آیت الله حائری شیرازی
خانه / سایر سخنرانی ها / سخنرانی ها / زمان شناس باشیم؛ در پیچ تاریخی بسر می بریم

زمان شناس باشیم؛ در پیچ تاریخی بسر می بریم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا»[۱]

در عصر حساس و کم نظیری زندگی می­کنیم. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس‏»[۲]. کسی که زمان خود را بشناسد در اشتباهات گرفتار نمی­شود. امروز برای ادای احترام به خدمات و زحمات و جان فشانی های امام در اینجا جمع شده ایم. مسئولین استان خواستند که در این ایام در خدمت شما باشم. به شهر شما آمده ام به استان شما آمده ام. طبیعتا باید این فرصت را برای ادای دینی به امام راحل و ادای دینی به شما مسئلت کنم. به طوری که آن کس که در این جلسه آمده است. وقتی برمی­گردد دستاوردی داشته باشد و وقت او را گرفته ام در مقابل این وقت عزیز او و گرانبهای او چه به او تقدیم کرده ام در چند فراز مختصر مطالب خود را عرض می­کنم:

اینکه در کجا هستیم و موقعیت تاریخی و جهانی ما چیست؟ از زبان قرآن بیان کنم به عنوان مفاهیم کلی و از زبان رهبر بزرگوار بیان کنم به عنوان تطبیق کلی بر مصداق. قرآن می­فرماید در کتاب زبور بعد از تورات نوشتیم این زمین را بالاخره بندگان صالح وارث خواهند شد. این پیام برای بندگان راستین خدا کافی است. این کلّی قضیه، که این حکومت عالَم به دست صالحان خواهد افتاد.

مکرر رهبر بزرگوار فرموده است که ما در سر یک پیچ تاریخی هستیم و جهان بر سر یک پیچ تاریخی است. یعنی انتقال قدرت از فاسدها به صالح ها، امام راحل می­فرمود: من با اطمینان می­گویم اسلام ابر قدرتها به خاک مزلت می­کشاند، من با اطمینان می­گویم اسلام سنگرهای کلیدی را یکی پس از دیگری تسخیر خواهد کرد. برای اینکه بهتر به این زبان آشنا بشویم قضیه ای را از سوره یوسف برایتان نقل می­کنم.

شما می­دانید سوره یوسف احسن القصص است و خداوند به واسطه سوره یوسف مسائل را بیان کرده  است و حق اهل بیت را در این سوره ادا کرده است. خیلی از مطالب درباره اهل بیت را از زبان یوسف در این سوره بیان کرده است. از زبان یعقوب بیان می­کند. جفاهایی که به اهل بیت می­شود را در عمل برادران یوسف به یوسف شرح می­دهد و رسم قرآن این است و قرآن بر مبنای «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» نازل شده است. منظورم مخاطب است اما می­گویم همسایه. از غایب صحبت می­کند اما منظور حاضرین است. از گذشته صحبت می­کند اما منظور آینده است.

می­دانید که برادران پیش پدر آمده اند که ما خیر خواه یوسف هستیم او را به ما بده، با ما بگردد. ما او را حفظ خواهیم کرد. شب گریه کنان آمدند که ما درحال مسابقه با یکدیگر بودیم یوسف را در کنار اجناسمان گذاشته بودیم، یوسف را گرگ خورد. یعقوب هم گفت که «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرا». سالها گذشت. یوسف در مصر به مقام خزانه داری کل رسید و طرف معامله همه شهرها بود و برادران رفتند برای گرفتن گندم به خاطر قحطی. گفتند: برادرى دیگری داریم سهم او را هم بدهید. وقتی برمی­گشتند یوسف گفت که آن وسائلی که برای فروش آورده بودند بگزارید زیر خورجینهایشان و گندم را بر روی آنها بریزید. به دو دلیل: یکی اینکه چیزی داشته باشند تا برای خرید دوباره گندم بیایند. دوم اینکه این گندم تمام بشود و دوباره زود برگردند. وقت خداحافظی به آنها گفت: ائْتُونی بِأَخ‏ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُم‏». گفتید که برادر پدری دارید او را برای من بیاورید. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکَیْل‏ وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین» می­بنید که به شما پر و چپیمان دادم و در پذیرایی شما کم نگذاشته ام. این تطمیع بود اما تهدید کرد: «فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ‏ فَلَا کَیْل‏ لَکُمْ عِندِى‏ وَ لَا تَقْرَبُون‏» اگر او همراه شما  نباشد نه شما راه خواهم داد و نه کیلی در اختیار شما خواهم گذاشت.

خدا از زبان یوسف با ما حرف می­زند که وقتی به پیش من می­آیید اهل بیت را همراه خود بیاورید. اگر نیاورید نه نمازتان را قبول می­کنم و نه حاجتتان را. « ائْتُونی بِأَخ‏ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُم، أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکَیْل‏ وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین، فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ‏فَلَا کَیْل‏ لَکُمْ عِندِى‏ وَ لَا تَقْرَبُون». چرا؟ چون اینها گنهکار بودند. آن برادر بی گناه بود و اگر بیگناه را همراه خود نیاورند گنهکار را نمی­پذیرند. گنهکار باید بی گناه را وسیله شفاعت خود قرار بدهد. در روایت داریم که خدا گناه امت را به خاطر رهبر عادل می­آمرزد. و ثواب امت را به خاطر رهبران فاسد قبول نمی­کند. در این آیه نقش اهل بیت را برای شفاعت به ما یاد آور شد.

« قَالُوا سَنروِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَ إِنَّا لَفعلونَ». با پدرش در این موقع گفتگو می­کنیم سعی می­کنیم او را بیاوریم. آمدند به پیش پدر. گفتند جنسهایمان را باز کردیم و متاعمان اینجاست: «هَذه بِضعتُنا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَ نَمِیرُ أَهْلَنَا وَ نحفَظُ ُ أَخَانَا». اجازه بدهید برادرمان بیاید هم کیل و سهم خود را ببر و ما حفظش خواهیم کرد. تا این را گفتند پدر گفت:«هَلْ ءَامَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکُم‏ عَلی أَخِیه‏ مِن قَبْل‏» همانطور که آن برادر را دادم ولی لباس او را دادید. اعتماد به شما بکنم؟ «فَاللَّهُ خَیرٌ حَافظاً وَ هُوَ أَرْحَم‏ الرَّحِمِین، لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَکُم‏ حَتی تُؤْتُون‏  مَوْثِقاً مِّنَ اللَّه‏ لَتَأْتُنَّنی‏ بِه‏ إِلا أَن یحاطَ َ بِکُ». این دیگری به مانند اولی نیست بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه الهی بسپارید که او را بر من برخواهید گرداند مگر اینکه از عهده شما خارج باشد. «فَلَمَّا ءَاتَوْه‏ مَوْثِقَهُم قَالَ اللَّه‏ عَلی مَا نَقُول‏  وَکِیل». وقتی وثیقه را دادند برادر را در اختیارشان گذاشت و گفت خدا وکیل است.

«الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس» زمان خود را بشناسید. زمانِ پیچ تاریخی را بشناسید. زمانِ این حرفی است که یعقوب به برادران زد. ما می­گوییم امام زمان را بفرستید ما در خدمتشان هستیم. خداوند به ما می­گوید: یازده امام برایتان فرستادم چکارشان کردید: «هَلْ ءَامَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکُم‏ عَلی أَخِیه‏ مِن قَبْل»؟ درباره آن یازده تا چکار کردید؟ امت چه کردید با آن یازده تا؟

اما نسبت به این یکی «لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَکُم‏ حَتی تُؤْتُون‏ مَوْثِقاً». این یکی را بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه می خواهد نه هر وثیقه ای. خدا نمی­پذیرد. وثیقه عملیاتی می­خواهد. امام راحل بیان می­کند:

روزها می گذرد حادثه ها می آید             انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم

معنایش این نیست که مرگ من در چهارده خرداد است؛ معنایش این است که نیمه خرداد اولین وثیقه ای بود که امت برای امام زمانش داد. امام محکوم به اعدام بود. شهدای پانزده خرداد اعدام او را تبدیل کردند به شش ماه زندان و این به خاطر امام زمان بود. این وثیقه گذاری امت برای آزادی امامشان بود. نایب او [که] آزاد می­شود [به معنی] آزادی اوست. امام، «دستِ» امام زمان بود. این دست وقتی باز می­شود دست امام زمان مبسوط الید شده است. این قسم اول.

مردم پانزده سال بعد از تبعید امام مرتباً وثیقه گذاری کردند. امام هم بدون واهمه خرج کرد. امام هیچ احتیاطی نمی­کرد. همیشه می­زد به سیم آخر. وقتی که مصونیت مستشاران آمریکایی تصویب شد، امام گفت قلبم در فشار است این چند روز که این اخبار را شنیدم مرگ خودم را از خدا می­طلبم. این نوار به تمام کشور پخش می­شد. مردم ما این بار اگر یک ایرانی یک سگ آمریکایی رو زیر بگیرد دادگاه امریکا او را جلب می­کند. اما اگر یک آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد دادگاههای ما نمی­تواند آن آمریکایی را احضار کند. شاه ایران را با سگ آمریکایی کنار هم گذاشت این منتهای بی احتیاطی است. به سیم آخر زد. هرچه می­خواهند بکند. این کار به مردم گستاخی میداد. به مردم روحیه می­داد و روحیه را از وابستگان شاه می­گرفت. وقتی این را گفت تبعیدش کردند. باز مردم جان فشانی کردند تا امام از تبعید برگشت. از دوازده خرداد تا بیست و دوم خرداد مردم جان فشانی ها کردند.

امام حاکم شد یعنی نماینده امام زمان حاکم شد. اینها همه وثیقه هایی بود که دادند. ایستادند و خداوند به وعده­اش عمل کرد. هرچه مردم دادند و خرج کردند زمینه امام بالا آمد و وقتی رسید که امام از یک شخصیت ملی به یک شخصیت بین المللی تبدیل بشود و جریان امام خواهی و جریان اصلاح عالم از یک جریان ملی به یک جریان بین المللی تبدیل بشود.

صدام به ایران حمله کرد. همه دولتهای عالم پشت سر صدام بودند. هشت سال دفاع مقدس شما صبر کردید. شکیبایی کردید. من وقتی حق امام را بیان می­کنم باید حق امت را هم ادا کنم. خدا وقتی می­خواهد حق ابراهیم را بگوید که فرزند خود را قربانی کرد از حق اسماعیل غافل نمی­شود. اما وقتی ما می­گوییم همه چیز را به ابراهیم می­دهیم. قرآن اینگونه حرف نمی­زند و حواسش جمع است. می­گوید «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین‏»[۳]. پدر به فرزند گفت: «یَا بُنیَّ إنّی أری فی الْمَنَامِ ِ أَنّی أَذْبحُک‏». من می­بینم دارم تو را ذبح می­کنم. « قَالَ یَا أبَتِ افْعَل‏ مَا تُؤْمَر سَتَجِدُنی إِن‏ شَاء اللَّه‏ مِن‏ الصَّابرین». بابا مأموریت را انجام بده ان شاء الله می­بینی که صبر می­کنم. بعد «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین» ابراهیم و اسماعیل اسلام آوردند. این اسلامی که می­گوییم مسلمانی نمونه عالی آن این است. اسلام این مرتبه است. امام می­غرید و امت به پای او می­آمد. ابراهیم کارد به گلوی اسماعیل می­کشید و اسماعیل صبر می­کرد. بعدا می­گوید «تَلَّهُ لِلْجَبین». پیشانی خود را گذاشت بر خاک. که چشمانش به چشمان بچه نیافتد. این توصیه خود اسماعیل بود. «فَلَمَّا أَسْلَما» هر دو وظیفه خود را انجام دادند. «وَ نَدَینهُ أَن یا ابراهیمُ، قَدْ صَدَّقْت‏ الرُّءْیَا». ذبح اسماعیل پایان یافت و اسماعیل ذبح شد. اینجا می­گوید که اسماعیل ذبح نشد. چرا ذبح شد. شما نفهمیدید. اسماعیل که تو دل [؟]  ذبح شد و این خطر بود که در دل ابراهیم غیر از خدا نباشد. اینگونه است. «إِلَهِی هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ‏ الِانْقِطَاعِ‏ إِلَیْک‏  وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْک‏». وقتی می­گوییم «کَذلِکَ نُری‏ إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» باید ببینیم این کمال انقطاع را. کمال انقطاع یعنی اینکه همه چیز را ذبح کند در راه خدا. هم اسماعیل و هم ابراهیم. ما هر حق امام را می­گوییم باید حق امت را هم بگوییم. امت همراه امام آمد. هشت سال صبر کرد و به قبول قطعنامه منتهی شد.

جایگاه این صبر چیست؟ «الصّبر من‏ الایمان‏ کالرّأس من الجسد»، بدنی که سر ندارد، نتیجه و فایده ای ندارد. دینی که صبر ندارد به جایی نمی­رسد. اگر دین را به یک عدد یک میلیارد تشبیه کنیم همه این عبادات مانند صفر هستند این یک که می­آید می­شود میلیارد. این یک را بردار همه صفر هستند. این راسی است نسبت به این جسد. یک را بردارید نه صفر می­ماند و انگار هیچ است. این صبر اهمیت دارد و این هشت سال از نوع اهمیت است. اما یک مهمتری درگیر شد.

اسلام یک عدد جبری است. عدد جبری همیشه با علامت توأم است. بعلاوه و منها. اسلام این است. یک امتحان دیگر امت در پیش داشت و آن امتحان بصیرت بود. بصیرت علامت است. اگر آنها صفر هستند و صبر یک است. اگر بصیرت باشد این می­­شود بعلاوه میلیارد. اگر بصیرت نباشد این می­شود منهای میلیارد. فرق بین قاتل شهید شوشتری که چهل نفر را در یک جا کشت و شصت نفر را مجروح کرد با شهید فهمیده در چیست؟ هردو نماز می­خوانند و هر دو روزه می­گیرند. هر دو حج دارند، هردو معتقد به تمام عقاید هستند. هر دو نیتشان خدمت به دین است. اما شهید فهمید جزو «الذین انعمت علیهم» است و قاتل شهید شوشتری جزو «مغضوب علیهم» است زیرا فریب و بازی خورده است. یعنی ضرر را می­زند به دامن اسلام با همان نیت خیر، به خاطر بصیرت منفی است. هر دو میلیارد هستند. شهید فهمیده چون با بصیرت است خدمت میلیاردی به اسلام می­کند و امام می­گوید رهبر ما کودک دوازده ساله است که نارنجک به خود می­بندد و زیر تانک می­رود. اما آن همه چیزش مانند فهمیده است إلا بصیرتش که ضربه میلیاردی به اسلام می­زند و می­شود منهای میلیارد. ابلیس شش هزار سال عبادت کرده است در امتحان بصیرت رد می­شود و سجده بر آدم نمی­کند. این بصیرت را ندارد که خدا خیر خواه توست. این قدر نمی­فهمد که خالق نسبت به مخلوق دشمنی ندارد. معنا ندارد که خالق به مخلوق دشمن باشد. می­خواهد او را درمان کند، می­خواهد او را نجات بدهد و می­خواهد او را از خودخواهی نجات بدهد و دوای درمانش این است. بصیرت ندارد و نمی­فهمد و تمام این شش هزار سال خرج پرتاب شد به اسفل السافلین. چرا؟ چون آن همه عبادت مغرورش کرد که در مقابل خدا بایستد.

این امت بنا بود در این هشت سال صبری را که کرده است مشخص شود مغرور شده است یا نه، برای خدا کرده است یا رگه های خود خواهی در آن است. باید امتحان بشود.در روز قبول قطعنامه بود. میزبان رهبر فعلی بود. در جلسه مسئولین حضور داشتند. سی و سه نفر بودند. یادگار امام  نامه امام را می­خواند که این نامه هنوز روی آنتن نرفته است. بعد هم مدیریت جلسه با آقای هاشمی بود. رئیس جمهور صاحب مجلس بود حرف نمی­زد. ایشان هم مکرر می­گفت برای ثبت تاریخ حرفی دارید بزنید. گفتم که الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا. امامت حسنی و امامت حسینی هر دو ضرورت دارد. مردم باید امتحان هر دو را بدهند. هشت سال دفاع مقدس ارادتشان به امام در چهره امام حسین انجام شده است. نصف دیگر امامت مانده است. باید اطاعت از امام در چهره امام حسن هم بکنند. تا معلوم شود این کار را برای بندگی خدا کرده اند نه در چیز دیگر. الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا. آن قیام را کردند و نمره گرفتند امام قعود می­کند مانند او قعود کردند آن موقع زمینه ظهور می­شود امام قطعنامه را قبول کرد و گفت من گفته بودم تا آخرین نفر تا آخرین قطره خون تا آخرین خانه تا آخرین نفس اما امروز می­گویم و با صدام صلح می­کنم و این صلح تاکتیکی نیست و این جام کشنده تر از زهر را سر می­کشم. امت در روز غدیر با امام تجدید بیعت کرد و یک نفر به امام نگفت السلام علیک یا مذل المؤمنین. یا به امام مجتبی نزدیکترین دوستانش این چنین گفتند. امت یک میلیارد شده بود. یک صبر را داشت و صفرهای عبادات دیگر. منتها هنوز علامت مشخص نبود. در روز غدیر وقتی امت به امام بیعت مجدد کرد گفتند نایب امام زمان ماست. گفته است و ما قبول می­کنیم. هیچ کس اعتراض نکرد. یعنی برای امام این جام کشنه تر از زهر بود و برای تمام رزمندگان هم این جام کشنده تر از زهر بود. همه سر کشیدند. بعلاوه میلیارد شدند. امتحان بصیرت را دادند. امروز دشمن با تمام اطلاعاتش بصیرت ما را نشانه رفته است. جنگ نرم برای شکار بصیرت است. جنگ نرم برای شکار صبر است. وقتی رهبر می­گوید به دولت کمک کنید بصیرت این است که کمک کنید. حرف کسی را گوش نکنید. شما «واعتصوا بحبل الله جمیعا» دارید. دیگران  که «واعتصوا بحبل الله جمیعا»  را جدی نگرفته اند در تفرقوا ماندند. مگر [؟] تفرق نیست. [؟] نتوانستند حل کنند. روشن بود.

من در مجامع آنها سوال کردم حبل الله چیست؟ گفتند: گفتند قرآن است. گفتم پس اگر آنچه از قرآن می­فهمید عمل کنید، تفرقه برطرف می­شود؟ بالعکس تمام دعواها بر سر آن چیزی است که از قرآن می­فهمید.  همدیگر را می ­کشید بر اساس اختلاف برداشت از قرآن. گفتند: اینگونه نمی­شود که هر کس هر چیزی از قرآن می­فهمد، پس آن چه که علماء از قرآن می­فهمند. گفتم: بسیار خوب، هر کس می­گوید عالم من بهتر می­فهمد و این باعث فرقه فرقه شدن است. در آخر برادران اهل سنت گفتند باید عالم به قرآنی که خدا انتخاب بکند تا اختلاف نباشد. به امام جمعه ای که این را گفت،گفتم تمام شد، گفت حبل الله امام است، حبل الله عالم به قرآنی است که خداوند انتخاب کند. گفتم مگر ما چه گفته ایم؟ خداوند در روز غدیر چه کرد؟ عالم به قرآنی که می­خواست را انتخاب کرد. و گفته شده است که حبل الله معرفی نشده بود و ناقص بود. گفت الیوم اکملت لکم دینکم. این است که اعتقادات مثل روز روشن است. عقاید شما این است. عقایدتان، “و تفرقوا” است. شما می­گویید حبل الله دارم و تفرق ندارم.

امام زمان حبل الله شماست و امروز این رهبر را به عنوان اینکه امام جماعت ماست. برخی از بزرگان را می­شناسم بعضی از حرفهایشان هماهنگ با ایشان نیست. این با امام جماعت که نمی­سازد. امت یک جماعت بیشتر نیست، یک جماعت یک امام جماعت بیشتر ندارد. همه باید به ایشان اقتدا کنند. اگر مراجع تقلید یک امام جماعت داشتند که رکوع می­رود، همه آنها رکوع می ر­فتند. اقتدا می­کنند به یک فاضل. این جایگاه است. دیدید که در مصر به خیابان کشیده شدند زیرا «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» نداشتند. نایب حبل الله نداشتند. این دو هم دعوایشان شد. هم این افرادی که بدون حبل الله حکومت را به دست گرفتند و هم آنهایی که مخالفشان بودند، هر دو دزد قدرت بودند. قدرت برای حبل الله است.

دو نفر دزد خری دزدیدند          سر تقسیم به هم جنگیدند

بودند آن دو گرم زد و خورد            دزد سوم خرشان را زد و برد

حکومت نظامی دزد سوم زد و برد. اما اینجا وقتی ایشان (رهبری) صحبت کرد همه برگشتند بر سر جای خود. مسائل خیابانی همه حل شد. ما اگر نداشتیم همین طور می­شد. عرض می­کنم « الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس» زمان خود را بشناسید و زمان  ما این است. دارد حبل الله بر سر جایگاه اصلی خود بر می­گردد. «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی‏ وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی‏ إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً». قبل از اینکه با دشمن روبرو بشوند طالوت به یاران خود گفت: خدا شما را به یک نهر می­آزماید. هر که از آن نهر خورد از من نیست و هر کس از آن نخورد از من است مگر اینکه با دستش یک کف خورده باشد. « اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً».  فقط افراد قلیلی نخوردند که تعدادشان ۳۱۳ نفر بودند. امام زمان هم با ۳۱۳ نفر می­آید پس یک نهری هم در آنجاست که آنها نمی­خورند. این نهر چیست؟ این نهر قدرت است. ما از این قدرتمان سوء استفاده بکنیم. « فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی». همه سر نهر طالوت هستیم. زیر میزی را میزی کردن، خوردن از این آب است. نخور. امتیاز برای خود و بچه هایش گرفتن، خوردن از این نهر است. قناعت کردن «إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ». ما را امتحان می­کنند. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس». بدانید سر این نهریم. بدانید عالم در حال دگرگونی است. ریشه این قضایا برمی­گردد به اینکه آن حجت درونی انسان بیدار شده است. همان حرکت می­کند. این حجت در ایرانی هست، در عرب هست، در اروپایی هست و در آمریکایی هم هست. این حجت همه جا بیدار است. حجت ظاهری تنها […..؟] نه! خدا معنا ندارد پیغمبرها را بفرستد سراغ مردم و بگوید بروید درِ خانه اینها را بزنید مگر اینکه دربازکنی در درون انسانها قرار داده باشد. وگرنه خداوند پیغمبران را سنگ روی یخ کرده است. اینگونه نیست. معنا ندارد پیغمبر بگوید برو صدا بزن و در وجود آنها یک پاسخگو نداشته باشد. در تمام عالم گذاشته است. آنها حجت درونی شان را خورد می­کنند که امروز درگیر با حجت بیرونی می­شوند. هر کسی که گستاخ می­شود نسبت به حجت بیرونی، قبلاً نسبت به حجت درونی گستاخ شده است. و من به عزیزان یک نصیحت اخلاقی عرض می­کنم. ای کسانی که می­خواهید به حجت بیرونی دست پیدا کنید قدر حجت درونی خود را بدانید. به عقلت عمل کن. «من‏ عمل‏ بما علم‏، ورثه اللَّه علم ما لم یعلم‏». به آنچه دانستی عمل کن دست تو را در دست حجت ظاهری تو قرار می­دهند و در کنار او خواهید بود.

خداوندا ما را در خدمت امام راحل قرار بده.

خدایا سایه امام زمان را بر سر رهبرمان مستدام بدار.

سایه رهبرمان را بر سر ما و مسئولین مستدام بدار.

خدایا این امت را در راه وثیقه گذاری برای ظهور موفق بدار تا بقایای این وثیقه را بپردازد و چشممان را به جمال آن عزیز روشن گردان.

آمدید برای این که به رهبر حاضر تجدید عهد کنید و به آن رهبر ادای احترام کنید. اگر می­خواهید رهبر حاضر و هم امام راحل از شما راضی باشد همدیگر را دوست داشته باشید تا ایشان هم شما را دوست بدارند. وقتی شما همدیگر را در آغوش می­گیرید. دست نوازش رهبر و امام راحل بر روی سرتان قرار می­گیرد. به پایتان راست قامت باشید و اطرافیان خود را در آغوش بگیرید و حلال می­کنید. به ما گفته اند وقتی چنین کنند گناهانشان به مانند برگ پاییز می­ریزد. به ما گفته اند: «من زار اخاه المؤمن کمن زار الله فی عرشه». به ما گفته اند «لا یسعنی ارضی و لا سماءی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن».



[۱]. احزاب/۲۳

[۲]. کافی جلد ۱، ص ۲۷

[۳]. صافات/۱۰۳