«بسم الله الرحمن الرحیم»
«والحمدالله رب العالمین و صل الله علی محمد و اهل بیته الطیبین الطاهرین»
قال الله تبارک و تعالی «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»[۱]. علی (علیهالسلام) در خطبه قاسعه میفرماید که «وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اَللَّهَ سِتَّهَ آلاَفِ سَنَهٍ لاَ یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی اَلدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی اَلْآخِرَهِ»[۲]. ابلیس قبل از تمردِ از سجده بر آدم، شش هزار سال عبادت کرده بود که این از اسرار است که از سالهای دنیا یا از سالهای آخرت ]است[. قرآن این مطلب را برای چه نقل میکند که شش هزار سال عبادت یک طرف و یک عبادت کوتاه یک لحظهای یک طرف. یک مخلوق با یک عبادت یک لحظهای که تمرد کند، شش هزار سال عبادت طولانی او ضایع میشود. این سؤالی پیش میآید: فرق بین این دو عبادت چیست؟ آن شش هزار سال عبادت، این یک لحظه عبادت. هر دو عبادت ]است[. یک عبادت برای این موجود راحت ]است[، مقدور ]است[ اما یک عبادت یک لحظهاش هم مقدور نیست؛ پس یک فرقی است بین این دو نوع عبادت. این دو عبادت را باید شناخت و انسان بر زندگی خودش دقت کند کدامش از نوع عبادات یک لحظهای؛ یعنی سجده بر آدمِ ابلیس و کدامش از نوع عبادت شش هزار سالهای است و به خودش بگوید سرنوشت تو به دست این عبادتهای یک لحظهای توست. ابلیس دشمن این عبادتهای یک لحظهای است. ابلیس دشمن عبادتهای شش هزار سالهای نیست. ابلیس از این عبادت میترسد. چشمش از آن نوع عبادت شش هزار سالهای پر است. چرا؟ چون خودش داشته. از این جهت نه حسادتی میورزد نسبت به آن نوع عبادت، نه در نظرش جلوه میکند. بلکه ابلیس تمام هم و غمش بر این است که دشمنان خودش را به آن نوع عبادت شش هزار سالهای که خودش داشت سرگرم کند تا از آن عبادت یک لحظهای بتواند غافلشان کند. من به روحانیون محترم و سایرین عرض میکنم: شش هزار سال یک طرف، یک عبادت یک لحظهای «فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ»[۳]؛ یعنی صدق سجده بکند، کافی است. هیچگونه زمانی این عبادت نداشت ]است[. ابلیس تمام تلاشش این است که از آن نوع عبادت شش هزار ساله خودش به انسان آموزش بدهد ]و[ تربیت کند. برنامهریزی کند و انسان را به این عبادت شش هزار ساله سرگرم کند تا بتواند این عبادتهای مثل سجده بر آدم را از انسان بگیرد و انسان را به سرنوشت خودش مبتلا کند. علی (علیهالسلام) در این خطبه قاصعه میفرماید «فـَاحـْذَرُوا عـِبـَادَ اللَّهِ عـَدُوَّ اللَّهِ آن یـُعـْدِیـَکـُمْ بـِدَائِهِ وَ آن یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدَائِهِ»[۴]. بندگان خدا حواستان به این دشمن خدا باشد. شما را به مرض مسری خودش مبتلا نکند. «آن یـُعـْدِیـَکـُمْ بـِدَائِهِ». مرضش به شما سرایت نکند و سرنوشت او به شما وارد نشود. خوب اینکه مشخص شد، ما باید بیاییم توی زندگیمان ببینیم که عبادات ما از نوع آن دو هزار ساله است. اگر اتفاقی افتاد نگران نباش و مواظب باشیم خودمان را از آن نوع عبادت خلاص کنیم، خودمان را رها کنیم. این عبادت یک لحظهای سجده بر آدم، این را شناسایی کنیم ]و[ مواظب باشم فوت نشود. ببینید یکی از عبادات یک لحظهای این است: «ضَرْبَهُ عَلىٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَیْنِ»[۵]. این از نوع سجده بر آدم است. ضربهای که در جنگ خندق علی (علیهالسلام) به عمرو بن عبدود زد از عبادت جن و انس بهتر است. این از همان عبادتهای یک لحظهای است. عبادت شش هزار ساله ابلیس را کالبد شکافی کنیم. چه نوع عبادتی بود؟ عبادتی برای رکورد عبادت را شکستن که هیچ ملائکهای از این عبادت از او جلو نباشد. عبادت مسابقهای. بیشترین عبادت برای اینکه انسان اسم پیدا کند. ابلیس برای اینکه مطرح بشود. اگر کسی لشکرکشی کرد برای اینکه معروف بشود به اینکه فاتحه است؛ از نوع عبادت شش هزار سالهای است. کسی جهاد کند برای اینکه از همه جهاد کنندگان سبقت بگیرد؛ از نوع عبادت شش هزار سالهای است. جهانگیری کند، دنیا را تسخیر کند. از نوع عبادت ابلیسی است. مسجد بسازد برای رقابت و برای اینکه اسم او بالاتر از اسمها باشد. اینها را شیطان حساس نیست، تشویق میکند انجام بشود. چرا؟ برای اینکه «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۶]. اگر انسان با عبادتش میخواهد به علو برسد. عالی بشود، اعلاء بشود، از دیگران جلو بیفتد؛ این «عُلُوّ فِی الْأَرْضِ»]است[. یک وقت یک کسی میخواهد در آخرت، از همه به اهل بیت نزدیکتر باشد، این «عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ» نیست. این تقرب به خداست. تقرب به اهل بیت ]است[. این از نوع آن عبادت شش هزار ساله نیست. پس ما دو نوع عبادت داریم. یک سری از کارهای ما از نوع آن عبادت شش هزار ساله است. یک نوعش از نوع عبادت یک لحظه ایست و ما انسانها گاهی میشود ]که[ جهاد میکنیم، خود را به کشتن میدهیم؛ اما از نوع عبادت شش هزار ساله است. نباید به جهاد مغرور شد. چرا؟ چون ممکن است طرف برای ریاست این کار را کرده، برای سبقت گرفتن این کار را کرده، برای مطرح شدن این کار را کرده ]است[. این از نوع شش هزار سال عبادت است. آخرش را باید دید چطور میشود. گاهی انسان میآیند پیشش ]تا[ شهادت بدهد در امری و شاهد منحصر به اوست و میداند اگر شهادت بدهد، ده نفر با او دشمن میشوند و علیه او حرف میزنند. کتمان شهادت بکند؛ این از نوع عبادت یک لحظهای است، از نوع سجده بر آدم است. عبادت حقیقی این است، نه آن. گاهی انسان مکه رفته، زیارت اهل بیت رفته، سالهای جبهه رفته ]است[؛ اما در این شهادت دادن، برای اینکه پدرش ناراحت نشود، مادرش ناراحت نشود، بستگانش نرنجند، شهادت کتمان میکند. این سرنوشت ابلیس است. تمام آن عبادات حد میشود با این کتمان شهادت. ببینید این آیه را: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ آن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا»[۷]. این سجده بر آدم است، این عبادتها یک لحظهای است که از آن عبادت شش هزار ساله بهتر است بلکه آن عبادت شش هزار ساله، اگر این عبادت یک لحظهای بهش وصل بشود، تمام آن شش هزار سال را اصلاح میکند؛ اما این عبادت یک لحظهای اگر فوت شد، تمام آنها را ضایع میکند همینطور که مال ابلیس را ضایع کرد. حرف حق بزنید. «قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ»؛ برای خدا شهادت بدهید. ولو بر ضد خودتان. «وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ». چقدر زیباست انسان علیه خودش شهادت بدهد. اگر یک وقتی یک انسانی پیدا بشود، بر ضد خودش شهادت بدهد. امام شهادت داد. امام در موضوع حکم دادن به آقای بازرگان گفت: ما اشتباه کردیم، من اشتباه کردم و گفت من ایراد گرفتم، دوستان گفتند، من هم قبول کردم. میدانید چقدر این ارزش دارد عند الله. انسان علیه خودش شهادت بدهد. «کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ». بر علیه پدر و مادر.
خوب من، اینجا فرصتی است، عروسی به من نامه نوشته که شوهر من به سفارش مادرش به من سیلی میزند. این پسر رضای خدا را میطلبید؛ اما نمیدانست. تو میتوانی برای رضای مادر به خودت سیلی بزنی؛ اما نمیتوانی به زنت سیلی بزنی. تو میتوانی برای رضای مادرت به خاک بیفتی ]و[ پای او را ببوسی، او کفش به سر تو بزند، سرت را بگیری تا بزند، میتوانی. از تو عصبانی است مادرت، کفش برداشته ]است[ تو را بزند. در امری بین عروس و مادر شوهر اختلاف است. این یک حرفی میزند، او یک حرفی میزند. میخواهد قضاوت کند چه به نفع عروس بر ضد مادر شهادت بدهد. سجده بر آدم از او فوت شده. چه به نفع مادر علیه عروس شهادت بدهد. سجده بر آدم از او فوت شده. ببینید راه چقدر سخت است. اینکه پل صراط، این صراط تیزتر از شمشیر است، از مو باریکتر است؛ یعنی اینکه این انسان بین مادرش و عروسش چطوری عبور کند. به نفع یکی به دیگری ظلم کند، سجده بر آدم از کف رفت. وقتی سجده بر آدمِ انسان حذف بشود، نگاهی به نمازش دیگر نمیکنند. ابلیس سجده بر آدم نکرد این شش هزار سال عبادت را دیگر نگاه نکن، از قلم میافتد، این حج از قلم میافتد، عبادات ضایع میشود. چرا؟ به خاطر اینکه ما دو نوع عبادت داریم: عبادتهای سجده بر آدمی و عبادتهای شش هزار سالهای. غدیر را کسی از دست بدهد سجده بر آدمش را از دست داده است. آن وقت بدر و حنین رفت. وقتی کسی در غدیر لغزید اعمال قبلی ضایع میشود. نگاه بکنید به آیات قران: «وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا»[۸]. ما برنامهریزی کردهایم برای همه اعمال آنها؛ مثل ماسه بادی، که با کمپرسور فوتش بدهی. اینهایی که ماشین باد میکنند؛ میدانی باد با چه فشاری از توی آنها میآید بیرون. اینها را اگر بگیرند را لباس خودشان میزند عقب. این را بگیر روی ماسه بادی، چه طوری پخشش میکند. میگوید ما اینطوری کارها را میکنیم. «وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا». اعمالشان میشود مثل خاکستر، ماسه بادی در روز طوفانی. یک ذره این برایش نمیماند همهاش پخش میشود ]و[ میرود. من به برادران و خواهران عرض میکنم وقتی میبینید مردم در نماز و عبادات و این نوع عبادات حجمی تلاش میکنند، شما را عبادتهای کیفی تلاش کنید. علی (علیهالسلام) میگوید رسول خدا (صلیالله علیه وسلم) به من سفارش کرد. به من گفت که یا علی وقتی مردم را دیدی که به کثرت اعمال با هم مسابقه میدهند، تو به اخلاص عمل توجه کن. کثرت عمل از اعمال شش هزار ساله و اخلاص عمل از نوع سجده بر آدم است. به این بپرداز.
خوب ابلیس شش هزار سال عبادت کرد. خدا او را با سجده بر آدم امتحان کرد. اگر این کار را خدا با انسانها نکند، با مسلمانها نکند، تبعیض قائل شده است. ابلیس میتواند دعوا کند، سؤال کند: خدایا این حجشان، جهادشان، امر به معروف و نهی از منکرشان، نمازشان، روزشان، از نوع شش هزار سال من. امتحان سجده بر آدم من را که اینطور سرم آمد، مال اینها کو؟ تبعیض قائل شدی بین من و اینها. خدا محال ]است[ تبعیض قائل شود. خدا حتی بین ابلیس و هیچ مخلوق دیگرش فرق نمیگذارد. «آن أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»[۹]. ابلیس به خاطر بی تقواییاش اینطور شد. هیچ دلیل دیگری نداشت و اهل بیت به خاطر تقوایشان به اینجا رسیدند، هیچ دلیل دیگری ندارد. طبیعتاً این کار را میکند.
من این بحث را برای این میکنم که غدیر یک امر ضروری بود برای عدالت خدا. هیچ کس نمیتواند از خدا بخواهد که این معرفی نشود، اگر نشود کار تمام نشده ]است[. برای همین میگوید برنامه ما این است؛ و من برای عزیزان عرض میکنم؛ سِرّش این است که انسان در این حیات دنیا آمده ]است[ برای اینکه جذب بشود و دفع بشود. در دستگاه خدا همانطوری که جاذبه مهم است، دافعه هم مهم است. مثالی بزنم از بدن شریف خودتان. داخل بدنتان غذا که میخورید، جاذبه دارید ]و[ دافعه دارید. درست است؟ نان را که میل میفرماید، در بدنتان به دو قسمت تقسیم میشود: تفاله که باید دفع بشود. وای اگر دفع نشود. اگر کسی اجابت نکند، یک مدت دستشویی نرود، چه بر سرش میآید. حبس البول بگیرد اینها بماند، نعره میکشد. سر به دیوار میکوبد. چرا چون آنچه باید دفع بشود نشد. کشنده است. خیلی خوب جاذبه هم همینطور، بدنی مواد مغذی را جذب نکند، این بدن ضعیف میشود، تلف میشود. هر دو کشته شدن است. چه ضعف جاذبه، چه ضعف دافعه؛ چه تعطیل جاذبه، چه تعطیل دافعه. درست است؟ این در بدن شما قطعی است. مردم هم وقتی مسلمان میشوند. مخلص دارد و غیر مخلص. غیر مخلصش تفاله است. باید دفع بشود، اگر دفع نشود کشنده است. مخلصش باید جذب بشود، اگر جذب نشود کشنده است. برنامههای الهی باید خالصها را تا آخر جذب کند؛ و تفالهها را تا آخر دفع کند. اگر غدیر نبود ل «َوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى وَ کانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتینَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقیمَ»[۱۰]؛ یعنی علی باید ناخالص از او متنفر بشود و خالص بهش عاشق بشود. چرا؟ برای اینکه او میزان العمال است، حب و بغضش ملاک است. خوب ببینید بعضیها فکر میکنند این روایت از ساختههای غلات است. «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَهٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍ سَیِّئَهٌ لاَ یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَهٌ»[۱۱]. نه! این از مجعولات غلات نیست. این واقعیت عقلی است، باید اینطور باشد. منتهی این را باید درست فهمید که چه چیزی نمونهاش چیست. «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَهٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ» معنایش این نیست اگر کسی محب علی است دزدی بکند گناه پایش نمینویسند. هر کس اینطوری فهمیده، روایت را نفهمیده ]است[. چرا؟ برای اینکه کسی در زمان علی (علیهالسلام) دزدی کرد، سیاهی. آوردندش پیش علی (علیهالسلام)، از محبین علی (علیهالسلام). شهود شهادت داد. علی (علیهالسلام) چهار انگشتش را قطع کرد. خوب این چطور شد حب علی. «حَسَنَهٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ». دستش در این راه قطع شد. نگاه آخرش کن! ایشان این چهار انگشت دست راستش را گرفت، رفت سر بازار ایستاد. خون از این دست میرود، انگشتان در این دست است. همه تعجب کردند این آمده با این وضع، حالا باید برود پانسمان کند، زخمبندی کند. چه وقت است. آمد شعار دادن. ایها الناس بدانید! دست مرا امروز عادلترین، صالحترین، پاکترین، درستکارترین انسانها، بنده صالح خدا دید الآن فرصت خوبی برای مولایش و برای عزیزش شعار بدهد و الآن مردم توجه میکنند و میتواند برای آقا تبلیغ کند. این «حَسَنَهٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ»؛ یعنی این آدم به دلیل حب علی با انصاف میشود. یا بگو بهتر به دلیل با انصاف بودنش محب علی میشود. خیلی آدم با انصافی است. آدم گاهی میگوید خدایا این دزد فردای قیامت میتواند ما را شفاعت کند. محب علی است دیگر. آمدند به علی (علیهالسلام) گفتنند آقا یک سیاهی سر بازار دارد برای شما شعار میدهد که این دستش را قطع کردید، دارد از تو تعریف میکند. حضرت گفت: «علیّ به» بگویید بیاید. آوردند، نگاهش کرد. انگشتان در دستش ]هست[. همین که آمد ]و[ دستش قطع شد. گفت که چرا اینجور میکنی؟ تو که دوست منی، من دستت را قطع کردم، چرا اینطوری کردی؟ گفت این از خوبی توست که دست دوستت را هم قطع میکنی. بین دوست و دشمنت فرق نمیگذاری، این از خوبی توست. اینها نمیفهمند. من بد کردم، من نباید سرسری نگاه کنم، دزدی کنم. من اشتباه کردم. تو اگر تبعیض قائل میشدی، بد بود. هر چه علی این طرف و آن طرفش کرد که در کاری که کرده ]است[ شک کند، نشد. وقتی اینطور شد. گفت بیا انگشتانت را بده به من. انگشتانش را گرفت ]و[ گذاشت سر جایش، دست کشید رویش. انگشتان برگشت روی دست خودش. این میشود «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَهٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ». چرا ؟ برای اینکه حب علی میشود انصاف. وقتی انسان منصف شد طائف میشود. وقتی منصف شد ضجه میزند که خدایا من را ببخش. میزان گریه انسان، استغاثه انسان برای توبه به میزان انصاف انسان است. هرچه انسان با انصاف تر باشد بیشتر به خودش فشار میاورد، وقتی گناه کرده ]است[. خطر گناه را بهتر درک میکند. انسان وقتی که گناه میکند ]و[ حال توبه ندارد رغبت توبه ندارد بی انصاف است، متکبر است. نمیپذیرد که بد کرده ]است[ و نمیپذیرد که باید ضجه بزند، نمیپذیرد باید در سر خودش بزند، نمیپذیرد که باید خود زنی کند تا بپذیرندش. این میپذیرد دستش را قطع کردهاند، قبول کرده ]است[. مگر انسان تا منصف نباشد محب علی میشود؟ امکان ندارد. انسان تا با انصاف نباشد، عاشق علی نمیشود. ریشه اینها در انصافش است. ابلیس بی انصاف بود، ابلیس متکبر بود، ابلیس خود خواه بود. انصاف بدهد خالق میگوید به این سجده کن. من کی هستم که سجده نکنم. قابیل هابیل را کشت؛ اما از ابلیس بهتر بود. یک کلاغ آمد نشانش داد که چطوری لاشه را دفن میکنند چون تا آن موقع هیچ کس نمرده بود که آداب دفع را ایشان بفهمد. وقتی این کلاغ چیزی را دفع کرد، این جنازه هابیل جلویش گذاشته بود. گفت من به اندازه کلاغ هم نمیفهمم و از این حرکتی که کرده بود، پشیمان شد. بگذریم.
غدیر به معنای جاذبه و دافعه. جذب خالصها و دفع ناخالصها. قبول کردی در بدنت همان اندازه که جاذبه لازم است دافعه هم لازم است؟ به خدا حق بده که او هم باید عصارهها را جذب کند، تفالهها را دفع کند. اسلام جاذبه دارد، دافعه دارد؛ مثل یک انسان. جاذبهاش عصارهها را جذب میکند. دافعهاش تفالهها را دفع میکند. به همان اندازه که جذب عصاره ضرورت دارد، دفع تفاله هم ضرورت دارد. خوب من به عزیزان عرض میکنم: خدا ما را توفیق داد در این سجده بر آدم یعنی قبول غدیر ما جز سجده کنندگان شدیم؛ اما باید بدانیم آخر خط نیست، باز هم سجده بر آدمهای دیگری هست. امام وقتی قیام کرد برای شیعیان که علی را قبول کرده بودند، باز خودش سجده بر آدم بود. جوانانی که جبهه رفتند این جبهه رفتنشان سجده بر آدمشان بود. هشت سال جنگید امام. مردم با او جنگیدند. نیاز شد به یک غدیر دیگری. قطعنامه را قبول کرد. خود امام در قبول قطعنامه یک سجده بر آدمش بود. ببینید امام گفته بود: تا آخرین خانه تا آخرین نفر تا آخرین قطره خون باید مقابله کنیم با صدام. خودش آمد گفت من این حرف را زدم اما امروز برای مصلحت اسلام، صلح میکنم با صدام. این «کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ». شجاعت امام در پذیرش قطعنامه یک طرف، شجاعت امام در هشت سال یک طرف. هچکس به امام اعتراض نکرد که چرا هشت سال جنگیدی و الآن صلح کردی. تمام اینهایی که امام را پذیرفتند همه انگار سجده بر آدم کردند. این ثواب عظیم را در متابعت از امام به دست آوردند. هشت سال جنگیدن ثوابش یک طرف، متابعت امام در این یک روز یک طرف. اینها نمونههای سجده بر آدم و نمونههای غدیر بود و به همین دلیل هم بود همان سال که غدیر شد، مردم راهپیمایی کردند به نفع امام. الآن هم جمهوری اسلامی مشکلات دارد، گرانی دارد، این رئیس جمهور کمکش کردن هم، این از همان نوع سجده بر آدم است. چرا ؟ چون رهبر کمکش میکند. شما لاغازک می خوانی برایش برای چه؟ امکان ندارد شما متابعت رهبر نکنی و نتیجه بگیری. این رهبر از رهبرهای امتحان داده است. قبل از رحلت امام به یک ماه، من خدمتشان رسیدم. کاری داشتم. بعد گفتم آقا تمام شد که دوره ریاست جمهوری. سال ۶۸ بود. انتخابات ریاست جمهوری خرداد بنا بود واقع بشود. شما میخواهی بعد از ریاست جمهوری چکار بکنی. خیلی ساده ]جواب دادند[. من بودم و ایشان و ایشان بود و من. اخیراً گفتم یادتان میاید شما، این را پرسیدم شما این را گفتی؟ گفتند بله گفتم. الهی شکر که یادت میاید. من گاهی نقل میکنم یک دفعه از شما بپرسند بگویید من یادم نیست مسئله میشود. گفتم الهی شکر یادتان هست. گفتم ]دوره ریاست جمهوری[ شما دارد تمام میشود. حالا من هستم و ایشان. ]گفتم[ میخواهی شما بعد از ریاست جمهوری چکار کنی؟ گفت آخوندی میایم قم. کار حوزوی میکنم. یک دفعه گفت مگر اینکه امام نهیم کند. من اگر بعد از ریاست جمهوری امام به من بگوید برو ]و[ بشو مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان -پارامترها را ببینید- بعد از ریاست جمهوری مسئول عقیدتی سیاسی، آن هم ژاندارمری، آن هم یک روستا، آن هم در سیستان و بلوچستان که رئیس جمهور سابق را میدزدند برای اینکه بتوانند چند تا گرفتارشان را آزاد کنند. اگر امام به من گفت بشو این، من تردید نمیکنم. امتحانش را داده ]است[. اینجوری امتحان میدهند که اینجور میشوند.
یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار که شد نامور، لولو شاهوار
بزرگی از آن یافت کو پس شد در نیستی کوفت تا هست شد
بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینی از خویشتن بین مخواه
از آن بر ملائک شرف یافتن که خود را به هر کس نپنداشتن
این امتحانش را داده ]است[، به همین دلیل آوردش بالا. حالا او میگوید این رئیس جمهور را کمکش کنید لاغازک خواندن علیه رئیس جمهور یعنی چه؟ این تخلف است، سجده بر آدم است و دعا کنید به این رهبر و هر کس این رهبر دارد ازش دفاع میکند.
و السلام علیکم و رحمت الله
[۱]؛ و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بهجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند؛ البقره/۳۴
[۲]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
[۳]. پیش او به سجده درافتید؛ الحجر/۲۹
[۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
[۵]. الاقبائل،ص۴۶۷٫
[۶]. آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است؛ القصص/۸۳
[۷]. اى کسانى که ایمان آوردهاید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است؛ النساء/۱۳۵
[۸]. و به هر گونه کارى که کردهاند مىپردازیم و آن را [چون] گردى پراکنده مىسازیم؛ الفرقان/۲۳
[۹]. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست؛ الحجرات/۱۳
[۱۰]. دعای ندبه
[۱۱]. نهج الحق و کشف الصدق، ج۱، ص۲۵۹