاق می افتد دشمنان اسلام بهشت و جهنم دنیا درست کرده اند و هر کس از خودشان باشد او را با تمام جنایت ها تقویت میکنند و  وقتی از خودشان نباشند با تمام احتیاطها و مراقبت ها که برای بهانه بدست ندادن آنها انجام دهد بالاخره او را در جهنم تحمت ها و افتراها و بد نامی ها و تبلیغات سوء    بد جلوه می دهند آنها میدانند که یک انسان وقتی کار نداشت تبدیل به چه خطری برای حکومت خود می شود آنها منتظر به ثمر نشستن درخت تورم ، بیکاری ، ناامنی و فساد اداری هستند .

        ظرفیت مردم و نظام و اجتماع ما مثل استخر بزرگی است که از یک طرف مرتباً آب تصفیه شده خارج می شود و از طرف دیگر آب توام با کثافات و انواع آلودگی ها در آن وارد می شود  فرصت تا زمانی است که استخر سرریز نکرده و آلودگی همه جا را فرا نگرفته باشد اگر میزان ورودی آلودگی بیش از میزان خروجی تصفیه باشد ظرفیت باقی مانده به سمت تمام شدن می رود فرصت قبل از سرریز شدن است .

        به هرجهت بایستی گردانهای دیگر مثل گردان سیاست خط رابشکند وگرنه گردان سیاست یا اسیر میشود و یا باید عقب نشینی کند .

        این سوال مطرح است چگونه شد در سیاست خط دشمن شکسته شد اما در خط شکنی در اقتصاد ناکام ماندیم ریشه کامیابی و ناکامی در حضور داعیه در برنامه است . چهار کشوری که از زیر صفر امروز به رشد رسیدند داعیه آنها در برنامه اقتصادی آنها متجلی است  . آلمان ها و  ژاپنی ها در نوسازی صنعت ، چینی ها در ارزان تولید کردن ،و بازارهای اجناس مصرفی را اشغال کردن ، صهیونیزم با تسخیر ارتفاعات علمی و مالی و سیاسیِ سطح اول جهان ، با شیوه های خاص خود پس هر چهار قدرت داعیه سیاسی خود را در ابعاد اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی نیز متجلی داشته اند .

        اما ، ما ، ان تقوموا لله را در سیاست پیش بردیم و خاکریز عدم دخالت در سیاست را شکستیم اما پشت خاکریز عدم دخالت در اقتصاد زمین گیر شدیم  آنکه منادی ان تقوموا لله بود نتوانست خاکریز تعهد به عدم ملاحظه در میدان اقتصاد را بشکند چون بوی دنیا گرایی میداد اگر چه دخالت در سیاست هم بوی ریاست طلبی میداد اما آنجا جواب دادند که ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت . اما در این ناحیه همه عقب نشینی کردند که روحانی و تجارت ، معاذالله روحانی و کارخانه سازی استغفرولله روحانی واحیاء اراضی نستجیربالله .

        اگر منادی ان تقومولله در میدان اقتصاد نیاید میدان دار از خدا بی خبران خواهد شد اگر میدان دار در اقتصاد ، اسلام شناسان و فقیهان نشدند میدان دار بی خبران از فقه و اسلام خواهند گردید اگر میدان دار شیفتگان خدمت نشدند ، میدان دار تشنگان قدرت خواهند شد. چه فرقی میان سیاست و اقتصاد است که دخالت در یکی افتخار و در دیگری ننگ است؟ اگر بدلیل تهمت ها و افتراها که در میدان سیاست هم در ابتدا همین تهمت ها بود و امام استقامت کرد امام نمی گفت در حوزه چه خبر بود و به روحانی سیاسی چه تعبیرها میکردند . امام می گفت رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در سیاست دخالت میکرد علی علیه السلام  دخالت در سیاست می کرد اگر شما خود را تابع آنها می دانید باید به میدان بیایید .

        حال اگر کسی بپرسد علی علیه السلام در کشاورزی دخالت  می کرد و رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم  تاجر موفقی بود این همه اصحاب نه منع از تجارت و نه منع از صنعت و نه منع از کشاورزی نشدند  چر ا داعی ان تقوموا لله برای قیام لله اشتغال ایجاد نکند ؟ چرا قیام کننده برای خدا قانون تجارت را هماهنگ با احکام الله نکند ؟ میگویند دیگران بروند طرح اصلاح تجارت ، اصلاح کشاورزی و اصلاح صنعت بیاورند . ما ملاحظه میکنیم اگر مغایرت با احکام اسلام نداشت بلکه با احکام اسلام موافقت داشت ، امضا میکنیم . خوب قانون بانکها را نوشتند بدون هیچ تغییری اگر در نام ربا و نام مضاربه و مشارکت مدنی را ما رابطه سرمایه و مدت نرخ بهره همان بود که بود .

        اگر فقیه، طراحِ طرح اقتصادی بود قیام لله را از سیاست به اقتصاد میکشید و در اقتصاد هم قیام لله حاکم میشد . قیام لله قرض الحسنه است نه بهره کشی . آیا بانکها که به تریج همه کارخانجات و همه معادن را مالک خواهند شد مشکل اشتغال را حل خواهند کرد ؟ آیا اینگونه تسهیلات بانکی زمینه ساز سرمایه گذاری خواهد شد ؟

چهار موردی که در زمان کوتاه توانستند از مرحله ای به مرحله توسعه پایدار برسند بر مبنای داعیه ای که داشتند در جمیع امور بدون پراکنده کاری و بدون ذره ای انصراف ، از آن داعیه اصلی حرکت کردند و برنامه طولانی مدت خود را در تمام جنبه ها بر مبنای وحدتی که زیر بنای تمام کثرت ها بود قرار دادند و به امور مزاحم بازی کردند تا لطمه ای به هدف و داعیه اصلی وارد نشود امروز به این مرحله رسیده اند .

        ما هم در سیاست بر مبنای همین ان تقوموا لله عمل کردیم و به هیچ ضرر اقتصادی و اجتماعی و غیره توجه نکردیم تا به این مرحله از تاثیر گذاری در سیاست جهانی رسیدیم دیدیم که امام راحل در مورد سلمان رشدی چه فتوایی داد و دیدیم چه پیامدهایی در روابط خارجی ما از اقتصاد تا امنیت گذاشت اما آن فتوا کار خودش را کرد که امروز در عالم اسلام و غیر اسلام به عنوان یک مجموعه آرمان خواه معتدل و خردمند مطرح است .

   مشکل اشتغال کجاست ؟

 اشتغال چون نتیجه دست بهم دادن مسائل متعددی است، با کاستی و ضعف و احیاناً فقدان یکی از مقدمات خود کاهش می یابد .و با رفع همه موانع و تامین همه مقتضیات ، افزایش می یابد . پس نمیتوان بدون مقابله با علل ، بجنگ معلول رفت و پیروز شد . پس بسراغ علل میرویم و از قانون و قانون گذاری آغاز می کنیم .

ما چگونه قانون گذاری میکنیم ؟ فعال یا انفعالی . قانون گذاری فعال مبتنی بر تحقیقات جامع و مطالعات زیر بنائی و رسیدن به علت العلل نارسائی و ارائه طرح مناسب برای رفع آن بدون عوارض مهم و خطرناک  . قانون گذاری انفعالی نتیجه برخورد روزمره با نارسائیها و اقدام به طرح راه حلهای موردی بدون توجه بعوارض و لوازم خطرناک و دل خوش کردن به آمار و ارقام ظاهری است  . از باب نمونه یک قانون شورای انقلاب را نه برای اعتراض به قانون ، بلکه اعتراض به روش قانون گذاری مطرح میکنیم :

ماده واحده ، کشت گندم و جو در اراضی ملی و موات بدلیل استراتژیک بودن محصول و عدم تشبث به مالکیت مجاز ، و غرس اشجار بدلیل عدم استراتژیک بودن محصول و زمینه تشبث به مالکیت ممنوع است .

این نحوه قانون گذاری فعال نیست ، بلکه منفعلانه است . قانون گذار فرق بین سطح شیب دار و غیر آن و فرق میان منابع طبیعی و غیره را که اساس حیات سیستم و شرائط پیدایش حیات و تداوم آن است درنظر نگرفته و تنها بدلیل خطر محاصره اقتصادی از یک سو و خطر مدعیان مالکیت و اقدام کنندگان به تملک اراضی تحت عنوان احیاء و اشغال اراضی تحت عنوان تصرف ، در مباحات اقدام بوضع قانون نموده است .

عوارض خطرناک صدر قانون واضح است از میان رفتن منابع اساسی حیات و بهم خوردن سیستم و پی آمد گسترش بیابانها و پیش روی        شن های روان تا دیواره شهرها و رکورد داری فرسایش خاک در سطح  کره زمین که نیازی بتوضیح اضافه در آن نیست .

اما ممنوعیت ذیل قانون که فاجعه بدتری است و آن تعطیل احیاء و جانشین شدن اصالت منع بجای اصالت جواز است . وقتی اصل بر  منع است دولت مالکی بوجود میآید ، نظام حکومتی دولتی پیش میآید این خطر بمراتب از خطر پیشروی بیابان و بهم ریختن اساس حیات طبیعی بدتر است . زیرا حیات سیاسی نظام است که فرصت تجدید نظر در خطرات حیات طبیعی را میدهد و در دور بعدی اشکالات قانون بر طرف میشود . اما تهدید شدن حیات سیاسی فرصت تجدید نظر را در اشتباهات اقتصادی و شرائط زیستی از نظام میگیرد .

اصالت منع وقتی جایگزین اصالت الاباحه و اصالت الاذن میشود نظام دولت سالار بوجود میآید . نظام دولت مالکی ، نظام دولت حاکمی نظام دولت عاملی ، بجای نظام دولت داوری ، دولت رهبری ، دولت آگاهی ، دولت آموزگاری ، دولت ناظری ، دولت مستشاری حاکم میشود و  دولت ، گناهکار اصلی در جمیع خطاها و مسئول اصلی در تمام نارسائیها و مدیون اول تمام طلبکاری ها و محکوم نخستین در تمام محاکمه ها خواهد شد مرجع تمام توقعات و پاسخ گوی تمام اشتباهات .

مردم گمان میکنند حال که باید در جمیع اقدام ها از دولت اجازه گرفت پس دولتی که مالک همه زمین هاست ، مالک همه آب هاست ، مالک همه معدن هاست ، مالک همه بانک هاست ، مالک همه  کارخانه هاست ، مالک همه بیمارستانهاست ، مالک همه دانشگاههاست و در یک کلام مالک همه دارائی هاست ، ثرومندترین است . پس دولت مالیات را برای دوشیدن میخواهد ، عوارض را برای فشار آوردن و نرخ بالا زدن بر روی خدمات را برای بهره کشی میخواهد حال که او اجحاف میکند ما هم برای خود تدبیری میاندیشیم ، فرار از مالیات .

قرار و مدار با کارگزار پیدایش فساد اداری ، باید دانست آن قسمت از فساد اداری که در نیتجه غفلت و ضعف بازرسی و عدم توجه و نظارت بوده با گماشتن ناظران دقیق تر و برخورد جدی تر کاهش می یابد اما آن قسمت از فساد اداری که نتیجه خطای در سیستم است به فعالیت خود ادامه خواهد داد مثل آب جوشان و زاینده که با آب سطحی اشتباه شده باشد و بخواهیم با پمپاژ آن را خشک کنیم ، بگذریم .

بالاخره مسئله اصاله المنع بجای اصالت الجواز است که نظام سیاسی ما را تهدید می کند. اینکه وقتی شعار مردم سالاری داده میشود مردم سراسیمه بدنبال منادی میروند نتیجه فشار دولت سالاری است. دولت چقدر باید گسترش پیدا کند که در جزئی و کلی تصرفات جواب استیذان مردم را بدهد ؟وقتی دولت بمردم میگوید اصل بر ممنوعیت مداخله در احیاء است ، خود را اسیر میکند . پس چه کسی باید بیابان زدائی کند ؟ دولت چگونه و در چه مدتی پاسخ بدرخواستها بدهد؟ کارمندی که در  سود و زیان کار دخیل نیست نه جایزه و سهمی در سود و نه جریمه و مجازاتی در زیان دارد و بجای هشت ساعت چند دقیقه کار مفید از وی بدست میآید مرتباً پاسخ استعلام ها را بعقب میاندازد و وقتی امضاء او اثر اقتصادی داشت دلال و واسطه بر میانگیزد که بعد از جلب موافقت امضاء نماید در نتیجه علاوه بر گرفتاریها و کمبود وقتها تعمد در تعطیل و توقف هم مزید بر علت میشود .

جایگزین شدن اصاله المنع بجای اصاله الاذن ، اگر چه مردم را بصورت انسانی محکوم و بازداشتی که در دست وی دست بند است در میآورد ، اما خطر بزرگتر آن است که حلقه دیگر دست بند بر دست دولت قرار میگیرد و دولت اسیر میشود .

حاکمیت سوء ظن به جای حاکمیت حسن ظن نظام سیاسی  ما را تهدید می کند . رحمت خدا بر ابو طالب و فاطمه بنت اسد (س) باد که  نطفه پاکی و چه شیر پاکی و چه تربیت بدون عقده و حقارتی بفرزند شان دادند، که این اندازه برای انسانها ارزش قائل باشد و چه اثری تربیت اسلام بر روی  این فرد  داشته و چه تاثیری از فراق و همنشینی با مخاطب وحی داشته که در اوج حاکمیت خود به نکته اساسی سعادت حکومت و مردم توجه نموده که فرمود :

 فان حسن ظن الوالی یصنع عنه ثقلاً عظیما .

روزهای نخستین پیروزی جمعی با ماشین آلات و ابزارهای پیشرفته افتادند در اراضی ، تحت عنوان احیاء و تحجیر ، به تخریب منابع طبیعی برای تملک و تصرف و گرفتن سند و سپس فروختن به تعاونی مسکن  ادارات به دارائیهای عظیم و عجبب رسیدند و ضررهای بسیار به منابع طبیعی و نظام شهرسازی ، و مسئله مهاجرت ها را بوجود آوردند .

عده أی هم بهر که رسیدند زمین دادند و مهاجرت از روستا به شهر  مزید بر علت شد . در عکس العمل آن حتی بساز و بفروش هم ممنوع شد دولت گسترش یافت اما عرضه دولت کفاف تقاضا ها را نمیداد .

امروز اصاله المنع که جایگزین اصاله الجواز شده زمان لازم برای گرفتن مجوز را از زمان لازم برای ساختمان طولانی تر کرده است  .

مشکل اشتغال در عقب افتادن کارها ست بسیاری از اوقات عقب افتادن موجب تعطیل کار می شود و تعطیل ، دایره اشتغال را محدود میکند .

در تمام رشته ها چه تجارت ، چه صنعت و چه کشاورزی ، نظارت و مشورت به دخالت و ولایت تبدیل شده است. هرجا دولت دخالت نمیکند پروانه دخالت باید بدهد ، حال با این همه متقاضی چگونه مجوز به کسی بدهد که متهم به سازش و پارتی بازی و امثال آن نشده باشد ؟کم   دردسر تر از حد آن است که بهیچ کس مجوز ندهند تا بر ضد او کمتر حرف بزنند .

بین هرج و مرج و افسار گسیتختگی و رهائی امور و خود سری و بی رویه کارکردن و بدون ضابطه و مقررات ساخت و ساز تصرفات بی منطق کردن و اصاله المنع میتواند ، حد واسطی باشد .

خروج از بی برنامگی مستلزم دولت سالاری نیست مستلزم سوء ظن حاکم به مردم نیست .

 در قدیم بچه های کودکستانی و دبستانی موظف بودند اگر  مداد پاک کن آنها زیر صندلی آنها افتاده بود برای کسب اجازه وقت معلم و شاگردان را بگیرند که آقا اجازه ! مداد من زیر میز افتاده ، آنرا بردارم ؟ خانم اجازه ! این رفیق بی اجازه مدادش را برداشت ! معلم وقتی برای درس دادن و شاگردان  برای درس خواندن پیدا نمی کردند . الآن هم  ، دولت اجازه ! میخواهم زمین بخرم . اجازه ! میخواهم بفروشم . دولت ، اجازه ! می خواهم بسازم . دولت ، اجازه ! میخواهم خراب کنم .  آقا اجازه ! میخواهم درخت خانه ام را قطع کنم . اجازه ! می خواهم این کارگر را بیاورم . دولت تمام وقتش صرف اجازه دادن ، پروانه دادن ، مجوز دادن ، مجوز مغازه ، مجوز تجارت ، مجوز در ساختن .  دولت باور کرده است که کار صحیح و بدون نقص و بدون ذره أی مغایرت با مقررات ، چون بدون پروانه انجام گرفته ، خلاف قانون است ، گواهی پایان کار نمیدهد ، سند واگذار نمی شود ، تسهیلات بانکی هم پرداخت نمی شود .

اجازه ، موضوعیت پیدا کرده است. از اول ، اجازه طریقی برای پیش نیامدن اشکالات و دردسرها بود . الآن که موضوعیت پیدا کرده خودش بزرگترین دردسر برای مردم و دولت است .

عده أی از مردم مراجعه کردند به رسول خدا (ص) که کاروان تجاری که به شهر میآید از نرخ اجناس بی اطلاعند ، مطلعشان کنیم تا بقیمت بخرند و بفروشند . آن حضرت تلقی رکبان را منع نمود و فرمود دَعُوا النَّاسَ یَرْزُقُ اللَّهُ بَعْضَهُمْ مِنْ بَعْضٍ .همین سنگِ اولِ آزاد سازیِ مردم، حکومت او را از اسارت در صدور پروانه ها آزاد ساخت .

علی (ع) این همه زمین که آباد کرده و چاه زده برای صد هزار نخل چه مجوزی گرفته ؟و برای حفر چاه جهت  این همه نخل  که عملکرد    یک مرحله تولید اوست ، چه پولی به حکومت پرداخته است ؟

امام صادق (ع) میفرماید : بار شتری را جدم میبرد، از او پرسیدند : ما حمل هذا البعیر ؟ فرمود : مآه الف عذق انشاءالله . و جدم هسته های خرما را کاشت و از آن صد هزار نخل عمل آورد .

فدک را بهر صورت از دست او و از مالکیت همسرش خارج کردند اما در آنچه آنحضرت احیاء کرده بود طمع نکردند و املاک فراوانی از خود بجای گذاشت . روایت وسائل الشیعه مات علی (ع) و علیه من الدین ثمان ماه الف درهم و باع الحسن علیه السلام ضیعهً له بخمس ماءه الف درهم و ضیعه به ثلاث ماءه الف درهم و ادی دینه .

پیداست که آنحضرت با پول بیکار مردم ، زمین بیکار و آب بیکار و انسانهای بیکار را به کار می گرفته . و از بیابان نخلستان میآفریده است و از انسانهای بیکار آدم های فعال و از پول بلا استفاده ایجاد اشتغال می نموده . و از درآمد حاصل از این املاک به یتیم و فقیر و بیوه زن و بیمار و درمانده مساعدت می نموده و سرمایه اشتغال و هزینه ازدواج و اداء دین مقروضین  می نموده است .

همین سنت عدم مداخله و عدم مشروطیت احیاء به اذن و کسب پروانه هم زمینه ساز احیاء اراضی و هم گرفتار نشدن حکومت گردید .

اما ما در این چند سال که از پیروزی انقلاب گذشته یک مرحله غرس اشجار در اراضی ملی و غیره مطلقاً ممنوع شد . بعداً مشروط به قرارداد اجاره پنج ساله و بعد از احیاء بخریداری زمین احیاء شده گردید .

ما وقتی به این قضیه نگاه می کنیم بدنبال آنیم که از آیه یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ، استفاده مالکیت کنیم و از جمله قَالَ النَّبِیُّ ص مَنْ غَرَسَ شَجَراً أَوْ حَفَرَ وَادِیاً بَدِیّاً لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَیْهِ أَحَدٌ أَوْ أَحْیَا أَرْضاً مَیْتَهً فَهِیَ لَهُ قَضَاءً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ ، استفاده اولویت نه مالکیت نمائیم و باستشهاد إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ

استفاده کنیم . امام زمان (عج) مصداق  من یشاء هستند و ، ولی امر به نیابت از ایشان و دولت به نیابت از ولی امر مالک است و میتواند ملک خود را بهر قیمت بفروش برساند . خوب، سلمنا ، که میتوان به احیاء کننده هم فروخت به این دلیل که او اولویت و احقیت داشته نه مالکیت . مالک دولت است و بعد از فروش دولت  ، احیاء کننده مالک میشود . آیا مسئله بیابان زدایی با این قیود و محدودیتها انجام خواهد گرفت ؟ آیا این تسهیلات بانکی با بهره های بالای ۱۶% کارگشا در امر احداث صنعت و عمران اراضی خواهد گشت ؟

آیا برای احیاء کننده مقرون بصرفه است که بعد از احیاء پول اجاره و اصل را بپردازد، درصد بهره بانکی را هم بپردازد ؟ از کجا این همه ارزش افزوده را تامین نماید ؟

ما بدنبال آنیم که آیا راه شرعی وجود داردکه بتوان در قبال واگذاری زمین مداخلی را برای خزانه تامین کرد و از زاویه مداخل به طرحها نظر بیافکنیم ؟ ممکن است چنین مداخلی را از یک نسل دریافت کرد. اما آن نسل مرغی بوده که برای این مداخل ، ذبح شده است در نسل بعدی چنین مداخلی نیست زیرا هیچکس علاقه ندارد بسرنوشت نسل قبل مبتلا شود .

چرا به جای ذبح مرغ به مصرف تخم مرغ اکتفا نکنیم ؟ چرا جیب مردم را پولی نکنیم ؟ تا از سرریز آن بصورت کار خیر و یا عوارض و مالیات استفاده نکنیم ؟

سوء ظن دولت بمردم موجب سوء ظن مردم بدولت شده و مالیات و کلاً اجراء قانون حالت الزام و اکراه پیدا میکند . مسئله قاچاق کالا ( موردی را بنام نقل کردند ) که طرف فکر میکند سالهاست سربار است و کاری گیر نمی آید خانه را میفروشد تا سرمایه أی شود و  بنا ندارد در قاچاق کالا ولو فرزند شهید باشد هر چند در این راه کشته شود زیرا او بارها اقدام بخودکشی کرده و از مرگ نجاتش داده اند حال باین تصمیم رسیده است .

مبارزه با قاچاق هم در آن حد موثر است که طرف برای طمع سود وارد عمل شده باشد این آب گودال است که با پمپاژ تخلیه و خشک میشود اما قاچاق و در نتیجه بیکاری و رضایت بخود کشی آب جوشان است با پمپاژ خشک نمیشود بلکه با خسته شدن مامور و وجدان زدگی او بهمکاری مامور و قاچاقچی منتهی شده فساد اداری را تشدید می کند .

این حرکت ها سربالائی است با خرابی سیستم ، فساد حرکت سرازیری است و مبارزه با فساد سربالائی است اگر سیستم اصلاح شود فقط افراد بیمار هستند که خلاف قانون میکنند در این جا پمپاژ موثر است افراد بیمار آب راکد هستند و با برخورد میخشکند .

ما برای پیش گیری از سوء استفاده طماعان اصالت را بر منع قرار  داده ایم و همه کار و همه چیز را پروانه أی کرده ایم .

مجدداً عرض میکنم آیا بین بی برنامگی و اصاله المنع حد وسطی نیست ؟ آیا تنها راه ایجاد نظم و رعایت مقررات علمی و عقلی و مصالح فردی و جمعی اصاله المنع است ؟ این جانب ادعا میکنم چنین نیست .

میتوان با حفظ اصاله الاباحه و اصاله الاذن و اصاله الجواز در کارها بتمام اهداف نافع و مفید رسید . مثلا مردم خانه ها را غیر مهندسی      ضد زلزله میسازند. آیا نمی توان برای رعایت مهندسی ضد زلزله بدون مشروط کردن احداث به پروانه مشکل را حل کرد ؟ بلی میتوان . چگونه امور متوقف بر مهندسی بودن را شرکت مربوطه اعلام میدارد شرکت بیمه غیر دولتی که بیمه زلزله را قبول میکند ساختمان غیر مهندسی ضدزلزله را قرارداد نمی بندد .

امتیازات بعدی را مشروط کنیم ، نه اجازه احداث را . اصل ، آزادی احداث بنا است ، مگر اینکه خلاف باشد. غیر از اصل ، ممنوعیت احداث است مگر اینکه پروانه داشته باشد .

اصل آزادی احیا و عمران زمین است مگر اینکه بدلیل خارج و یا اشکالاتی ممنوع شود غیر از این است که اصل بر ممنوعیت عمران است مگر اینکه پروانه احداث و عمران و غیره بدو داده شده باشد . در اول رابطه مردم و دولت رابطه مردم و انبیا است در صورت دوم رابطه عبد و مولی است رابطه ملک و مالک رابطه برده و برده دار است . رابطه زندانی و زندانبان است .

چرا با این مشروطیت عموم کارها به پروانه حالت مردم و حکومت ساسانی و دین تحریف شده زردشتی را بوجود آوریم ؟محال است یک دین فطری و سالم مانده ، مشاغل را موروثی کند .  اما بشهادت تاریخ در قبل از اسلام درایران مشاغل موروثی بوده است فرزند کفش گر نمیتوانسته دبیر شود ولو اینکه پدر هزینه یک جنگ تمام عیار  را رایگان بپردازد زیرا دادگری انوشیروان اجازه چنین تخلفی را از آیین نمی داده است .

نتیجه ممنوعیت درس خواندن مگر برای دبیران و فرزندان آنها آن شد که در مقابل این همه دانشمندان و فلاسفه و پزشکان معروف یونانی که نامشان در تاریخ ضبط است ما فقط نام برزویه طبیب را می شناسیم این مسئله بدلیل ضعف استعداد مردم نبود زیرا بعد از پیروزی اسلام نام روستا و شهرها ئیکه در جغرافیا بدلیل کوچکی برده نمیشود در تاریخ مطرح شده بدلیل دانشمند برجسته أی که از آن آبادی و بنام آن آبادی معروف شده است .

اسلام اصلاله الاباحه دارد و مباحات دارد اکنون ما هم مباحات داریم دولت برای همه کار و همه چیز پروانه درست کرده است .

ما در لندن به بریتیش  میوزیم ( موزه بریتانیا ) رفتیم، بلیط نخواستند آزاد بود. من در طفولیت هر هفته با مادرم به حافظیه می رفتیم اما اکنون بدون پرداخت بهاء بلیط نمیتوان وارد شد این قطع ارتباط با سعدی و حافظ برای حفظ نظم و کسب مداخل چه زمینه مساعدی را برای تهاجم فرهنگی فراهم کرده است؟

کشورهای خارج با همه تبهکاری ها اصل را بر ممنوعیت قرار ندادند.

با یکی از بزرگان بر روی سد درودزن با هلی کوپتر عبور میکردیم و دریا را از یک طرف و صحرا را از طرف دیگر مشاهده می کردیم. بایشان عرض کردم این آب بمنزله عرضه و آن صحرا بمنزله تقاضا ، و پروانه جواز دولتی بمنزله یک لوله پنج اینچی که بخواهد این همه عرضه را با آن همه تقاضا برساند . از وقتی غرس اشجار مشروط به پروانه شده تا کنون چقدر از اراضی شناسائی شده نقشه برداری شده پلاک گذاری شده که بتوان برای غرس نهال در آن پروانه رسمی صادر کرد . برای غرس یک نهال پروانه نیست ، اما یک زمین بسیار قابل کشت برای پادگان زرهی سپاه تصرف شده که قبلاً تملک هفتاد هزار هکتار را ادعا می کردند حال می گویند : با چهل هزار هکتار موافقت شده است .

چرا در کفه آباده و چرا در کویر هفتاد هزار هکتار برای تمرین و مانور انتخاب نشود؟  که در اراضی قابل احیا حوالی شهر . وقتی مردم ممنوع از غرس اشجار بودند زمین بلا استفاده میماند آنوقت قدرتمندتر از مسئولین منابع طبیعی از راه می رسد و هفتاد هزار هکتار را یک جا و برای یک گوشه کوچک از کارش تملک میکند .

اگر مردم مجاز به احداث چاه و عمران بودند تا کنون این اراضی آباد شده بود و با غرس اشجار بیابان زدائی انجام شده بود و با این کمبود باران که لازم نیست تنها در نتیجه گناهان باشد چه بسا نتیجه بیابانی شدن جنگلها هم باشد اگر این درست است که ابر حامل باران است اما وضع حمل او مشروط به خودباری منطقه است تا بحد اشباع برسد و ببارد پس هرجا که رطوبت به حد خود باری و اشباع نیست ، باران نمی بارد و یا کم می بارد و هر جا خود باری بالاست اشباع طولانی است و ریزش مستمر . خداوند حکیم است و تقدیرات اتوماتیکی و خودکار او معنی دقیق کلمه تقدیر است تقدیر به معنی بهم پیوستن و به اندازه نگهداشتن یعنی تعداد قطرات باران متناسب با نیاز ذره بذره محل و محیط باشد وقتی درخت نیست باران قطع شود .

حکمت خداوند از ما کمتر نیست اگر غیر از این فکر کنیم سفاهت است ما درختان را با سیستم قطره أی آب میدهیم کنار درختان قطره چکانی در موقع آبیاری قطره می چکاند ما می گردیم هر جا درختی خشکیده است دستور می دهیم قطره چکان را ببندند تا آب هدر نرود وقتی جنگل را به بیابان تبدیل می کنیم سیستم نوعی است که بطور خودکار قطره چکان باران بسته میشود .

بهر جهت ما ساده ترین راه و کوتاه ترین دیوار را آزادی عمل مردم فکر کردیم و اصل را بر منع قرار دادیم نظام سیاسی ما مورد تهدید قرار گرفت باید اخطارهای مردم را جدی بگیریم . جمع شدن سریع مردم بدور منادیان مردم سالاری زنگ خطر است اشکال در روش قانونگذاری ماست انتقال از اصاله الجواز به اصاله المنع و پروانه أی شدن هر حرکت موجب بیکاری شده است .

ایجاد اشتغال و حل مسئله بیکاری وابسته بانتقال از اصاله المنع به اصاله الجواز است و این کار یک شبه انجام نمیگیرد ما با این کار بیست و چند ساله فاصله بین عرضه و تقاضا را مثل آب پشت سد که دریچه بمقدار کم باز شد و آب بالا آمده است اگر دریچه یک دفعه باز شود  سیل ویرانگر خواهیم داشت . هم هدر رفتن آب و هم ویران شدن زمین و هم هلاکت انسانها. اگر یک دفعه اجازه داده شود ، مردم برسر تصرف زمین ها یکدیگر را می کشند و ساخته یکدیگر را خراب می کنند . ما از طبقه همکف اصاله الجواز به طبقه هفتم اصاله المنع رسیده ایم پرش از این هفت طبقه چیزی از ما را سالم نخواهد گذاشت .

ما باید این راه را پله پله طی کنیم . مکانیزم انتقال از اصاله المنع به اصاله الجواز مهم است . طرح فلاحت در فراغت و طرح حیات برج   نمونه هایی از مکانیزم انتقال از اصاله المنع به اصاله الجواز است . نتیجه اشتغال حاصل از طرح اول را سر انگشتی عرض می کنم . ما حدود   هفت هزار باغ که الآن هر یک را یک میلیون از موسسه می خرند و روز اول هشتصد هزارتومان می فروختیم . پول این کار عموماً صرف اشتغال شده است . مردم هم آنچه را یک میلیون و کمتر خریده اند سه میلیون و کمی کمتر یا بیشتر می فروشند چون در این مدت مبالغی خرج نگهداری و خدمات جنبی کرده است حتماً یک میلیون و نیم و یا  دو میلیون پول مردم خرج اشتغال شده است . اگر یک روز ،کارِ کارگر را دوهزار تومان و کمتر فرض کنیم که الآن چنین است فقط در فلاحت  پنج میلیون روز شغل ایجاد کرده ایم . اگر احداث بیمارستانها و مدارس و ساختمان سازی خیریه های مربوطه را  به این مجموعه بیافزاییم  مشخص می شود چقدر ایجاد اشتغال شده است  .

اخیراً مدارس علوی ( دبستان دخترانه و پسرانه و کودکستان و آمادگی ) در هشت هزار متر مربع فضا با زیر بنای بیش از هفت هزار متر با آخرین مدل و استحکام و پیچیدگی زیادی در روز بیست و سیم مرداد ماه بتون ریزی آن آغاز شد و در هفتم مهر ماه شاگردان سر کلاس بودند. در کمتر از چهل و پنج روز ، در حالیکه فاصله بین درخواست زمین و دریافت آن بیش از چندین ماه است.

تمام آمار سیمان در کامپیوتر کارخانه سیمان موجود است و فیلمبرداری روزانه انجام شده است که در صورت لزوم تقدیم می شود . بیش از صدو پنجاه متر مربع در روز ساخته شده.

در کنار طرح فلاحت تولید نهال زیتون است که تلویزیون شبکه استانی در مصاحبه با نماینده وزارت جهاد کشاورزی آنرا موفق ترین موسسه تولید نهال میداند . غیر از سالی یک میلیون نهال نیمه خشبی زیتون صد و بیست هزار نهال پیوندی بادام و هلو و کارخانه روغن کشی زیتون که معطرترین و سالم ترین روغن را تا کنون بیش از ۲۲۲۵ کیلو روغن تهیه کرده که ظرفیت آن تا آخر بهره برداری تا پنج تن تخمین زده می شود . امسال تنها از دشتکوه و دریمه سیصد هزار قلمه زیتون استحصال می کنیم . این درحالی است که مجموعه زیتون طرح فلاحت در سالهای بهره برداری پانصد تن روغن زیتون تولیدی مورد انتظار آن است در حالی که آخرین آماری که در مدتی قبل به دست این جانب رسیده مجموع روغن زیتون تولید کشور سالی یکهزار تن بوده است و واردات روغن نباتی سالی هشتصد هزار تن .

 آنچه موجب موفقیت شد استفاده از موقعیت نمایندگی برای عبور از موارد اصاله المنع و بازگردان به اصاله الجواز شرعی بوده است و هیچ امر خلاف قانون قابل دفاع نبود از این رو وقتی گفتند سند را تحت قوانین طرح طوبی میدهیم استنکاف نکردم و تمکین نمودم . مهم راه آرام انتقال از راه اصاله المنع فعلی به اصاله الجواز حساب شده با برنامه و ضابطه مند است .

والسلام علیکم و رحمه الله

محی الدین حائری شیرازی