آیت الله حائری شیرازی
خانه / سایر سخنرانی ها / کسی که زمان خود را بشناسد در اشتباهات گرفتار نمی­شود.

کسی که زمان خود را بشناسد در اشتباهات گرفتار نمی­شود.

موضوع: وراثت بندگان صالح
زمان: 14/3/93
مکان: اردبیل
مناسبت: پانزده خرداد
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: انتقال قدرت به صالحان , داستان حضرت یوسف, وثیقه گذاری امت, واعتصوا بحبل الله

اعوذبالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله طاهرین

قال الله تبارک و تعالی: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا»[۱]

در عصر حساس و کم نظیری زندگی می­کنیم. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس‏»[۲]. کسی که زمان خود را بشناسد در اشتباهات گرفتار نمی­شود. امروز برای ادای احترام به خدمات و زحمات و جان فشانی های امام در اینجا جمع شده ایم. مسئولین استان خواستند که در این ایام در خدمت شما باشم. به شهر شما آمده ام به استان شما آمده ام. طبیعتا باید این فرصت را برای ادای دینی به امام راحل و ادای دینی به شما مسئلت کنم. به طوری که، آن کس که در این جلسه آمده است. وقتی برمی­گردد دستاوردی داشته باشد، وقت او را گرفته ام در مقابل این وقت عزیز او و گرانبهای او چه به او تقدیم کرده ام در چند فراز مختصر مطالب خود را عرض می­کنم:

۱-اینکه در کجا هستیم و موقعیت تاریخی و جهانی ما چیست؟ از زبان قرآن بیان کنم به عنوان مفاهیم کلی و زبان رهبر بزرگوارمان بیان کنم به عنوان تطبیق کلی بر مصداق. قرآن می­فرماید در کتاب زبور بعد از تورات نوشتیم این زمین را، بالاخره، بندگان صالح وارث خواهند شد. این پیام برای بندگان راستین خدا کافی است. این کلی قضیه، که این حکومت عالم به دست صالحان خواهد افتاد. مکرر، رهبر بزرگوار فرموده است. ما در سر یک پیچ تاریخی هستیم، جهان بر سر یک پیچ تاریخی است. یعنی انتقال قدرت از فاسدها به صالح ها، امام راحل می­فرمود: من با اطمینان می­گویم: اسلام، ابر قدرتها به خاک مزلت می­کشاند، من با اطمینان می­گویم: اسلام سنگرهای کلیدی را یکی پس از دیگری تسخیر خواهد کرد. برای اینکه بهتر به زبان آشنا بشویم؛ قضیه ای را از سوره یوسف برایتان نقل می­کنم.

شما می­دانید سوره یوسف احسن القصص است. و خداوند به زبان سوره یوسف مسائل را بیان کرده است و حق اهل بیت را در این سوره ادا کرده است. خیلی از مطالب را که می خواهند درباره اهل بیت بگویند، از زبان یوسف در این سوره بیان می کند. از زبان یعقوب بیان می­کند. جفاهایی که به اهل بیت می­شود را در عمل برادران یوسف به یوسف شرح می­دهد و رسم قرآن این است. قرآن بر مبنای « ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» نازل شده است. منظورم مخاطب است اما می­گویم همسایه. از غایب صحبت می­کند [اما] منظور حاضرین است. از گذشته صحبت می­کند منظور آینده است. می­دانید که برادران پیش پدر آمده اند که ما خیر خواه یوسف هستیم او را بده، با ما بگردد. ما او را حفظ خواهیم کرد. شب گریه کنان آمدند که ما درحال مسابقه با یکدیگر بودیم یوسف را در کنار اجناسمان گذاشته بودیم، یوسف را گرگ خورد. یعقوب هم گفت که «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرا»[۳]. خیالات شیطانی کردند.سالها گذشت. یوسف در مصر به مقام خزانه داری کل رسید و طرف معامله ی همه شهرها بود واین ها(برادران) رفتند برای گرفتن گندم به خاطر قحطی. گفتند: برادرى دیگری هم داریم سهم او را هم بدهید.

نداد.

وقتی برمی­گشتند یوسف گفت که آن وسائلی که برای فروش آورده بودند بگذارید زیر خورجینهایشان و گندم را بر روی آنها بریزید. به دو دلیل: یکی اینکه چیزی داشته باشند تا برای خرید دوباره گندم بیایند. دوم اینکه این گندم تمام بشود و دوباره زود برگردند. وقت خداحافظی به آنها گفت: «ائْتُونی بِأَخ‏ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُم‏»[۴]. گفتید که برادر پدری دارید، او را برای من بیاورید. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکَیْل‏ وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین»[۵] می­بینید که به شما پر و پیمان دادم و در پذیرایی شما کم نگذاشته ام. این تطمیع بود اما تهدید کرد: «فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ‏ فَلَا کَیْل‏ لَکُمْ عِندِى‏ وَ لَا تَقْرَبُون‏»[۶] اگر او همراه شما نباشد نه شما راه خواهم داد و نه کیلی در اختیار شما خواهم گذاشت. خدا از زبان یوسف با ما حرف می­زند که وقتی به پیش من می­آیید اهل بیت را همراه خود بیاورید. اگر نیاورید نه نمازتان را قبول می­کنم و نه حاجتتان را. « ائْتُونی بِأَخ‏ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُم، أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکَیْل‏ وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین، فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ‏ فَلَا کَیْل‏ لَکُمْ عِندِى‏ وَ لَا تَقْرَبُون». چرا؟! چون اینها گنهکار بودند. آن برادر بی گناه بود و اگر بیگناه را همراه خود نیاورند گنهکار را نمی­پذیرند. گنهکار باید بی گناه را وسیله شفاعت خود قرار بدهد. به طفیلی او این را می بخشند. در روایت داریم که خدا گناه امت را به خاطر رهبر عادل می­امرزد. و صواب امت را به خاطر رهبران فاسد قبول نمی­کند. در این آیه نقش اهل بیت را برای شفاعت این ها به ما یاد آور می شود. « قَالُوا سَنروِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَ إِنَّا لَفاعلونَ»[۷]. با پدرش در این موقع گفتگو می­کنیم سعی می­کنیم او را بیاوریم. آمدند به پیش پدر. گفتند جنسهایمان را باز کردیم و متاعمان اینجاست: « هَذه بِضاعتُنا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَ نَمِیرُ أَهْلَنَا وَ نحفَظُ ُ أَخَانَا»[۸]. اجازه بدهید برادرمان بیاید هم کیل و سهم خود را ببرد و ما حفظش خواهیم کرد. تا گفتند حفظش می کنیم. پدر گفت:«هَلْ ءَامَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکُم‏ عَلی أَخِیه‏ مِن قَبْل‏»[۹] همانطور که آن برادر را دادم و شما لباس خون آلود او را دادید. اعتماد به شما بکنم؟ « فَاللَّهُ خَیرٌ حَافظاً وَ هُوَ أَرْحَم‏ الرَّحِمِین»[۱۰]«لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَکُم‏ حَتی تُؤْتُون‏ مَوْثِقاً مِّنَ اللَّه‏ لَتَأْتُنَّنی‏ بِه‏ إِلا أَن یحاطَ َ بِکُم»[۱۱]. این دیگری به مانند اولی نیست بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه الهی بسپارید که او را بر من برخواهید گرداند مگر اینکه از عهده شما خارج باشد. «فَلَمَّا ءَاتَوْه‏ مَوْثِقَهُم قَالَ اللَّه‏ عَلی مَا نَقُول‏ وَکِیل»[۱۲]. وقتی وثیقه را دادند برادر را در اختیارشان گذاشت و گفت خدا وکیل است. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس»[۱۳] زمان خود را بشناسید. زمان پیچ تاریخی را بشناسید. زمان این حرفی است که یعقوب به برادران زد. ما می­گوییم امام زمان را بفرستید ما در خدمتشان هستیم. خداوند به ما می­گوید: یازده امام برایتان فرستادم چکارشان کردید:«هَلْ ءَامَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکُم‏ عَلی أَخِیه‏ مِن قَبْل». درباره آن یازده تا چکار کردید؟ امت چه کردید با آن یازده تا؟ اما نسبت به این یکی «لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَکُم‏ حَتی تُؤْتُون‏ مَوْثِقاً». این یکی را بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه می­خواهد، وثیقه ی حرفی هم خدا نمی پذیرد. خدا نمی­پذیرد. وثیقه عملیاتی می­خواهد. امام راحل بیان می­کند:

روزها می­گذرد حادثه ها می آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

معنایش این نیست که مرگ من در چهارده خرداد است معنایش این است که نیمه خرداد اولین وثیقه ای بود که امت برای امام زمانش داد. امام محکوم به اعدام بود شهدای پانزده خرداد اعدام او را تبدیل کردند به شش ماه زندان و این به خاطر امام زمان بود این وثیقه گذاری امت برای آزادی امامشان بود. نایب او آزاد می­شود آزادی اوست. امام دست امام زمان بود. این دست وقتی باز می­شود دست امام زمان مبسوط الید شده است. این قسم اول. مردم پانزده سال بعد از تبعید امام مرتبا وثیقه گذاری کردند. امام هم بدون واهمه خرج کرد. امام هیچ احتیاطی نمی­کرد. همیشه می­زد به سیم آخر. وقتی که کاپتولاسیون و مصونیت مستجاران آمریکایی تصویب شد. امام گفت قلبم در فشار است این چند روز که این اخبار را شنیدم مرگ خودم را از خدا می­طلبم. جریان این نوار به تمام کشور پخش می­شد. مردم ما با این قانون، اگر یک ایرانی یک سگ آمریکایی رو زیر بگیرد دادگاه های آمریکا او را جلب می­کنند. اما اگر یک آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد دادگاههای ما نمی­تواند آن آمریکایی را احضار کند. شاه ایران را با سگ آمریکایی کنار هم گذاشت این منتهای بی احتیاطی است. به سیم آخر زد. هرچه می­خواهند بکند. این کار به مردم گستاخی میداد. به مردم روحیه می­داد و روحیه را از وابستگان شاه می­گرفت. وقتی این را گفت تبعیدش کردند. باز مردم جان فشانی کردند تا امام از تبعید برگشت. از دوازده خرداد تا بیست و دوم خرداد مردم جان فشانی ها کردند. امام حاکم شد یعنی نماینده امام زمان حاکم شد. اینها همه وثیقه هایی بود که دادند. ایستادند و خداوند به وعده­اش عمل کرد و آزاد کرد. دقیق، هرچه مردم دادند و خرج کردند؛ زمینه امام بالا آمد.

زمانی رسید که امام از یک شخصیت ملی به یک شخصیت بین المللی تبدیل بشود و جریان امام خواهی و جریان اصلاح عالم از یک جریان ملی به یک جریان بین المللی تبدیل بشود. صدام به حمله کرد. همه دولتهای عالم پشت سر صدام بودند. هشت سال دفاع مقدس، شما صبر کردید. شکیبایی کردید. من وقتی حق امام را بیان می­کنم باید حق امت را هم ادا کنم. خدا وقتی می­خواهد حق ابراهیم را بگوید که فرزند خود را قربانی کرد از حق اسماعیل غافل نمی­شود. اما وقتی ما می­گوییم همه چیز را به ابراهیم می­دهیم. قرآن اینگونه حرف نمی­زند و حواسش جمع است. می­گوید «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین‏»[۱۴]. پدر به فرزند گفت: « یَا بُنیَّ إنّی أری فی الْمَنَامِ ِ أَنّی أَذْبحُک‏»[۱۵]. من می­بینم دارم تو را ذبح می­کنم. « قَالَ یَا أبَتِ افْعَل‏ مَا تُؤْمَر سَتَجِدُنی إِن‏ شَاء اللَّه‏ مِن‏ الصَّابرین»[۱۶]. بابا مأموریت را انجام بده ان شاء الله می­بینی که صبر می­کنم. بعد می گوید:« فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین» ابراهیم و اسماعیل اسلام آوردند. این اسلامی که می­گوییم مسلمانی نمونه عالی آن این است. اسلام این مرتبه است. امام می­غرید امت به پای او می­آمد. ابراهیم کارد به گلو اسماعیل می­کشید اسماعیل صبر می­کرد. بعدا می­گوید«تَلَّهُ لِلْجَبین». پیشانی خودش را گذاشت بر خاک. که چشمانش به چشمان بچه نیافتد این توصیه خود اسماعیل بود. «فَلَمَّا أَسْلَما» هر دو وظیفه خود را انجام دادند. « وَ نَدَینهُ أَن یا ابراهیمُ، قَدْ صَدَّقْت‏ الرُّءْیَا»[۱۷]. ذبح اسماعیل پایان یافت و اسماعیل ذبح شد. حاج آقا می­گوید که اسماعیل ذبح نشد! [چرا ذبح] شد. شما نفهمیدید. اسماعیل که تو دل ابراهیم بود ذبح شد و این خطر بود. که تو دل ابراهیم غیر از خدا نباشد. اینگونه است. «إِلَهِی هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ‏ الِانْقِطَاعِ‏ إِلَیْک‏ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْک‏»[۱۸]. وقتی می­گوییم« کَذلِکَ نُری‏ إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»[۱۹] باید ببینیم این کمال انقطاع را. کمال انقطاع یعنی اینکه همه چیز را ذبح کند در راه خدا. ببینید! خدا، هم اسماعیل را و هم ابراهیم را. ما هر وقت می­گوییم باید امام را بگوییم باید [حق] امت را هم بگوییم. امت همراه امام آمد. هشت سال! صبر کرد و به قبول قطعنامه منتهی شد. جایگاه این صبر را بگویم« اَلصَّبْرَ مِنَ اَلْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ اَلْجَسَدِ وَ لاَ خَیْرَ فِی جَسَدٍ لاَ رَأْسَ » [۲۰] بدنی که سر ندارد، نتیجه و فایده ای ندارد. دینی که صبر ندارد به جایی نمی­رسد. اگر دین را به یک عدد یک میلیارد تشبیه کنیم همه این عبادات مانند صفر هستند این یک که می­آید می­شود میلیارد. این یک را بردار همه صفر هستند. این رأسی است نسبت به آن جسد. یک را بردارید، ۹ صفر می­ماند و انگار هیچ است. این صبر اهمیت دارد و این هشت سال از نوع اهمیت است. اما یک مهمتری درگیر شد. اسلام یک عدد جبری است. عدد جبری همیشه با علامت توأم است. بعلاوه و منها. اسلام این است. یک امتحان دیگری امت در پیش داشت و آن امتحان بصیرت بود. بصیرت علامت است. اگر آنها صفر هستند و صبر یک است. اگر بصیرت باشد این می­­شود بعلاوه میلیارد. اگر بصیرت نباشد این می­شود منهای میلیارد. فرق بین قاتل شهید شوشتری که چهل نفر را در یک جا کشت و شصت نفر را مجروح کرد با شهید فهمیده در چیست؟ هردو نماز می­خوانند و هر دو روزه می­گیرند. هر دو حج دارند، هردو معتقد به تمام عقاید هستند. هر دو نیتشان خدمت به دین است. اما شهید فهمیده جزو الذین انعمت علیهم است و قاتل شهید شوشتری جزو مغضوب علیهم است اما چون فریب و بازی خورده است سوال نیست. یعنی ضرر را می­زند به دامن اسلام با همان نیت خیر، به خاطر بصیرت منفی است. هر دو میلیارد هستند. شهید فهمیده چون با بصیرت است خدمت میلیاردی به اسلام می­کند و امام می­گوید رهبر ما کودک دوازده ساله است که نارنجک به خود می­بندد و زیر تانک می­رود. اما آن همه چیزش مانند فهمیده است إلا بصیرتش که ضربه میلیاردی به اسلام می­زند و می­شود منهای میلیارد. ابلیس شش هزار سال عبادت کرده است. در امتحان بصیرت رد می­شود و سجده بر آدم نمی­کند. این بصیرت را ندارد که خدا خیر خواه توست. این قدر نمی­فهمد که خالق نسبت به مخلوق دشمنی ندارد. معنا ندارد که خالق به مخلوق دشمن باشد. می­خواهد او را درمان کند، می­خواهد او را نجات بدهد و می­خواهد او را از خودخواهی خلاص کند. دوای دردش این است. بصیرت ندارد! و نمی­فهمد. شش هزار سال عبادتش و آن استقامتش اگر میلیارد بود شد منهای میلیارد. و تمام این شش هزار سال خرج پرتابش شد به اسفل السافلین. چرا؟! چون آن همه عبادت مغرورش کرد که در مقابل خدا بایستد. امت بنا بود در این هشت سال صبری را که کرده است مشخص شود مغرور شده است یا نه، برای خدا کرده است یا رگه های خود خواهی در آن است. باید امتحان بشود. در روز قبول قطع نامه بود. میزبان، رهبر فعلی بود. در جلسه مسئولین حضور داشتند. سی و سه نفر بیشتر نبودند. یادگار امام نامه امام را می­خواند که این نامه هنوز سکرت است و روی آنتن نرفته است. و بعد هم مدیریت جلسه با آقای هاشمی بود. رئیس جمهور صاحب مجلس بود حرف نمی­زد. ایشان هم مکرر می­گفت برای ثبت تاریخ حرفی دارید بزنید.من هم یک فرصت گرفتم و این گونه گفتم: گفتم که «الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا»[۲۱]. امامت حسنی و امامت حسینی هر دو ضرورت دارد. مردم باید امتحان هر دو را بدهند. هشت سال دفاع مقدس ارادتشان به امام در چهره امام حسین انجام شده است. نصف دیگر امامت مانده است. باید اطاعت از امام در چهره امام حسن هم بکنند. تا معلوم شود این کار را برای بندگی خدا کرده اند نه چیز دیگر. «الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا». آن قیام را کردند و نمره گرفتند امام قعود می­کند مانند او قعود کردند آن موقع زمینه ظهور می­شود. امام قطعنامه را قبول کرد و گفت من گفته بودم تا آخرین نفر تا آخرین قطره خون تا آخرین خانه تا آخرین نفس، اما امروز می­گویم و با صدام صلح می­کنم و این صلح تاکتیکی نیست. و این جام کشنده تر از زهر را سر می­کشم. امت در روز غدیر با امام تجدید بیعت کرد و یک نفر به امام نگفت السلام علیک یا مذل المؤمنین. اما به امام مجتبی نزدیکترین دوستانش به ایشان این چنین گفتند. امت یک میلیارد شده بود. یک(۱) صبر را داشت و صفرهای عبادات دیگر. منتها هنوز علامت مشخص نبود. در روز غدیر وقتی امت به امام بیعت مجدد کرد گفتند نایب امام زمان ماست. گفته است و ما قبول می­کنیم. هیچ کس اعتراض نکرد. یعنی برای امام این جام کشنده تر از زهر بود و برای تمام رزمندگان هم این جام کشنده تر از زهر بود. همه سر کشیدند. بعلاوه میلیارد شدند. امتحان بصیرت را دادند. امروز دشمن با تمام اطلاعاتش بصیرت ما را نشانه رفته است. جنگ نرم برای شکار بصیرت است. جنگ گرم برای شکار صبر است. وقتی رهبر می­گوید به دولت کمک کنید بصیرت این است که کمک کنید. حرف کسی را گوش نکنید. شما «واعتصوا بحبل الله جمیع و لا تفرقوا»[۲۲] دارید. دیگران که واعتصوا بحبل الله را جدی نگرفته اند در تفرقوا ماندند. مگر چهار فرقه تفرق نیست! دو تا هم تفرق است. نتوانستند حل کنند. روشن بود. من در مجامع آنها سوال کردم حبل الله چیست؟ گفتند: گفتند قرآن است. گفتم پس [اگر] آنچه از قرآن می­فهمید عمل کنید، تفرقه برطرف می­شود؟ بالعکس، تمام دعواها بر سر آن چیزی است که از قرآن می­فهمید. همدیگر را می­کشید بر اساس اختلاف برداشت از قرآن. گفتند: اینگونه نمی­شود که هر کس هر چیزی از قرآن می­فهمد، پس آن چه که علماء از قرآن می­فهمند. گفتم: بسیار خوب، هر کس می­گوید عالم من بهتر می­فهمد و این باعث فرقه فرقه شدن است. در آخر برادران اهل سنت ما گفتند باید عالم به قرآنی که خدا انتخاب بکند تا اختلاف نباشد. به این امام جمعه ای که از زبان مردم این را گفت،گفتم تمام شد،گفت: تمام.

گفت ، حبل الله عالم به قرآنی است که خداوند انتخاب کند. گفتم مگر ما چه گفته ایم! خداوند در عید غدیر چه کرد. عالم به قرآنی که می­خواست را انتخاب کرد و به این ها هم گفته بود که حبل الله معرفی نشده بود و ناقص بود. گفت «الیوم اکملت لکم دینکم»[۲۳]. این است که اعتقادات مثل روز روشن است. عقاید شما این است. عقایدتان لا تفرقوا است. شما می­گویید حبل الله دارم، تفرق ندارم. امام زمان حبل الله شماست و امروز این رهبر را به عنوان اینکه امام جماعت ماست. من به بعضی از بزرگان نوشتم بعضی از حرفهای شما هماهنگ با ایشان نیست. این با امام جماعت که نمی­سازد. امت یک جماعت بیشتر نیست، یک جماعت یک امام جماعت بیشتر ندارد. همه باید به ایشان اقتدا کنند. اگر مراجع تقلید یک امام جماعت داشتند که رکوع می رفت، همه آنها رکوع می رفتند. اقتدا می­کنند به یک فاضل. این جایگاه است. دیدید که در مصر به خیابان کشیده شدند « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» نداشتند. نایب حبل الله نداشتند. این دو هم دعوایشان شد.خیلی خوب: همین این آقا که بدون حبل الله حکومت را به دست گرفتند. هم آنهایی که مخالفشان بودند، هر دو دزد قدرت بودند. قدرت برای حبل الله است.

دو نفر دزد خری دزدیدند

سر تقسیم به هم جنگیدند

آن دو بودند چو گرم زد و خورد

دزد سوم خرشان را زد و برد

حکومت نظامی دزد سوم زد و برد. اما اینجا وقتی ایشان صحبت کرد همه برگشتند بر سر جای خود. مسائل خیابانیبا همین حل شد. ما اگر نداشتیم همین طور می­شد. عرض می­کنم « الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس»[۲۴] زمان خود را بشناسید و زمان ما این است. دارد حبل الله بر سر جایگاه اصلی خود برمی­گردد. اما این یکی مانده که به شما عرض بکنم. «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی‏ وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی‏ إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً»[۲۵]. قبل از اینکه با دشمن روبرو بشوند. طالوت به یاران خود گفت: خدا شما را به یک نهر می­آزماید. هر که از آن نهر خورد از من نیست و هر کس از آن نخورد از من است مگر اینکه با دستش یک کف خورده باشد. « اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً»[۲۶]. فقط افراد قلیلی نخوردند که تعدادشان ۳۱۳ نفر بودند. امام زمان هم که امام زمان هم با ۳۱۳ نفر می­آید پس یک نهری هم در آنجاست که این ها نمی­خورند و با او می مانند. این نهر چیست؟! این نهر قدرت است. ما از این قدرتمان سوء استفاده بکنیم. « فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی»[۲۷]. همه سر نهر طالوت هستیم. زیر میزی روی میزی کردن خورد از این آب است. نخور! امتیاز برای خود و بچه هایش گرفتن خوردن از این نهر است. قناعت کردن « إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ»[۲۸].همین. این می ماند. ما را امتحان می­کنند. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس». بدانیم سر این نهریم. بدانیم عالم در حال دگرگونی است. ریشه این قضایا برمی­گردد به اینکه آن حجت درونی انسان بیدار شده است. همان حرکت می­کند. این حجت در ایرانی هست، در عرب هست، در اروپایی هست و در آمریکایی هم هست. این حجت همه جا بیدار است. حجت ظاهره تنها پذیرای حجت باطنه است.خداوند! معنا ندارد پیغمبرها را بفرستد سراغ مردم بگوید بروید در خانه اینها را بزنید مگر اینکه در باز کنی در درون انسانها قرار داده باشد. وگرنه خداوند پیغمبران را سنگ روی یخ کرده است. اینگونه نیست. معنا ندارد پیغمبر بگوید برو صدا بزن و در وجود آنها یک پاسخگو نگذاشته باشد. در تمام عالم گذاشته است. آنها پاسخگوهای خود حجت درونی شان را خورد می­کنند که امروز درگیر با حجت بیرونی می­شوند. هر کسی که گستاخ می­شود نسبت به حجت بیرونی قبلا نسبت به حجت درونی گستاخ شده است. و من به عزیزان یک نصیحت اخلاقی عرض می­کنم. ای کسانی که می­خواهید به حجت بیرونی دست پیدا کنید قدر حجت درونی خود را بدانید. به عقلت عمل کن. « من‏ عمل‏ بما علم‏، ورثه اللَّه علم ما لم یعلم‏»[۲۹]. به آنچه دانستی عمل کن دست تو را در دست حجت ظاهره تو قرار می­دهد و در کنار او خواهی بود.

خداوندا ما را در خدمت امام راحل قرار بده.

خدایا سایه امام زمانمان را بر سر رهبرمان مستدام بدار.

سایه رهبرمان را بر سر ما و مسئولین مستدام بدار.

خدایوندا این امت را در وثیقه گذاری برای ظهور موفق بدار تا بقایای این وثیقه را بپردازد و چشممان را به جمال آن عزیز روشن گردان.

خوب:

آمدید برای این که به رهبر حاضر تجدید عهد کنید و به آن رهبر ادای احترام کنید. حالا می­خواهید هم رهبر حاضر و هم امام راحل از شما راضی باشد. چگونه؟! او همیشه گفته: همدیگر را دوست داشته باشید تا من هم شما را دوست بدارم. وقتی شما همدیگر را در آغوش می­گیرید. دست نوازش رهبر و امام راحل بر روی سرتان قرار می­گیرد. من در آخرین فرصت بسم الله الرحمن الرحیم که گفتم. شما به پایتان راست قامت بایستید و اطرافیان خود را در آغوش بگیرید و حلال می­کنید. به ما گفته اند وقتی چنین کنند گناهانشان به مانند برگ پاییز می­ریزد. به ما گفته اند: «من زار اخاه المؤمن کمن زار الله فی عرشه». به ما گفته اند «لا یسعونی ارضی و لا سماعی و لکن یسعونی قلب عبدی المؤمن». اگر در قلب یک مؤمن خدا می گنجد؛ پیغمبر هم می گنجد، امیر المؤمنین می گنجد، اهل البیت می گنجد. اگر زیارتت زیارت خدا است. زیارت چهارده معصوم هم است. همدیگر را به عنوان زیارت خدا و زیارت چهارده معصوم در آغوش بگیرید.

[۱]. از مؤمنان مردانی هستند که به آن چه با خدا بر آن پیمان بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی نداده اند./ سوره: احزاب/آیه: ۲۳

[۲]. کافی جلد ۱/ ص ۲۷

[۳] – چنین نیست که می گویید بلکه نفس شما کاری در نظرتان آراست/ سوره: یوسف/ آیه: ۱۸

[۴] – برادر پدری خود را نزد من آورید/سوره: یوسف/آیه: ۵۹

[۵] – آیا نمی بینید که من پیمانه را کامل و تمام می پردازم و بهتر از هرکس مهمانداری می کنم؟/سوره: یوسف/آِیه:۵۹

[۶] – پس اگر او را نزد من نیاورید، هیچ پیمانه ای پیش من ندارید و نزدیک من نیایید./سوره: یوسف/ آیه: ۶۰

[۷] – گفتند: می کوشیم رضایت پدرش را به آوردن او جلب کنیم، و یقیناً این کار را انجام خواهیم داد/ سوره: یوسف/ آیه: ۶۱

[۸] – این اموال ماست که به ما بازگردانده و ما برای خانواده خود آذوقه می آوریم و برادرمان را حفظ می کنیم./ سوره: یوسف/ آیه: ۶۵

[۹] – گفت: آیا همان گونه که شما را بیش از این نسبت به برادرش امین پنداشتم، درباره او هم امین پندارم،/ سوره: یوسف/ آیه: ۶۴

[۱۰] – پس خدا بهترین نگهبان است و او مهربانترین مهربانان است/سوره: یوسف/آیه: ۶۴

[۱۱] – گفت: برادرتان را همراه شما به مصر نمی فرستم تا اینکه پیمان محکمی از خدا به من بسپارید که او را حتما به من بازگردانید؛ مگر اینکه نتوانید/ سوره: یوسف/ آیه: ۶۶

[۱۲] – پس هنگامی که پیمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت: خدا بر آنچه می گوییم، وکیل است/ سوره: یوسف/ آیه: ۶۶

[۱۳] – بحارالانوار/ جلد: ۷۵/ص: ۲۶۹

[۱۴]. پس هنگامی که آن دو تسلیم [ خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد[ تا ذبحش کند] / سوره:الصافات/ آیه: ۱۰۳

[۱۵] – گفت: پسرکم! همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم/ سوره: الصافات/ آیه: ۱۰۲

[۱۶] – گفت: پدرم آن چه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت/ سوره: الصافات/آیه:۱۰۲

[۱۷] – و او را ندا دادیم که ای ابراهیم؛ خوابت را تحقق دادی/ سوره: الصافات/ آیات: ۱۰۴-۱۰۵

[۱۸] – بحارالانوار/ جلد: ۹۱/ مؤلف: علامه مجلسی/ص:۹۶

[۱۹] – و این گونه فرمانروایی و مالکیت و بوبیت خود را بر آسمان ها و زمین به ابراهیم نشان می دهیم / سوره: الانعام/ آیه: ۷۵

[۲۰] – امام علی(ع)/نهج البلاغه/ نام مؤلف: سید رضی/ جلد: ۱/ ص:۴۸۲

[۲۱] – بحارالانوار/ جلد: ۴۴/ نام مؤلف: علامه مجلسی/ ص: ۱

[۲۲] – و همگی به ریسمان خدا[ قرآن و اهل البیت] چنگ زنید./ سوره: آل عمران / آیه: ۱۰۳

[۲۳] – امروز دینتان را برای شما مامل کردم/ سوره: المائده/ آیه: ۳

[۲۴] – تحفه العقول/ جلد: ۱/ مؤلف: ابن شعبه حرانی/ص:۳۵۶

[۲۵] – پس زمانی که طالوت با سپاهیان بیرون رفت، گفت: بی تردید خدا شما را به وسیله نهر آبی آزمایش می کند؛ پس هر که از آن سیر بنوشد از من نیست و هر کس از آن نخورد، از من است./سوره: البقره/ آیه: ۲۴۹

[۲۶] – همان

[۲۷] – همان

[۲۸] – همان

[۲۹] – الوافی/ جلد: ۱ / مؤلف: ملا محسن فیض کاشانی/ ص: ۱۰