فقها تا چند سال قبل به طور کلی اجازه نمی دادند طلا به عنوان مهریه خانم ها در قباله ذکر شود. دلیل قضیه روشن بود می گفتند طلا هر روز قیمتی دارد و معلوم نیست ارزش طلا چه مقدار است پس آن کس که می خواهد مهریه را سه کیلو طلا قرار دهد بایستی ببیند سه کیلو طلا در بازار چند تومان و چند ریال است. تومان و ریال بایستی حتما مصداق عنوان صداق باشند و گرنه طلا با تغییر قیمت هر روز موجب جهالت در صداق گردیده و به دلیل غرر عقد باطل است. این فرمان سال ها پند گوش و نصب العین کار محضر دارها بود و به هیچ وجه اجازه صداق قرار گرفتن طلا را نمی دادند و حتما معادل تومانی و ریالی را در قباله می نوشتند.
سال ها گذشت، همان گونه که حرکت زمین بالاخره کشف شد. حرکت پول هم کشف شد و همان طور که معلوم شد خورشید در حرکت شبانه روزی به دور زمین نمی چرخد و زمین می گردد و ما بنظرمان می آید که خورشید گردیده است، وقتی حرکت پول مثل حرکت زمین بر ملا شد طلا تبرئه شد و معلوم گردید هر روز پول ارزان می شود نه این که طلا گران می شود. طلا هم مثل خورشید از تغییر قیمت تبرئه شد و اجازه صداق واقع شدن یافت. اما جای یک سئوال باقی ماند و آن این که تفاوت قیمت روزمره طلا آن روز ها بسیار کم بود ولی تفاوت قیمت پول رایج در این زمان ها بسیار است. خانه زادگاه حقیر در کمتر از صد سال قبل به هفتاد تا یک تومان به وسیله پدرم که تاجر زاده بود خریده شد. قطع نظر از تمام و سائل رفاهی در ها و سقف ها عتیقه بود و پیشانی اطاق های بزرگ از شیشه مشبک بود. تفاوت پول باین جا رسیده که آن هفتاد تومان را امروز به مسئول دستشویی بدهیم اخم می کند.
سؤال این است که اگر طلا را اشتباهاً متغیر القیمه دانستند مصداق صداق شدن او را منع کردند تا معامله غرری نشود حال که این پول رایج ثمن جمیع معاملات است چرا غرر لازم نمی آید. طلا با تغییرات کم نمی بایست ثمن معامله می شد. پول رایج با این همه تفاوت چرا می تواند ثمن جمیع معاملات باشد؟
هیچ اشکالی ندارد تا مردم بدانند اگر دست بالاتر (۱) پشت سر فتواها نباشد چنین اتفاقاتی می افتد!!
———————————————————————
۱- منظور معظم له، دست امام زمان و اهل بیت است.