آیت الله حائری شیرازی
خانه / نامه ها / نامه حضرت آیت الله حائری به دکتر شیبانی ۳۱-۲-۸۳

نامه حضرت آیت الله حائری به دکتر شیبانی ۳۱-۲-۸۳

بسـم ا… الـرحـمن الـرحیم

بحـثی بـا دوسـتان مـؤمـن رؤسـای بـانکـهای کـشور

در حضور ریاست محترم بانک مرکزی ـ نامه اول

قال ا… تبارک و تعالی : الذین یأکلون الربوا لا یقومون الاّ کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البـیع مثل الربوا و احل ا… البیع و حرم الربوا  ۱

قرآن میگوید به خدا اشکال میگیرند که چرا ربا را حرام کرده است و معامله و خرید و فروش را حلال دانسته در حالیکه ربا هم مثل خرید و فروش است  فرق ربا و خرید و فروش و سایر معاملات چیست ؟

در خرید و فروش بصورت عام که انواع فروش عین و منفعت را فرا گیرد استخدام هم نوعی خرید و فروش است . دولت کارمند خود را اجاره میکند و کارمند وقت و توان خود را اجاره میدهد دولت توان کارمند را میخرد و کارمند توان خود را در مدت معینی بدولت میفروشد .

اجاره خانه هم نوعی خرید و فروش است . صاحب خانه منافع خانه را میفروشد و مستأجر خریدار منافع است .

کسی که برای شهادت به جبهه میرود که شهید شود مال و جان خود را میفروشد و بهشت را میخرد:

ان ا… اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم باّن لهم الجنه ۲

ایمان آوردن هم یک نوع تجارت است : هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم ؟ تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم  ۳

کفر هم خرید و فروش است اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم ۴. حتی وقف کردن ، حبس عین و واگذاری منفعت به مستحق یا اولاد برای خریدن رضای خداوند است . آنها که به خداوند اشکال میگیرند میگویند ربا هم مثل یکی از این خرید و فروش هاست ۵و خداوند خرید و فروش را حلال کرده و ربا را حرام کرده است پاسخ ما چیست ؟

در تمام این معاملات داد و ستد هست در ربا ستد بدون داد است . گفته میشود در ربا هم داد هست . پول در اختیار طرف مقابل قرار میگرد و این مدت که با پول کار میشود ، منافع برای قرض گیرنده حاصل میشود که اگر این سرمایه نبود حاصل نمیشد در اسلام و ادیان الهی هم در مقابل این عمل اجر عظیم قرار داده اند که اگر بلاعوض بخشیدن و یا صدقه دادن ده برابر اجر داشته باشد   قرض دادن هیجده برابر است و آیه هم نفرموده که آنها میگویند ربا مثل بیع است آیه فرموده است آنها میگویند جز این نیست که بیع مثل رباست قرآن منکر آن است که بیع مثل ربا باشد و از اینکه آنها میگویند بیع مثل رباست بر آنها خشم میگیرد و میگوید به جهت این اظهارات آنها مثل کسی هستند که عقل خود را از دست داده و از روی دیوانگی صحبت میکند .

میگوید ربا خوار نه بدلیل ربا خوردن بلکه بدلیل اینکه بیع را مثل ربا میداند مختل است اساس بیچارگی در ربا خوردن نیست در گفتن و اعتقاد اینکه بیع هم مثل رباست .

چرا گفتن از خوردن خطرناکتر است ؟ زیرا خوردن ربا از روی هوی و هوس و حرص و طمع با اعتقاد باینکه ربا کار بدی است فسق است طغیان است مغلوب هوی و هوس و زیاده خواهی شدن است . اما گفتن اینکه بیع هم مثل رباست انکار حقیقت است انکار حقیقت فسق نیست خلاف عقل است . طرف مثل دیوانگان است چون دیوانه نمی فهمد این شخص هم که ربا را توجیه میکند فهم خود را مختل میکند و بخودش میقبولاند که بیع هم مثل رباست و خداوند اشتباه کرده که بیع راحلال دانسته و ربا را حرام کرده است .

خورنده ربا کارش بجائی میرسد که میگوید خدا نمیفهمد و ندانسته حکم میکند:

ان الذین یأکلون الربوا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربوا و احل الله البیع و حرم الربوا ۶.

خورنده ربا آنچنان مسخ میشود که کارش به آنجا میرسد که میگوید خدا نفهم است . شیطان در سجده نکردن به آدم از درگاه الهی رانده نشد فقط استیضاح شد که ما منعک الا تَسجُد اذ اَمرتک۷ چه شد سجده نکردی به آنچه دستور داده بودم قال انا خیر منه خلقتنی من نارِ و خلقته من طین۸ میگوید من از او بهترم یعنی تو نمیدانی من از او بهترم و تو نمی فهمی که نباید به بهتر بگویند به کمتر سجده کن در نتیجه این گفتار بود که خداوند فرمود فاهبط منها فانک رجیم ۹ .

تکبر شیطان فهم را از او گرفته بود بحدی که بخداوند نسبت نفهمی میداد آیه میگوید کسانیکه ربا می خورند فهم خود را مثل شیطان از دست میدهند حسین بن علی علیهما السلام در وقتی که دید نصیحت های او در اشقیاء کربلا مؤثر نیست فرمود مُلئت بُطونکم من الحرام۱۰ شکمـهای شـما از حـرام  پر شده است ۱۱.

اما چرا بیع مثل ربا نیست ؟ برای اینکه در بیع مشارکت است خطر کردن است و ضرر و نفع با هم است ورشکستگی دارد در ربا مشارکت نیست .

ربا دهنده مسئولیت تلف شدن سرمایه را بعهده ربا گیرنده قرار میدهد و میگوید این پول اگر تلف شد تو ضامنی و من ضامن نیستم چون عین پول ملک تو شده و من معادل آن را بذمّه تــو قرار داده ذمّه آسیب نمی بیند اگر چه عین تلف شده باشد با این حساب پول عیناً‌ بملکیت قرض گیرنده در آمده است پس باید منافع آن کلاً بمالکیت مالک درآید زیرا نماء منفعت تابع ملک است و حقی در این منافع برای غیر نیست در مشارکت ، سرمایه از مالکیت مالک خارج نمیشود از این جهت اگر سرمایه را دزد ببرد عامل اگر تفریط نکرده باشد ضامن نیست چون مالک نیست سرمایه از آن پول دهنده است پس سود و ضرر هم کلاً مربوط به پول دهنده است منتها در مقابل عمل حق الزحمه بسته به قرار داد است .

پس بیع مشارکت است اما ربا مشارکت نیست . مشارکت استعمار نیست ربا استعمار است . در بیع سود هست اما نه سود استعماری بلکه سود مشارکتی در ربا سود سود مشارکتی نیست سـود استعـماری اسـت استعـمار قـوی از ضعیف است .

در بیع تضمین سود نیست چون تضمین نیست رفت و برگشتی است سود در متن خود عامل مهار کننده دارد مگر اینکه بصورت مصنوعی عوامل مهار سود از میان برده شود عوامل مهار سود افزایش عرضه در نتیجه افزایش تولید در نتیجه افزایش سرمایه گذاری در نتیجه جاذبه سود هر چه سود بیشتر باشد درخشش آن شدیدتر است خبر آن سریع تر بهمه جا میرسد و جاذبه آن برای تشویق دیگران بسرمایه گذاری در آن رشته بیشتر است لازمه سرمایه گذاری بیشتر تولید بیشتر و لازمه تولید بییشتر عرضه بیشتر و لازمه عرضه بیشتر محتاج شدن تولید کننده به مصرف کننده و همین احتیاج وادار میکند تولید کنند را که خود را به خریدار تطبیق دهد در حالی که وقتی دست زیاد نشده بود این خریدار بود که بنا بود خود را با فروشنده تطبیق دهد پس در متن سود ضد آن نهفته است و همین عامل کنترل نگهبان تعادل است پس در حقیقت مشارکت و بیع مثل قانون ظروف مرتبطه است که متکی به سطح ثابت باشند در متن افزایش کاهش است و در مـتن کـاهــش افزایش ، وقتی از یک ظرف کم میکنیم از ظرفهای دیگر بر آن افزوده میشود وقتی به یک ظرف اضافه میکنیم در متن این افزایش کاهش نهفته است چون آب اضافی به ظرفهای دیگر منتقل میشود اما تعادل حفظ می شود .

پس هر رشته بیع اگر انحصار بصورت مصنوعی مانع سرمایه گذاری در آن نشود مثل ظروف مرتبطه است که سود متضمن ضد سود است زیان هم متضمن ضد زیان است زیرا وقتی خبر زیان سرمایه گذاری در رشته ای منتشر شـود دست ، کم شده عرضه محدود گردیده و طالب بسراغ تولید کننده میآید و خود را بشرائط وی تطبیق میدهد مگر آنکه طالب قدرت منحصر باشد با کمک دیگران انحصار ایجاد کرده باشد که زیان مستلزم محدود و نایاب شدن کالا نگردد زیرا قدرت فائقه انحصارگر اجازه انتقال از کار زیان بخش و کم سود و رفتن بسوی کارهای سودمندتر را نمیدهد .

اما در ربا سود بصورت مطلق تضمین شده است زیرا چه قرض گیرنده سود برد چه زیان کند باید سود را بپردازد و هرچه ضعیف ضعیف تر شود اضطرار او به عقد قرار داد باقوی و قـــبول شرائط وی شدیدتر میشود و هر چه قوی قوی تر میشود شرائط خود را کامل تر و جامع تر به ضعیف تحمیل میکند .

ملاحظه فرمائید : آنچه در ربح مرکب ذره بذره مو به مو و گام به گام واقع میشود در رابطه با دو ظرف با وزن مساوی که بر روی دو کفه ترازو قرار گرفته اند واقع میشود .

یک قطره از ظرفی به ظرف دیگر منتقل کنید در مسأله ربح مرکب یک گرم طلا به نرخ پنج درصد در سال بمرابحه مرکب بگذارید هر یک سال یک دوره است در سال دوم سرمایه ۰۵/۱ است نسبت تصاعد ۰۵/۱=  سال به سال ۰۵/۱ ترقی دارائی است در دوره دو هزار ساله ۰۵/۱ بتوان دو هزار مطرح است در بشکه های روی ترازو بعد از انتقال یک قطره از یکی به دیگری بدلیل آنکه اختلاف سطح حاصل از جا به جائی یک قطره بسیار ضعیف است مقدار جریان حاصل از آن اختلاف سطح بهمان نسبت بسیار کم است همانگونه که در مرابحه مذکور سالی پنج صدم رشد دارد در مراحل بشکه ها هم با اضافه شدن آب یکی به دیگری ولو بمقدار کم بهمان نسبت بـر اختلاف سطح افزوده میـشود منـتها در مسئله ربا دوره یکساله است در جریان بشکه ها دوره لحظه است دو هزار سال مرابحه برای بشکه ها دو دقیقه است . در مرابحه یک گرم طلا با نرخ پنج درصد مرتباً که بر میزان سرمایه افزوده میشود پنج درصد هم ترقی میکند پنج درصد سال دو هزار در یکسال از مجموع رشد هزار سال نخستین بیشتر است در  بشکه های روی ترازو هم وقتی اختلاف سطح بسیار کم است انتقال آب از بشکه ای به بشکه دیگر بسیار کند است اما بعد از یک دقیقه که اختلاف سطح به چند سانتی متر رسید در هر لحظه مبالغ زیادی آب از ظرفی به ظرف دیگر منتقل میشود .

در مرابحه یک گرم طلا با نرخ پنج درصد میتواند کل دارائی های عالم را به خود منتقل کند در بشکه های روی ترازو کل یک بشکه در بشکه دیگر تخلیه میشود .

پس آیه قرآن که نقل کرد از ربا خواران که می گفتند: انما البیع مثل اربوا ۱۲ باید گفت فرق بین بیع و ربا در این است که در سود بیع تنظیم کننده و مهار کننده سود خود سود است اگر بصورت مصنوعی و انحصاری جلو این کنترل گرفته نشود اما در ربا لازمه سود افزایش سرمایه و لازمه افزایش سرمایه افزایش سود است هیچ مهار و کنترلی ندارد .

پس بیع به بشکه های روی زمین شبیه است و ربا به بشکه های روی ترازو مسئله تفاوت بیع و ربا تفاوت سیستم است در سیستم بیع تکیه بر تکیه گاه ثابت است در متن افزایش کاهش مندرج است و در متن کاهش افزایش افتاده است اگر قطره ای به یکی اضافه کنید قانون هم سطحی مایعات در ظروف مرتبط آن قطره را بهمه ظرفها تقسیم میکند .

اما ربا قرار گرفتن روی کفه های ترازوست در متن افزایش افزایش است نه کاهش و در متن کاهش کاهش است نه افزایش یک طرف افزایش در افزایش و یک طرف کاهش در کاهش .

بیع قرار گرفتن بشکه ها روی سطح ثابت است در متن افزایش کاهش و در متن کاهش افزایش پس تفاوت بیع و ربا در این است که ربا تابع قانون ( چون قدرت دارد حق دارد) است اما بیع تابع قانون ( چون حق دارد قدرت دارد ) است

اصالت قدرت بیان کننده فرهنگ خاص خویش است در این فرهنگ مقتدر نسبت به زیر دست میگوید قانون به من حق داده که از او بگیرم و زیر دست نسبت به بالا دست میگوید من فرو دستم . قانون بمن حکم کرده که بـایـد دوشیده شوم و واگذار کنم دست و پا زدن بی معنی است من هم  زیر دستانی دارم آنها هم باید مرا به رسمیت بشناسند و بمن واگذار کنند .

پول تکیه گیاه اقتصاد و روابط تولید است پول متغیر شفافیت فضا را برای تفکیک ربا و بیع از میان میبرد در جو تاریک رنگ قهوه ایی و سیاه بلکه    رنگهای نزدیک بهم با هم اشتباه می شوند مرحله اول انتقال از حلال به حرام انتقال از حلال به شبهه و سپس انتقال از متشابه و شبهه ناک به حرام است فمن حام حول الشبهات وقع فی المحرمات و هلک من حیث لا یعلم و فرمودند : إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَهٌ أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ ۱۳

پول وقتی ارزش خود را از دست میدهد اگر چه از نظر کارشناس بانک مرکزی میزان کاهش ارزش نسبت به پول دیروز مشخص باشد از نظر مردم که با پول کار می کنند مشخص نیست مردم وقتی یک ساعت پول خود را قرض میدهند کمتر از آنچه داده اند دریافت می کنند چه رسد به یک هفته و یک ماه و یـک سـال و چـند سـال و وقـتی میخواهند جـبران کاهش را مطالبه کنند گوئی یخواهند ما به ازاء میهمانی پول در دست طرف را مطالبه نمایند که تعریف ربوی دارد دراین جا گوئی تنها نیت است که فارق بین جبران کاهش و بهره قرضی میگردد ربا خوار بازار هم تحت عنوان جبران کاهش ارزش میتواند مقاصد ربا خوارانه و استعمارگرانه خود را عملی سازد پول متغیر اگر چه در گذشته توانسته وسیله ای برای جبران کم بود و حتی سرمایه ای برای سرمایه گذاری حکومت و ایجاد اشتغال و افزایش تولید سرانه و گذر از فاجعه رکود اقتصادی شود و در چنین مقاطعی اگر چه کلیه مردم حوزه آن پول متضرر شده اند اما چون فشار بصورت متعادل بر همه وارد شده در حقیقت همه مشارکت در سرمایه گذاری کرده اند و بعداً که وضع اقتصادی گشایش یافت همه از مواهب آن بهره مند می گردند این چنین رویدادی در گذشته در بسیاری از کشورها اتفاق افتاده است اما باید دانست فرق است بین استعمال تورم با برنامه انتخابی و کشیده شدن به گرداب تورم بدلیل شرائط اضطراری است این جانب در پاسخ به سئوال مطرح شده در جلسه نخستین نظر عزیزان را معطوف میکنم به استعمال سیگار به عنوان اعتیاد و استعمال سیگار بعنوان تسکین گوش درد بچه ها .

پس کشورهائی که از تورم سود بردند تورم را مثل مسکن برای گوش بچه ها استفاده کردند و کشورهائی که بدلیل افزایش مصرف و کاهش تولید و ضعف امنیت در سرمایه گذاری و حتی توسعه سریع نمایشی و عقب افتادن  بخش های تولیدی از بخش های مصرفی به ورطه تورم افتادند اینها استعمال تورم و استخدام تورم نیست چون اختیاری نیست اینها فرو افتادن در گرداب  تورم است .

مثلاً اگر سرعت تولید فراورده های مخابراتی و حتی تولیدات ایران خودرو بحدی باشد که کارخانه  تولید قطعات نتوانند سفارشات آنها را تأمین کنند و سفارشات از بازار خارج تأمین شود و طبعاً کارخانه های داخلی که حلقه های اولی تولیدند تعطیل شوند جریان درخشش مخابرات و صنعت در متن خود فروپاشی را در پی دارند و موجب تشدید تورم است .

دولت ها وقتی از تورم بعنوان منبع لایزال درآمد و پرداخت حقوق استفاده میکنند اعتیاد به سیگار است نه استعمال بوسیله آن وقتی حقوق کارمندان را باندازه میزان تورم افزایش دهید همین افزایش شما را به استقراض جدید مجبور میکند و افزایش تورم خواهید داشت .

وقتی شما برای تشویق سپرده گذاری جوائزگرانبهائی را معین میکنید هم خود و هم برنده جایزه را به بیماری دادن و گرفتن بدون تولید مبتلا کرده اید  داد و ستد همینکه از تولید و کار منفک میشود داد ستد قدرت است نه داد ستد عمل و کار و تولید . این بحث انشاء ا… تعالی ادامه دارد .

والسلام

محی الدین حائری


 ۱ ـ سوره بقره آیه ۲۷۵ :   آن کسانیکه ربا خورند ( از قبرها در قیامت ) برنخیزند جز بمانند آنکه به وسوسه  و فریب شیطان مخبط و دیوانه شده و آنان بدین سبب در این عمل زشت ( ربا خوران ) افتند که گویند هیچ فرق میان معامله تجارت و ربا نیست و حال آنکه خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام.

  ۲ ـ سوره توبه آیه ۱۱۱ : خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده .

 ۳ ـ سوره صف آیه ۱۰ و ۱۱ : آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک ( آخرت ) نجات بخشد راهنمائی کنم جز آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید .

 ۴ ـ سوره بقره آیه ۱۶ : ایشانند که گمراهی را به راه راست خریدند پس تجارت آنها سود نکرد و راه هدایت نیافتند .

 ۵ ـ تذکر مهم : متن آیه این نیست ، ترجمه آن هم چنین نیست . آیه نفرموده انما الربوا مثل البیع بلکه آیه فرموده انما البیع مثل الربوا ترجمه آیه میشود: جز این نیست که بیع هم مانند رباست . پس دفاع کننده از قرآن باید عدم تشابه به بیع را با ربا اثبات کند پس باید بیع را معرفی کند ربا را هم معرفی کند تا عدم تشابه بیع را با ربا باثبات رساند .

 ۶ ـ سوره بقره آیه ۲۷۵ : ر. ک : پاورقی ۱ .

 ۷ ـ سوره اعراف آیه ۱۲ : خدای متعال به شیطان فرمود چه چیز تو را مانع از سجده آدم شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی ؟

 ۸ ـ سوره اعراف آیه ۱۲ : پاسخ داد که من از او بهترم که مرا از آتش و او را از خاک آفریده ای

 ۹ ـ سوره حجر آیه ۳۴ و سوره ص آیه ۷۷ : خدا به شیطان به قهر و عتاب فرمود که پس چون سجده نمی کنی از صف ساجدان و از بهشت مطیعان خارج شو که تو رانده درگاه ما شدی .

 ۱۰ ـ بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۷ .

 ۱۱ ـ تذکر مهم : در روایات آخر الزمان آمده است تحل الربوا بشبهه البیع در آخر الزمان حلال میشود ربا به شبهات با بیع . ربا خواری غیر از حلال شمردن رباست دنیا پر از ظلم و جور شدن به حلال دانستن رباست نه به رباخواری . بعضی ممکن است بگویند تفاوت وضع فعلی و قبل از انقلاب از این قبیل است .

 ۱۲ ـ سوره بقره آیه ۲۷۵ : ر. ک : پاورقی ۱

 ۱۳ ـ  اصول کافی جلد ۱ صفحه ۶۷  .